Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standard
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
by the square
U
مطابق نمونه
reconstructions
U
نمونه مطابق اصل
classics
U
مطابق بهترین نمونه
ideal
U
مطابق نمونه واقعی
reconstruction
U
نمونه مطابق اصل
ideals
U
مطابق نمونه واقعی
classic
U
مطابق بهترین نمونه
standardized
U
مطابق نمونه و معیار عمومی تهیه شده
standard load
U
بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
an iconic statue
U
مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
synchronizes
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronising
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronises
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronised
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
to adjust
U
وفق دادن
[سازگار کردن]
[مطابق کردن ]
syllabicate
U
ازروی هجا تجزیه کردن هجابندی کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
standarize
U
با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
adjust
U
مطابق کردن
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
adjusts
U
تسویه نمودن مطابق کردن
tally
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tallies
U
تطبیق کردن مطابق بودن
adjusting
U
تسویه نمودن مطابق کردن
tallying
U
تطبیق کردن مطابق بودن
synchronises
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronising
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
sovietize
U
مطابق رژیم شوروی کردن
synchronised
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
tallied
U
تطبیق کردن مطابق بودن
synchronize
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
dress
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
temporalize
U
مطابق مقتضیات وقت عمل کردن
sinify
U
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
sinicize
U
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
perspectively
U
ازروی علم منافرو مرایا مطابق اصول منافرو مرایا
To do up the room.
U
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
repaired
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
to touch off
U
با شتاب درست کردن زودرسم کردن
repair
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
scare up
<idiom>
U
ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
can't see the forest for the trees
<idiom>
U
ازروی یکی برای جمع قضاوت کردن
extrapolating
U
ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolated
U
ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolates
U
ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
extrapolate
U
ازروی قرائن و امارات پیش بینی کردن
phoneticism
U
عقیده به نوشتن و املا کردن کلمه مطابق صدایا تلفظان
proofreading
U
نمونه خوانی کردن
proofread
U
نمونه خوانی کردن
sample
U
نمونه برداری کردن
proofreads
U
نمونه خوانی کردن
sampled
U
نمونه برداری کردن
regulates
U
میزان کردن درست کردن
righted
U
درست کردن اصلاح کردن
integrating
U
کامل کردن درست کردن
adapts
U
جور کردن درست کردن
straightens
U
درست کردن مرتب کردن
integrate
U
کامل کردن درست کردن
straightening
U
درست کردن مرتب کردن
composes
U
درست کردن تصنیف کردن
right
U
درست کردن اصلاح کردن
devise
U
درست کردن اختراع کردن
devised
U
درست کردن اختراع کردن
devises
U
درست کردن اختراع کردن
regulated
U
میزان کردن درست کردن
fix
U
درست کردن پابرجا کردن
fixes
U
درست کردن پابرجا کردن
regulate
U
میزان کردن درست کردن
regulating
U
میزان کردن درست کردن
adapting
U
جور کردن درست کردن
compose
U
درست کردن تصنیف کردن
devising
U
درست کردن اختراع کردن
straightened
U
درست کردن مرتب کردن
mends
U
مرمت کردن درست کردن
to make up
U
درست کردن تکمیل کردن
straighten
U
درست کردن مرتب کردن
emends
U
تصحیح کردن درست کردن
emending
U
تصحیح کردن درست کردن
emend
U
تصحیح کردن درست کردن
righting
U
درست کردن اصلاح کردن
integrates
U
کامل کردن درست کردن
mend
U
مرمت کردن درست کردن
emended
U
تصحیح کردن درست کردن
mended
U
مرمت کردن درست کردن
halterbreak
U
کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
sampling
U
نمونه برداری مزه کردن
set in order
U
درست کردن
fashion
U
درست کردن
fashioned
U
درست کردن
fashioning
U
درست کردن
fashions
U
درست کردن
build
U
درست کردن
manufactures
U
درست کردن
concocts
U
درست کردن
manufactured
U
درست کردن
gulleys
U
درست کردن
manufacture
U
درست کردن
to set
U
درست کردن
to set to rights
U
درست کردن
to cleanvp
U
درست کردن
fix up
U
درست کردن
fabricates
U
درست کردن
gully
U
درست کردن
gullies
U
درست کردن
set right
U
درست کردن
to set in order
U
درست کردن
redd
U
درست کردن
make up
U
درست کردن
adapt
U
درست کردن
trims
U
درست کردن
builds
U
درست کردن
to erect into
U
درست کردن از
concocting
U
درست کردن
to get up
U
درست کردن
concocted
U
درست کردن
weave
U
درست کردن
weaves
U
درست کردن
concoct
U
درست کردن
to sct aright
U
درست کردن
buildings
U
درست کردن
fettle
U
درست کردن
fabricating
U
درست کردن
cleans
U
درست کردن
trimmest
U
درست کردن
makes
U
درست کردن
corrects
U
درست کردن
cleaned
U
درست کردن
clean
U
درست کردن
indite
U
درست کردن
correct
U
درست کردن
to fix up
U
درست کردن
trim
U
درست کردن
make
U
درست کردن
to riven laths
U
یا درست کردن
shapes
U
درست کردن
correcting
U
درست کردن
fabricate
U
درست کردن
to put to rights
U
درست کردن
shape
U
درست کردن
cleanest
U
درست کردن
to put in to shape
U
درست کردن
fabricated
U
درست کردن
roughcast
U
اجمالا درست کردن
re form
U
دوباره درست کردن
exacted
U
تحمیل کردن بر درست
exacts
U
تحمیل کردن بر درست
railroads
U
پاپوش درست کردن
railroad
U
پاپوش درست کردن
dowel
U
میخچه درست کردن
hedges
U
خاربست درست کردن
exact
U
تحمیل کردن بر درست
orthoepy
U
فن درست تلفظ کردن
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
hedge
U
خاربست درست کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
hedged
U
خاربست درست کردن
image erection
U
درست کردن تصویر
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
to toss up
U
زود درست کردن
manipulate
U
با استادی درست کردن
to weave a plot
U
دوزوکلک درست کردن
manipulate
U
با دست درست کردن
team
U
دسته درست کردن
manipulated
U
با استادی درست کردن
manipulated
U
با دست درست کردن
recondition
U
دوباره درست کردن
manipulates
U
با استادی درست کردن
to mill flour
U
ارد درست کردن
manipulates
U
با دست درست کردن
frame
U
پاپوش درست کردن
vint
U
درست کردن یا ریختن
to make something
U
چیزی را درست کردن
ponds
U
حوض درست کردن
scrambling
U
املت درست کردن
pond
U
حوض درست کردن
dresses
U
درست کردن لباس
scrambles
U
املت درست کردن
strike off
U
بی زحمت درست کردن
blow down
U
بافوت درست کردن
corn popping
U
درست کردن چس فیل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com