English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
(not to be) sneezed at <idiom> U ارزش داشتن را دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
it is worth 0 rials U ده ریال ارزش دارد
that business does not p U به منتظرشدنش می ارزد صبرکردنش ارزش دارد
what is this book worth? U این کتاب چقدر ارزش دارد
blue chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
What is worth doing is worth doing well . <proverb> U کارى ارزش دارد که خوب انجام گیرد .
blue-chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
take the trouble <idiom> U ارزش زحمت را داشتن
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
most significant digit U رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
most significant character U رقم سمت چپ عدد که ارزش بیشتر را در پایه دارد.
it will pay to wait U به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
set store on (by) <idiom> U خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
milreis U سکه زرپرتقال که 4 شیلینگ وپنج ویک چهارم پنس ارزش دارد
clipboard U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
clipboards U تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
valuing U ارزش
rubbish U بی ارزش
no par U بی ارزش
punks U بی ارزش
avail U ارزش
punk U بی ارزش
worthless U بی ارزش
naught U بی ارزش
treasure U با ارزش
prices U ارزش
cost U ارزش
regardant U با ارزش
shotten U بی ارزش
valueless U بی ارزش
small change U کم ارزش
trivalence U سه ارزش
trivalency U سه ارزش
unvalued U بی ارزش
worm eaten U بی ارزش
worthiness U ارزش
raffish U بی ارزش
values U ارزش
value U ارزش
picayubnish U بی ارزش
picayune U بی ارزش
rewarding U پر ارزش
market value U ارزش
price U ارزش
brummagem U بی ارزش
good for nothing U بی ارزش
fustian U بی ارزش
big ticket U با ارزش
low level U کم ارزش
low grade U کم ارزش
worth U با ارزش
brummagem U کم ارزش
junky U بی ارزش
worth U ارزش
use by value U استفاده با ارزش
logical value U ارزش منطقی
undervaluation U کم ارزش گذاری
truth value U ارزش درستی
use value U ارزش استعمال
decrease in value U کاهش ارزش
use value U ارزش استفاده
valorization U تعیین ارزش
debunk U کم ارزش کردن
debunked U کم ارزش کردن
debunking U کم ارزش کردن
debunks U کم ارزش کردن
value date U تاریخ ارزش
value as security U ارزش تضمین
value analysis U تحلیل ارزش
value added U ارزش افزوده
valuably U بطور با ارزش
declared value U ارزش افهارشده
critical value U ارزش بحرانی
coupling valve U ارزش اتصال
survival value U ارزش بقا
surrender value U ارزش بازخرید
surplus value U ارزش اضافی
subjective value U ارزش ذهنی
cheap U کم ارزش پست
cheaper U کم ارزش پست
cheapest U کم ارزش پست
scale value U ارزش مقیاسی
salvage value U ارزش بازیافتنی
scrap value U ارزش اسقاطی
nothing U بی ارزش ابدا
cost finding U ارزش یابی
loss of value U افت ارزش
store of value U منبع ارزش
tinker's dam U چیزبی ارزش
threshold value U ارزش استانهای
value theory U نظریه ارزش
theory of value U نظریه ارزش
haw U چیز بی ارزش
hawed U چیز بی ارزش
hawing U چیز بی ارزش
haws U چیز بی ارزش
cost account U ذکر ارزش
salavage value U ارزش اسقاطی
belittling U کم ارزش کردن
present value U ارزش فعلی
heat value U ارزش گرمایی
heat of combustion U ارزش گرمایی
gross value U ارزش ناخالص
esteem U رعایت ارزش
wear thin <idiom> U بی ارزش شدن
differential cost U ارزش نهایی
tinker's damn U چیزبی ارزش
final value U ارزش نهایی
face value U ارزش صوری
depreciation U کم ارزش شمردن
intrinsic value U ارزش ذاتی
influence value U ارزش تاثیر
increase in value U افزایش ارزش
it is of little worth U کم ارزش است
rubbish U چیزپست و بی ارزش
valence U توان ارزش
heating value U ارزش گرمایی
face value U ارزش اسمی
diagnostic value U ارزش تشخیصی
waff U نظر بی ارزش
value of money U ارزش پول
value of assets U ارزش دارائی ها
value in use U ارزش استعمال
value in use U ارزش استفاده
value in exchange U ارزش مبادله
value for money U ارزش پول
belittle U کم ارزش کردن
premiums U اضافه ارزش
belittled U کم ارزش کردن
junk U کهنه و کم ارزش
premium U اضافه ارزش
loan value U ارزش استقراض
indexation U ارزش ترازی
expected value U ارزش منتظره
exchange value U ارزش مبادلهای
exchange value U ارزش مبادله
equity capital U ارزش ویژه
end value U ارزش انتهایی
limiting value U ارزش نهایی
economic value U ارزش اقتصادی
loan value U ارزش وام
disvalue U بی ارزش کردن
belittles U کم ارزش کردن
rental value U ارزش اجارهای
caloric value U ارزش گرمایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com