Total search result: 301 (3 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
There is no hot water U |
آب گرم نیست. |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Search result with all words |
|
 |
write U |
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف |
 |
 |
writes U |
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف |
 |
 |
field U |
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست |
 |
 |
fielded U |
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست |
 |
 |
fields U |
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست |
 |
 |
voice U |
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد. |
 |
 |
voices U |
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد. |
 |
 |
voicing U |
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد. |
 |
 |
hard U |
دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست |
 |
 |
harder U |
دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست |
 |
 |
hardest U |
دیسک مغناطیسی محکم که قادر به ذخیره سازی حجم داده بسیار بیشتر از روی فلاپی دیسک است و معمولا متحرک نیست |
 |
 |
word U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
 |
 |
worded U |
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد |
 |
 |
immunity U |
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی |
 |
 |
logical U |
واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد |
 |
 |
transparent U |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
 |
 |
transparently U |
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست |
 |
 |
notation U |
عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست |
 |
 |
notation U |
و دیگر نیاز به کروشه نیست |
 |
 |
notations U |
عملیات ریاضی به صورت منط قی که عملگر قبل از عملوند می آید و دیگر نیاز به کروشه نیست |
 |
 |
notations U |
و دیگر نیاز به کروشه نیست |
 |
 |
task U |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
 |
 |
tasks U |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
 |
 |
random U |
قابل پیش بینی نیست |
 |
 |
randomly U |
قابل پیش بینی نیست |
 |
 |
adjacent U |
دو گرهای که توسط مسیری به هم وصل اند که هیچ گره دیگری به آن وصل نیست |
 |
 |
alien U |
دیسک فرمت شده روی سیستم دیگر یا شامل دادهای به فرمتی که قابل خواندن یا فهم نیست |
 |
 |
aliens U |
دیسک فرمت شده روی سیستم دیگر یا شامل دادهای به فرمتی که قابل خواندن یا فهم نیست |
 |
 |
scramble U |
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود |
 |
 |
scrambled U |
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود |
 |
 |
scrambles U |
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود |
 |
 |
scrambling U |
کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود |
 |
 |
wire U |
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست |
 |
 |
wires U |
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست |
 |
 |
privacy U |
قانونی که طبق آن داده شخصی است و توسط کاربران غیر مجاز قابل دستیابی نیست |
 |
 |
hidden U |
آنچه قابل دیدن نیست |
 |
 |
unjustified U |
نواری که حاوی متن فرمت نشده است , و قابل چاپ نیست تا داده فرمت شود. |
 |
 |
competition U |
رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست |
 |
 |
competitions U |
رقابتهای اقتصادی در بازاری که تعدادخریداران و فروشندگان محدود نیست |
 |
 |
poaching U |
دسترسی به لیست ها که فایل یا برنامه ها به منظورجستجوی اطلاعاتی که استفاده کننده مستحق دسترسی به انها نیست |
 |
 |
isn't U |
نیست |
 |
 |
irretrievable U |
آنچه قابل بازگشت نیست |
 |
 |
used U |
آنچه جدید نیست |
 |
 |
outsider U |
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست |
 |
 |
outsiders U |
موسسه حمل و نقل که عضوکنفرانس نیست |
 |
 |
except U |
مکان دهی و ادغام شامل نیست |
 |
