Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
with the legs crossed
U
چهارزانو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crossed out
U
قلم خورده
crossed
U
چلیپایی
crossed cheque
U
چک مسدود
crossed chaque
U
چک بسته
crossed belt
U
تسمه عرضی
star crossed
U
بدشانس
criss-crossed
U
امضای اشخاص بیسواد
criss-crossed
U
طرحچلیپایی
criss-crossed
U
سردرگمی
crossed cheque
U
چک بسته
crossed controls
U
بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
crossed reflex
U
بازتاب متنافر
criss-crossed
U
همبر
criss-crossed
U
پایی
with the arms crossed
U
دست بسینه
it crossed my mind
U
بخاطری گذشت
it crossed my mind
U
بنظرم رسید
star crossed
U
دارای ستاره نحس
criss-crossed
U
برخورد
criss-crossed
U
با ضربدر مشخص کردن
criss-crossed
U
سوتفاهم
keep one's fingers crossed
<idiom>
U
double-crossed
U
دورویی کردن خیانت کردن
double-crossed
U
نارو زدن
It crossed my mind.
U
به نظرم رسید.
criss-crossed
U
به طور ضربدر
criss-crossed
U
یکوری
criss-crossed
U
کج
criss-crossed
U
بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crossed
U
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossed
U
همبر کردن
criss-crossed
U
چلیپایی کردن
It crossed my mind.
U
به فکرم رسید.
I was keeping my fingers crossed .
U
خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
I crossed out the extra expenses .
U
هزینه های اضافی را قلم زدم
To be crossed out ( eliminated , omitted ) .
U
خط خوردن
crossed and uncreate cheques
U
چکهای بسته ونبسته
He crossed the frontier(border-line).
U
ازمرز رد شد
to take to one's legs
U
ریختن
to have the legs of
U
پیش افتادن از
to have the legs of
U
تندتر رفتن از
on one's/its last legs
<idiom>
U
نیرو وسودمندی
legs
U
ساق پا
legs
U
مسافت طی شده قایق در یک دور
legs
U
ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs
U
قسمتی از مسابقه
legs
U
شاخه مسیر حرکت
legs
U
خط واصل بین دو نقطه شاخه
legs
U
ساق مثلث قائم الزاویه
legs
U
بخش قسمت
legs
U
دوندگی کردن
legs
U
پا زدن
legs
U
پاچه شلوار
legs
U
پا پاچه
legs
U
ران
legs
U
ساقه
legs
U
پایه
he is on his last legs
U
کار وبارش خوب نیست
legs
U
ساق
legs
U
مسیر ممکن در یک تابع
he is on his last legs
U
پایش لب گوراست
he is on his legs
U
کارش دایراست
he is on his last legs
U
در دم واپسین زندگی است
he is on his legs
U
بر پا ایستاده است
he is on his legs
U
از بستربرخاسته است
shear legs
U
جرثقیل پایه دار
he walked me off my legs
U
مراخسته کرد
red legs
U
نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
sheer legs
U
سه پایه
tail between one's legs
<idiom>
U
احساس شرمندگی
to stretch one's legs
<idiom>
U
خستگی درکردن
sheer legs
U
ماچونه
to fall on one's legs
U
از دشواری رها شدن
peg-legs
U
دارای پای مصنوعی
to stand on one's own legs
U
متکی بخود بودن
peg-legs
U
پای چوبی
peg-legs
U
پای ساختگی
thoracic legs
U
پایچسبیدهبهقفسهسینه
to stretch one's legs
U
برای ورزش راه رفتن
sheer legs
U
یکجور جرثقیل
sea legs
U
شاخههای مسیر حرکت ناو
I had pins and needles in my legs.
U
ساق پاهایم
[در اثر خواب رفتگی]
مور مور می کردند.
daddy-long-legs
U
رجوع شود به fly crane
daddy-long-legs
U
بابا لنگ دراز
He came back with his tail between his legs.
U
دست از پ؟ درازتر برگشت
She has long and shapely legs .
U
ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs .
U
میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
ido not feel my legs
U
نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
Stretch your legs according to your coverlet .
<proverb>
U
پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
Touch wood . Lets keep our fingers crossed . She is extremely cunning .
U
گوش شیطان کر (بزن بچوب )
My legs fell asleep
[are numb]
.
U
ساق پاهایم خوابشان برده
[سر شده اند]
.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com