English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
well paid employees U کارمندانی که حقوق خوب
well paid employees U میگیرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
new employees U کارمندان تازه
employees U کارکنان
employees empowerment U توانمندسازی کارکنان
public employees U کارمندان بخش عمومی کارمندان دولت
reduced employees U کارمندان منفصل گردیده
reduced employees U کارمندان کم شده
private employees U کارکنان خصوصی
civilian employees U کارمندان غیرنظامی
blue collar employees U کارگران
Full ( part) time employees . U کارمندان تمام (پاره ) وقت
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination. U آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
paid-up U فردیکهوجهحقعضویتخودرادریکگروهپرداختهاست
i paid him out well U خوب تلافی بسرش دراوردم
paid U پرداخت شده
well paid U دارای حقوق کافی
i paid him out well U خوب از جلوش درامدم
pre paid U پیش پرداخت
post paid U که پول پست ان از پیش پرداخت شده باشد
pre paid U از قبل پرداخت شده
reply paid U جواب قبول
the work was well paid U مزدخوبی برای این کارداده شده
the work was well paid U پول خوبی
You have paid too much for your car . U اتوموبیلت را گران خریدی
low-paid U کارگرانبادستمزدپائین
She paid for it with her life . U بقیمت جانش تمام شد
paid up capital U سرمایه پرداخت شده
duty paid U گمرک شده
capital paid in U سرمایه پرداخت شده
capital paid in U ذخیره سرمایه
carriage paid to ... U با هزینه حمل تا ...
carriage paid to U هزینه حمل به حامل پرداخت شده
duties paid U حقوق گمرکی پرداخت شده
duty paid U گمرک پرداخته
freight paid to U هزینه حمل پرداخت شده
fully paid U که حقوق خودراتمام میگیرد
he paid through the nose U زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
i paid dear for it U برای من گران تمام شد
paid in capital U سرمایه پرداخت شده
i paid dearly for it U بسیار گران برایم تمام شد
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
carriage and insurance paid to U هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
I paid dearly for this mistake . U این اشتباه برایم گران تمام شد
delivered duty paid U تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
I paid him back. in his own coin. U حقش را کف دستش گذاشتم
freight and insurance paid to U هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
He swore to having paid for the goods . U قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
paid in cash share U سهام نقدا" پرداخت شده
carriage freight paid to ... U با هزینه حمل تا ...
delivered duty paid U یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
marriage portion ordinary paid U مهرالمثل
I learned my lesson the hard way. I burned my finger. I paid dearly for it. U چوبش راخورده ام
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com