 |
unwanted U |
آنچه لازم نیست |
 |
 |
needn't U |
لازم نیست |
 |
 |
Hobson's choice U |
پیشنهادی که چارهای جز قبول ان نیست |
 |
 |
lightweight U |
آنچه سنگین نیست |
 |
 |
lightweights U |
آنچه سنگین نیست |
 |
 |
comparable U |
آنچه قابل مقایسه نیست |
 |
 |
howler U |
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست |
 |
 |
howlers U |
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست |
 |
 |
busied U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busier U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busies U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busiest U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busy U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
busying U |
1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست |
 |
 |
unprotected U |
که قابل تغییرات و محافظت شده نیست |
 |
 |
second U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
seconded U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
seconding U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
seconds U |
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست |
 |
 |
universal U |
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است |
 |
 |
static U |
که پویا نیست |
 |
 |
terminal U |
خرابی که قابل تعمیر نیست |
 |
 |
terminals U |
خرابی که قابل تعمیر نیست |
 |
 |
cipher U |
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست |
 |
 |
ciphers U |
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست |
 |
 |
cyphers U |
مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست |
 |
 |
peripheral U |
آنچه ضروری نیست یا متصل به چیز دیگری است |
 |
 |
permanent U |
خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست |
 |
 |
internal U |
زمانی در سیستم کامپیوتری که تحت کنترل مستقیم اپراتور نیست |
 |
 |
read U |
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست |
 |
 |
reads U |
وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست |
 |
 |
sector U |
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست . |
 |
 |
sectors U |
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست . |
 |
 |
forbid U |
ترکیب بیت در یک کلمه کامپیوتر که طبق قوانین برنامه نویس یا طرح سیستم مجاز نیست |
 |
 |
forbids U |
ترکیب بیت در یک کلمه کامپیوتر که طبق قوانین برنامه نویس یا طرح سیستم مجاز نیست |
 |
 |
morgue U |
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست |
 |
 |
morgues U |
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست |
 |
 |
wimp U |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
 |
 |
wimps U |
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند |
 |
 |
faulty U |
شیاری از دیسک مغناطیسی که قابل خواندن یا نوشتن کامل نیست |
 |
 |
punctuation mark U |
نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند |
 |
 |
punctuation marks U |
نشانه چاپ که قابل بیان نیست وی در درک متن کمک میکند |
 |
 |
oughtn't U |
نبایستی شایسته نیست |
 |
 |
garbage U |
داده یا اطلاعی که دیگر لازم نیست چون خارج از تاریخ است یا غلط دارد |
 |
 |
forward U |
روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست |
 |
 |
forwarded U |
روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست |
 |
 |
illegal U |
آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد |
 |
 |
external U |
وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد |
 |
 |
externals U |
وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد |
 |
 |
auxiliaries U |
نیست |
 |
 |
auxiliary U |
نیست |
 |
 |
emptied U |
هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست |
 |
 |
emptier U |
هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست |
 |
 |
empties U |
هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست |
 |
Other Matches |
|
 |
All is not gold that glitters. <proverb> U |
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست). |
 |
 |
winchester disk U |
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست |
 |
 |
step frame U |
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد |
 |
 |
leaving files open U |
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست . |
 |
 |
his parentage isunknown U |
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند |
 |
 |
it is past all hope U |
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست |
 |
 |
it is inexpedient to reply U |
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست |
 |
 |
temporary storage U |
می نیست |
 |
 |
secondary U |
نیست |
 |
 |
aint U |
نیست |
 |
 |
It's not new. |
نو نیست. |
 |
 |
he takes no notice of it U |
نیست |
 |
 |
it is well enough U |
بد نیست |
 |
 |
storage U |
می نیست |
 |
 |
Plug and Play U |
یچ نیست |
 |
 |
he is not of our number U |
از ما نیست |
 |
 |
you are written U |
حق با شما نیست |
 |
 |
to make no mention of U |
ذکری از ان نیست |
 |
 |
It cant be helped. U |
چاره ای نیست |
 |
 |
It is not advisable . It is inexpedient. U |
صلاح نیست |
 |
 |
no hurry U |
عجلهای نیست |
 |
 |
niet le fait U |
کار او نیست |
 |
 |
thereis no end to it U |
انراپایانی نیست |
 |
 |
It is all right . It is o. k. U |
طوری نیست |
 |
 |
my health is tolerable U |
حالم بد نیست |
 |
 |
it has escaped my remembrance U |
یاد نیست |
 |
 |
it's only me U |
کسی نیست |
 |
 |
it is nothing out of the way U |
غریب نیست |
 |
 |
It's not new. |
جدید نیست. |
 |
 |
sacred cow <idiom> U |
چارهای نیست |
 |
 |
nihilism U |
نیست انگاری |
 |
 |
it is not in good workingorder U |
دایر نیست |
 |
 |
it is not half bad U |
هیچ بد نیست |
 |
 |
no sweat <idiom> U |
مشکلی نیست |
 |
 |
he is out of huomor U |
سر دماغ نیست |
 |
 |
He goes on and on . He is most persistent . U |
ول کن معامله نیست |
 |
 |
it needs not U |
لازم نیست |
 |
 |
it lies beyond his competence U |
در صلاحیت او نیست |
 |
 |
it is unsuitable U |
مناسب نیست |
 |
 |
There is nothing wrong with you . You are all right . U |
هیچیت نیست |
 |
 |
it is unnecessary U |
لازم نیست |
 |
 |
I dont remember ( recall ) . U |
یادم نیست |
 |
 |
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it . U |
مردش نیست |
 |
 |
it is immaterial U |
چیزی نیست |
 |
 |
no wonder <idiom> U |
تعجبی نیست |
 |
 |
close the door please U |
اگرزحمت نیست |
 |
 |
he is a bad husband U |
صرفه جو نیست |
 |
 |
there is no hurry U |
شتابی نیست |
 |
 |
Such is not the case . That is not so. U |
اینطور نیست |
 |
 |
he is out of his senses U |
بهوش نیست |
 |
 |
there is no hurry U |
عجلهای نیست |
 |
 |
the ice is treach erous U |
یخ محکم نیست |
 |
 |
no trouble U |
زحمتی نیست |
 |
 |
that depends U |
معلوم نیست |
 |
 |
he is not willing to go U |
نیست برود |
 |
 |
i do not have it in me U |
از من ساخته نیست |
 |
 |
that is wrong U |
درست نیست |
 |
 |
he is none of my friends U |
او از دوستان من نیست |
 |
 |
that is not it U |
این نیست |
 |
 |
he has nothing in him U |
کسی نیست |
 |
 |
he is not in it U |
داخل نیست |
 |
 |
no object U |
چیزی نیست |
 |
 |
ought not U |
شایسته نیست |
 |
 |
if you please U |
اگرزحمت نیست |
 |
 |
he knows a thing or two U |
بی تجربه نیست |
 |
 |
no matter U |
چیزی نیست |
 |
 |
cold is merely privative U |
گرما نیست |
 |
 |
dont mention it U |
چیزی نیست |
 |
 |
he is out of huomor U |
سر خلق نیست |
 |
 |
inextinct U |
نیست نشده |
 |
 |
Nevermind! U |
مهم نیست ! |
 |
 |
he is rather i. than sick U |
ناخوش نیست |
 |
 |
he is unable to speak U |
قادربسخن گفتن نیست |
