English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to splash into water U به اب زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
splash U ترشح
splash U ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash U ترکش
splash U دارای صدای چلب چلوب
splash U دارای ترشح
splash U چلپ چلوپ کردن ریختن
splash U صدای ترشح
splash U ترشح کردن
splash U لکه
splash U چلپ چلوپ
splash U صدای ریزش
splash U شتک
splash head U پاشش گیر
splash board U سپر پاشنه قایق
splash line U خط شروع غواصی
splash screen U صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
splash scale U طبلهای که انحراف ترکش گلوله را از هدف با ان اندازه گیری می کنند
splash lubrication U روغنکاری تزریقی
splash plate U صفحهآبپاش
splash line U خط پریدن به اب در غواصی
splash guard U گلگیر
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
oil splash lubrication U روغنکاری تزریقی
water course U حق المجری
by water U از راه رودخانه
on the water U در کشتی
by water U از راه دریا
She let the water out . U آب را ول کرد
water course U حق الشرب
water down <idiom> U ضعیف شدن
water course U مجرای اب
water way U راه ابی
water way U مسیل
water آب
mean water U میان اب
water way U ابراهه
water still U دستگاه تقطیر اب
of the first water U بهترین
to p something with water U اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
first water U بالاترین مقام
to water U آب دادن
to water U آب ریختن
to water something U آب دادن [گیاه]
above water <adj.> U شناور
above water <adj.> U روی آب
first water U درجه اول
water U اب
f.water U عرق رازیانه
to keep ones he above water O از زیر بدهی بیرون آمدن
by water U با کشتی
water U مایع
water U پیشاب
water U ابگونه
water U اب دادن
water hardening U سختگردانی با اب
water filter U صافی اب
water fast U پارچه شورنرو
water fast U غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fowl U مرغ ابی
water fast U رنگ نرو
water heater U فرف ابگرم کن
water heater U ابگرم کن
water hammer U ضربت قوچ
water hammer U ضربت قوج
water guage U فشار سنج اب
water front U جبهه رطوبتی
water glass U شیشه محلول
water fowl U پرنده ابی
water glass U شیشه مایع
water hazard U مانع ابی در مسیر گوی گلف
water glass U اب شیشه
water gauge U اب پیم
water gas U گاز اب
water gauge U اندازه اب نما
water glass U لیوان اب
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hole U چاله اب
water mill U اسیاب
water moccasin U مار سمی ابزی جنوب امریکا
water nymph U حوری دریایی
water nymph U الهه دریایی
water pepper U زنجبیل سگ
water pepper U فلفل ابی
water pipe U لوله اب
water pipe U تنبوشه
water pipe U لوله مخصوص لوله کشی اب
water plate U بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water point U نقطه تقسیم اب
water pollution U الودگی اب
water polo U بازی فوتبال ابی
water polo U واترپلو
water polo U واترپولو
water polo U بازی در استخربطول 02 تا 03 متر و عرض 8 تا 01 متر بین 2 تیم 7نفره
water mill U اسیاب ابی
water meter U اب سنج
water meter U کنتور اب
water hyacinth U سنبل ابی
water hyacinth U وردالنیل
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water jacket U ابدان
water jacket U صندوق اب
water jump U مانع ابی
water jump U چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water level U تراز اب
water level U سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level U سطح اب
water lily U نیلوفر ابی
water line U خط ابخور ناو
water logging U ابسیری
surcharge water U اب مازاد
water lowering U زهکشی
water melon U هندوانه
water loss U ابکاهی
surface water U اب سطحی
undermining by water U اب رفتگی کف
up to the middle in water U تا کمر در اب
voidance water U منجلاب
voidance water U زیر اب
wade into the water U راه رفتن در اب
waste water U فاضلاب
water aspirator U خرطوم ابی
water bag U کیسه اب
water bailiff U میراب
water bailiffs U مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water balance U بیلان اب
water bearer U دلو
undermining by water U اب شستگی
underground water U اب درون زمین
surplus water U ابهای اضافی
surplus water U ابهای مازاد
swimming with water U پرازاب
swimming with water U غرق اب
table water U سفره اب زیر زمینی
tap water U اب شیر
water paint U رنگ لعابی
the water was overknee U اب از زانو میگذشت
to drink water U اب خوردن
to drink water U اب اشامیدن
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
to sniff up water U اب رابه بینی کشیدن
to soften a water U سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
unavailable water U رطوبت غیر قابل استفاده
underground water U اب زیرزمینی
water bearer U ساکب الماء
water bearer U ریزنده اب ابریز
water content U درصد رطوبت
water cooling U خنک کنندگی اب
water cooling U خنک کردن بااب
water cress U شاهی اتی
water cure U اب درمان
water cure U علاج بااب معالجه بااب
water damage U خسارت اب دیدگی
water displacement U زهکشی کردن
water displacement U زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water disposal U فاضلاب
water disposal U اگوکشی
water disposal U ساختن اگو
water dog U سگ ابی
water dog U شناگر ماهر
water dog U سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water container U فرف اب
water colour U نقاشی ابرنگی
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed U تشک ابی
water bonded U اب بند شده
water boy U بچه سقا
water boy U سقا
water buffalo U گاو میش اهلی شده اسیایی
water canteen U قمقمه
water car U ارابه اب فروشان
water car U ارابه اب پاش
water carriage U حمل از راه اب
water carrier U دلو
water circulation U گردش اب
water coiour U ابرنگ
water colour U ابرنگ
water colour U رنگاب
water driver U مقنی
water hose U شلنگآب
hot water <idiom> U
water under the bridge <idiom> U همه چیز عوض شده
in hot water <idiom> U در دردسر
THere is not even a ripple in the water . <proverb> U آب از آب تکان نمى خورد .
If it has not water for me it certainly has bread . <proverb> U آب براى من ندارد براى تو که دارد .
Water is light . <proverb> U آب روشنائى است .
How can you know the value of water -you who live . <proverb> U تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
drinking water U آب آشامیدنی
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
There is no hot water U آب گرم نیست.
some hot water U مقداری آب گرم
some cold water U مقداری آب سرد
mineral water U آب معدنی
a glass of water U یک لیوان آب
Please check the water. لطفا آب را کنترل کنید.
hold water <idiom> U
head above water <idiom> U آشکاری مشکل
water inlet U ورودآب
water intake U مکندهآب
water jug U پارچآب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com