Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
your action produced the desired effect
U
اقدامتان اثر مطلوب بخشید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
desired
U
مطلوب
desired temperature
U
حرارتمطلوب
desired investment
U
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
desired effects
U
اثرات مورد نظر
desired leading
U
سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
desired leading
U
مسیر مطلوب
To obtain the desired result .
U
نتیجه مطلوب را بدست آوردن
desired rate of development
U
نرخ مطلوب توسعه
desired ground zone
U
صفر زمین مورد نظر
desired ground zone
U
نقطه ترکش اتمی مطلوب
produced
U
ساختن محصول
produced
U
اقامه کردن ارائه دادن سند
produced
U
ساختن
produced
U
کالا
produced
U
تولید کردن
produced
U
زاییدن عمل اوردن
produced
U
ارائه دادن
produced
U
تولید کردن محصول
produced
U
فراوردن
desired rate of capital accumulation
U
نرخ تراکم سرمایه مطلوب
stimulus produced
U
محرک زاد
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
U
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
out of action
U
خراب
action
U
عمل انجام شده
action
U
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action
U
عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action
U
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action
U
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action
U
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action
U
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action
U
لیست امکانات
action
U
پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
U
انجام کاری
action
U
خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
course of action
U
راه کار
out of action
U
خارج ازنبرد
out of action
U
از نبرد خارج شده
self action
U
خود عملی
self action
U
عمل فی نفسه
out of action
U
غیر فعال
right of action
U
حق ترافع
immediate action
U
عملیات فوری
immediate action
U
عکس العمل فوری
appropriate action
U
اقدام مقتضی
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
خراب
[ازکارافتاده]
containing action
U
عملیات احاطهای بازدارنده
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
ازکارافتاده
course of action
U
روش انجام کار
action
U
کنش
right of action
U
حق طرح دعوی دردادگاه
action
U
کار
action
U
پیکار
action
U
اشغال نیروهای جنگی
action
U
گزارش وضع
action
U
طرز عمل
action
U
اقامهء دعوا
action
U
جریان حقوقی تعقیب
action
U
بازی
right of action
U
حق طرح دعوی در دادگاه
action
U
کردار
action
U
نبرد
action
U
فعل اقدام
action
U
رفتار
action
U
جدیت
action
U
جنبش حرکت
action
U
جریان
right of action
U
حق اقامه دعوی
action
U
عمل
action
U
اشاره
action
U
تاثیر اثر جنگ
action
U
تمرین
action
U
اثر
action
U
جنبش
action
U
اژیرش
action
U
جنگ
action
U
اقدام
action
U
عملیات جنگی
action
U
جنگ عملیات
action
U
سهم سهام شرکت
action
U
عامل
action
U
فرمان حاضر به تیر
action
U
کار اقدام
double action
U
دوکاره
every man is a for his action
U
هرکس مسئول کردارخویش است
fuze action
U
طرز انفجارماسوره
double action
U
عمل دوبله یادو طرفه
double action
U
اقدام دوجانبه
action architecture
U
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
quick in action
U
چابک
secondary action
U
انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
radius of action
U
شعاع عمل
quick in action
U
فرز
industrial action
U
عملوکارصنعتی
action replay
U
پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
quick action
U
عمل ضربتی انی
field of action
U
میدان اثر
He is a man of action.
U
مردعمل است
quick in action
U
جلد
quick action
U
عمل انی ماسوره
flexture action
U
اثر خمیدگی
end action
U
عمل پایانی
fuze action
U
عمل ماسوره
radius of action
U
برد عملیاتی هواپیما
radius of action
U
شعاع اثر
divert action
U
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
delay action
U
عملیات تاخیری
delay action
U
عمل تاخیری
cutting action
U
قدرت سنگ زنی
cross action
U
علیه وی اقامه کند
cross action
U
در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
cross action
U
دعوی متقابل
criminal action
U
دعوی جزایی
retrofit action
U
بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
corrosive action
U
اثر خورندگی
corrosive action
U
اثر خوردگی
delayed action
U
وسیله با عمل تاخیری تاخیری
delayed action
U
با ماسوره تاخیری
delaying action
U
عملیات تاخیری
divert action
U
عملیات مخالف
possessory action
U
دعوی اعاده مالکیت
radius of action
U
ناحیه رانندگی
scene of action
U
صحنه جنگ یادرگیری
real action
U
دعوی غیر منقول
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
scene of action
U
صحنه عملیات
recourse action
U
رجوع به دادگاه
reflex action
U
عمل غیر ارادی
delaying action
U
عمل تاخیری
disciplinary action
U
تنبیه انضباطی
quantum of action
U
ثابت پلانک
shock action
U
عمل شوک
personal action
U
دعوی شخصی
personal action
U
دعوی منقول
single action
U
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
social action
U
اقدام اجتماعی
splitting a cause of action
U
تجزیه دعوی
mine action
U
عمل کردن به صورت مین
mine action
U
عمل مین
mass action
U
قانون اثر جرم
shock action
U
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action
U
عمل غافلگیری
plan of action
U
طرح عملیات
quantum of action
U
کوانتوم کنش
quantum of action
U
کوانتوم اثر
quantum of action
U
مقدار اثر
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
preventive action
U
اقدامات تامینی
preventive action
U
اقدامات احتیاطی
prepare for action
U
حاضربه جنگ کردن
prepare for action
U
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
possessory action
U
دعوی مالکیت
police action
U
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
mass action
U
عمل کلی
things in action
U
اموال دینی
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
wounded in action
U
زخمی شده در جنگ
wounded in action
U
زخمی عملیات زخمی جنگی
impact action
U
عمل انفجار نیروی ترکش
impact action
U
عمل ترکش
impact action
U
اثر انفجار
his action pleased me
U
ازکارش خوشنودیا راضی شدم
his action pleased me
U
کاراومرا خوشنودساخت
zone of action
U
منطقه عمل
zone of action
U
منطقه عملیات یکان
action lever
U
اهرم حرکتدستگاه
impluse action
U
انتخاب شماره
vexatious action
U
دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
inductive action
U
اثر القاء
to bar one from his action
U
بازداشتن کسی از کاری
locking action
U
اثر سدکنندگی
local action
U
تخلیه موضعی باتری
legal action
U
اقدام قانونی
killed in action
U
کشته
killed in action
U
کشته جنگی
killed in action
U
تلف شدن در جنگ
to rouse to action
U
بکاربرانگیختن
to rouse to action
U
بکارانداختن تحریک کردن
vexatious action
U
دعوی ایذائی
action of wind
U
حرکتجریانباد
speed of action
U
سرعت انتقال
to be out of action
[because of injury]
U
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
bring an action against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
action in rem
U
دعوی بر علیه عین مال
abrasive action
U
اثر سائیدگی
action agent
U
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
bringing an action
U
اقامه دعوی
capillary action
U
اثر مویینگی
action tendency
U
گرایش به عمل
action system
U
نظام عمل
action potential
U
پتانسیل عمل
action station
U
وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station
U
محل جنگ
action station
U
پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
speed of action
U
زرنگی
[چابکی]
speed of action
U
چالاکی
action post
U
هدف در سمت چپ یا راست
automatic action
U
ناهشیارکاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com