 |
 |
he is unequal to the task U |
مرد اینکار نیست |
 |
 |
he is nod U |
اهل انظباط نیست |
 |
 |
he is indisposed to go U |
اماده رفتن نیست |
 |
 |
It is not known yet . It is not settled yet . U |
هنوز معلوم نیست |
 |
 |
There is no room for doubt. U |
جای تردید نیست |
 |
 |
The subject under discrssion . U |
موضوعی که مطرح نیست |
 |
 |
he is not of that stamp U |
ازان جنس نیست |
 |
 |
clara U |
هدف موجود نیست |
 |
 |
you're telling me <idiom> U |
احتیاج نیست به من بگی |
 |
 |
His honest is beyond question. U |
دردرستی اوحرفی نیست |
 |
 |
i am out of sorts U |
حالم خوب نیست |
 |
 |
He is a quitter . U |
مرد میدان نیست |
 |
 |
The scales are not even . U |
ترازو میزان نیست |
 |
 |
i am out of sorts U |
خلقم بجا نیست |
 |
 |
it is inadvisable to say that U |
گفتن ان مقتضی نیست |
 |
 |
he is not willing to go U |
مایل برفتن نیست |
 |
 |
it is beyond retrieve U |
جبران پذیر نیست |
 |
 |
he is indisposed to go U |
مایل نیست برود |
 |
 |
it does not befit me to U |
شایسته من نیست که مرانشاید که |
 |
 |
an illegible writing U |
خطی که خوانا نیست |
 |
 |
it does not befit his state U |
در خور شان او نیست |
 |
 |
She couldnt care less . she is totally unconcerned . U |
عین خیالش نیست |
 |
 |
She takes no thought for tomorrow . U |
بفکر فردایش نیست |
 |
 |
It is not possible ( feasible , practicable) . U |
اینکار عملی نیست |
 |
 |
There is no reason (cause) for worry (concern) U |
جای نگرانی نیست |
 |
 |
He does not belong here. U |
جای ؟ واینجا نیست |
 |
 |
isn't he there U |
ایا او اینجا نیست |
 |
 |
if you dont object U |
اگر مانعی نیست |
 |
 |
is it not U |
ایا چنین نیست |
 |
 |
It cannot be trifled with . It is no joking matter. U |
شوخی بردار نیست |
 |
 |
He is nobody. He is a nonentity. U |
داخل آدم نیست |
 |
 |
it does not s. the condition U |
واجدان شرایط نیست |
 |
 |
To her , abI'llon tomans is a mere trifle . U |
قابل نوشیدن نیست |
 |
 |
i dont care a pin U |
مرا پروایی نیست |
 |
 |
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn. U |
عین خیالش نیست |
 |
 |
It is beyond repair. It cannot be put right. U |
درست شدنی نیست |
 |
 |
wronging U |
پیام صحیح نیست |
 |
 |
I cant help it. It is beyond my control. U |
دست خودم نیست |
 |
 |
iam pretty well U |
نسبه حالم بد نیست |
 |
 |
it goes without saying U |
محتاج بذکر نیست |
 |
 |
I dont have the slightest(faintest)idea. U |
روحم خبردار نیست |
 |
 |
it goes without saying U |
نیازمند بگفتن نیست |
 |
 |
It is nothing to speak of . U |
چیز قابلی نیست |
 |
 |
wrong U |
پیام صحیح نیست |
 |
 |
wrongs U |
پیام صحیح نیست |
 |
 |
She is romantically inclined. She i8s game. U |
از دو حال خارج نیست |
 |
 |
It is not to your advantage. U |
مقرون بصرفه نیست |
 |
 |
it is never the worse U |
هیچ بدتر نیست |
 |
 |
that is not the case U |
مطلب چنین نیست |
 |
 |
that is not the question U |
موضوع این نیست |
 |
 |
that is not the word for it U |
لغتش این نیست |
 |
 |
that is taken for granted U |
محتاج بدلیل نیست |
 |
 |
the house is occupied U |
خانه خالی نیست |
 |
 |
there is no mistaking U |
جای اشتباه نیست |
 |
 |
no one is here U |
هیچکس اینجا نیست |
 |
 |
there is no question but that. U |
شکی نیست که) .00000 |
 |
 |
thereis no end to it U |
انتهای برای ان نیست |
 |
 |
needle point to say U |
لازم نیست بشمابگویم که |
 |
 |
He is not to blame for this. U |
تقصیر او [مرد ] نیست. |
 |
 |
There's more to come. <idiom> U |
این همش نیست. |
 |
 |
that is not my a U |
این کارمن نیست |
 |
 |
There are plenty of other fish in the sea. <idiom> <proverb> U |
آدم قحطی نیست. |
 |
 |
It is not economical. U |
مقرون به صرفه نیست. |
 |
 |
That's not so! U |
داستان اینطوری نیست! |
 |
