Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
carry out the obligations
U
اجرای تعهدات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
discharge of contract
U
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
engagement
U
تعهدات
obligations
U
تعهدات
obligation
U
تعهدات
engagements
U
تعهدات
committment
U
تعهدات
several covenants
U
تعهدات انفرادی
secondary obligation
U
تعهدات ثانویه
several covenants
U
تعهدات جداگانه
capital commitment
U
تعهدات مالی
unlimited liability
U
تعهدات نامحدود
bank liabilities
U
تعهدات بانکی
termination of obligations
U
سقوط تعهدات
net obligations
U
جمع کل تعهدات
employer's liability
U
تعهدات کارفرما
admission of liability
U
پذیرش تعهدات
liabilities and responsibilities
U
تعهدات و مسئوولیتها
primery obligation
U
تعهدات اولیه
law of obligations
U
حقوق تعهدات
net obligations
U
تعهدات کلی
run duration
U
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
unliquidated obligation
U
تعهدات پرداخت نشده
professional liability insurance
U
بیمه تعهدات شغلی
nonfulfilment
U
عدم انجام تعهدات
obligations incurred
U
تعهدات پرداخت شده
interstate engagments
U
تعهدات بین الدول
public liability insurance
U
بیمه تعهدات عمومی
specialty debt
U
تعهدات مستند به اسناد رسمی
feasibility study
U
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
res inter alios
U
debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
performance standard
U
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
unobligated
U
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
defacto recognition
U
شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
runs
U
اجرای
run
U
اجرای
Sound Blaster
U
و پس اجرای آن
post strike
U
بعد از اجرای تک
program execution
U
اجرای برنامه
conduct of fire
U
اجرای اتش
concurrent execution
U
اجرای همزمان
concurrently
U
اجرای همزمان
plan implementation
U
اجرای برنامه
performance of a contract
U
اجرای قرارداد
uses
U
اجرای چیزی
machine run
U
اجرای ماشین
ground work
U
اجرای فن در خاک
conduct of fire
U
اجرای تیراندازی
execution of wills
U
اجرای وصایا
execution of judgments
U
اجرای احکام
enforcement of a judgment
U
اجرای حکم
dry run
U
اجرای ازمایشی
administer justice
U
اجرای عدالت
administration of justice
U
اجرای عدالت
parallel run
U
اجرای موازی
rerun
U
اجرای مجدد
budget execution
U
اجرای بودجه
test run
U
اجرای ازمایشی
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
auto da fe
U
اجرای رای
test run
U
اجرای ازماینده
use
U
اجرای چیزی
launching
U
شروع یا اجرای یک برنامه
by the number
U
اجرای فرمان با شماره
desks
U
اجرای خشک برنامه
task element
U
عنصر اجرای عملیات
multitasking
U
اجرای چندین کار
concept of operations
U
روش اجرای عملیات
transattack period
U
زمان اجرای تک اتمی
policy instrument
U
ابزار اجرای سیاست
law enforcement
U
اجرای قوانین
[حقوقی]
enforcement of a judment
U
اجرای حکم دادگاه
enforcement of judgement
U
اجرای احکام قضایی
insubordination
U
سرپیچی از اجرای دستور
launch an attack
U
اجرای حمله شروع تک
implementation of the decisions
U
اجرای قرار
[رای]
class i activity
U
اجرای اماد طبقه 1
operate
U
دستورات اجرای کامپیوتر
methode of fire
U
روش اجرای تیراندازی
operated
U
دستورات اجرای کامپیوتر
operates
U
دستورات اجرای کامپیوتر
launched
U
شروع یا اجرای یک برنامه
final process
U
دستور اجرای حکم
multi tasking
U
اجرای چندین کار
desk
U
اجرای خشک برنامه
launches
U
شروع یا اجرای یک برنامه
wargaming
U
اجرای بازی جنگ
war game
U
اجرای بازی جنگ
apply a correct holt
U
اجرای فن صحیح کشتی
self aid
U
اجرای کمکهای اولیه
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
task forces
U
نیروی اجرای عملیات
task force
U
نیروی اجرای عملیات
launch
U
شروع یا اجرای یک برنامه
legal enforcement
U
اجرای حکم دادگاه
enforcement by writ
U
اجرای حکم دادگاه
involves
U
آغاز با اجرای یک برنامه
involve
U
آغاز با اجرای یک برنامه
class ii activity
U
اجرای اماد طبقه 2
concurrent program execution
U
اجرای همزمان برنامه
check
U
اجرای خشک یک برنامه
technique
U
روش یا فن اجرای کار
involving
U
آغاز با اجرای یک برنامه
checks
U
اجرای خشک یک برنامه
administration of a will
U
اجرای وصیت نامه
techniques
U
روش یا فن اجرای کار
checked
U
اجرای خشک یک برنامه
suspend
U
به عقب انداختن اجرای حکم
executes
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
guarantee a contract
U
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
high angle pit
U
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
suspending
U
به عقب انداختن اجرای حکم
execute
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
suspends
U
به عقب انداختن اجرای حکم
ambuscade
U
دام محل اجرای کمین
enterprises
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
textbook
U
اجرای حرکت کامل و فنی
concepts
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
concept
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
textbooks
U
اجرای حرکت کامل و فنی
exempted , adressee
U
گیرنده معاف از اجرای دستور
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
enterprise
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
phases
U
دوره زمانی اجرای برنامه
fire time
U
زمان اجرای اتش یا انفجار
phased
U
دوره زمانی اجرای برنامه
phase
U
دوره زمانی اجرای برنامه
executed
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
precedence
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
passes
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
specific performance
U
نحوه اجرای معین در قرارداد
passives
U
وقت کشی بدون اجرای فن
launches
U
اجرای حمله شروع عملیات
launched
U
اجرای حمله شروع عملیات
launch
U
اجرای حمله شروع عملیات
executing
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
passive
U
وقت کشی بدون اجرای فن
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
passed
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
operator
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launching
U
اجرای حمله شروع عملیات
to guarantee a contract
U
اجرای قراردادی راضمانت کردن
overlap processing
U
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
execution
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
sword dance
U
اجرای رقص در اطراف شمشیر
pass
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
math
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
e hour
U
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
maths
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
compile and go
U
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
rerun
U
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
execution
U
مدت زمان بین اجرای یک دستور
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
run duration
U
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
budgetary control
U
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
delay position
U
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
immediate
U
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
intermittent
U
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
microcycle
U
برای دادن زمان اجرای دستورات
command of execution
U
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
run duration
U
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
preprocess
U
اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
dynamic
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
attentions
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
on the fly
U
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
attention
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
object computer
U
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
multitasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
pipeline
U
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
execute
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
esorow
U
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
get round the law
U
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
multi tasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
compile
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
tempos
U
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
compiled
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiling
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
operation
U
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
compiles
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com