 |
that in nothing to me U |
پیش من چیزی نیست |
 |
 |
that is no bed of roses U |
اش دهن سوزی نیست |
 |
 |
rast U |
هیج همچوچیزی نیست |
 |
 |
that is no great work U |
کار بزرگی نیست |
 |
 |
that is not fair U |
این انصاف نیست |
 |
 |
this is not fair U |
این انصاف نیست |
 |
 |
no reply necessary [NRN] U |
نیازی به پاسخ نیست. |
 |
 |
it tells its own tale U |
نیازمند به توضیح نیست |
 |
 |
This isn't mine. |
این مال من نیست. |
 |
 |
it is unsatisfactory U |
رضایت بخش نیست |
 |
 |
It cant be all that bad. U |
نه بابا اینقدر هم بد نیست |
 |
 |
It might be a good idea for you to come . U |
بد نیست شما هم بیایید |
 |
 |
This isn't clean. |
این تمیز نیست. |
 |
 |
This isn't fresh. |
این تازه نیست. |
 |
 |
it is not very hard U |
چندان سخت نیست |
 |
 |
it is not subject to review U |
دران روا نیست |
 |
 |
it is not a to go tncre U |
رفتن انجامصلحت نیست |
 |
 |
it is not a picnic U |
کار اسانی نیست |
 |
 |
it is never the worse U |
دیگر بدتر که نیست |
 |
 |
you need not fear U |
لازم نیست بترسید |
 |
 |
needle point to say U |
احتیاج بگفتن نیست |
 |
 |
means are not a U |
وسایل فراهم نیست |
 |
 |
It is not fair that . . . U |
آخر انصاف نیست که … |
 |
 |
to put out of the way U |
سربه نیست کردن |
 |
 |
it is inadvisable to say that U |
گفتن ان مصلحت نیست |
 |
 |
It doesnt meet the present day requirments(needs). U |
جوابگوی احتیاجات امروزی نیست |
 |
 |
that is no bed of roses U |
شیره گلو سوزی نیست |
 |
 |
None of that here. Nothing doing here. U |
اینجا از این خبرها نیست |
 |
 |
nothing of that sort U |
هیچ همچو چیزی نیست |
 |
 |
Anyway it is none of his business. U |
تازه اصلابه او مربوط نیست |
 |
 |
It takes a bit of doing. U |
همچین کارزیاد آسانی هم نیست |
 |
 |
it does not matter U |
عیب ندارد چیزی نیست |
 |
 |
thereis not a p of truth init U |
ذرهای راستی دران نیست |
 |
 |
The badness of the climate is immaterial. U |
بدی آب وهوا مطرح نیست |
 |
 |
i dont care a pin U |
هیچ بمن مربوط نیست |
 |
 |
they are of a doubtful paterni U |
اصل انها معلوم نیست |
 |
 |
Money doesnt grow on trees. U |
پول که علف خرس نیست |
 |
 |
it does not befit his state U |
لایق مقام یا وضع او نیست |
 |
 |
ne'er do well U |
ادمی که امیدبهبودی برایش نیست |
 |
 |
i dont care a d. U |
مرا هیچ پروایی نیست |
 |
 |
nothing of the sort U |
هیچ همچو چیزی نیست |
 |
 |
not at all U |
هیچ همچو چیزی نیست |
 |
 |
not a patch on U |
به هیچ طرف مقایسه نیست با |
 |
 |
He is incorrigible. U |
آدم اصلاح پذیری نیست |
 |
 |
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U |
ابدا"چنین چیزی نیست |
 |
 |
there is no limit to it U |
حدی بران متصور نیست |
 |
 |
no such thing U |
هیچ همچو چیزی نیست |
 |
 |
there is no occasion for fear U |
جای هیچ ترس نیست |
 |
 |
It is pretty(fairly)second rate. U |
همچنین چیز مهمی نیست |
 |
 |
The shirt doesnt fit me. U |
این پیراهن اندازه ام نیست |
 |
 |
there is no place for doubt U |
جای هیچگونه تردید نیست |
 |
 |
it is toolate.to go U |
دیگر موقع رفتن نیست |
 |
 |
i dont care a rush U |
مرا هیچ پروایی نیست |
 |
 |
no two leaves are identical U |
هیچ دوبرگی یکجور نیست |
 |
 |
It doesnt matter. it is nothing. U |
چیزی نیست ( عیب ندارد ) |
 |
 |
i dont care a snap U |
مرا هیچ پروایی نیست |
 |
 |
it is a soft snap U |
چیزی نیست کاراسانی است |
 |
 |
nojoy U |
موفقیتی نیست موفق نشدم |
 |
 |
The mountain peak is not in sight. U |
قله کوه پیدا نیست |
 |
 |
indeterminate system U |
آن قابل پیش بینی نیست |
 |
 |
There is no room to throw a needle . <proverb> U |
جاى سوزن انداختن نیست . |
 |
 |
None of your business. U |
[این] به شما مربوط نیست. |
 |
 |
I don't [ couldn't ] give a damn about it. <idiom> U |
برایم اصلا مهم نیست. |
 |