English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
term of reproach U سخن سرزنش امیز یا ننگ اور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Short – term ( long – term ) projects . U طرحهای کوتاه مدت ( دراز مدت )
self reproach U ملامت نفس
reproach U سرزنش
reproach U عیب جویی
reproach U توبیخ رسوایی
reproach U ننگ
reproach U عیب جویی کردن از
reproach U خوار کردن
to live in reproach U بخواری یا مذلت زیستن
to reproach an act U کاری را بد دانستن
term U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term U اجل
term U عبارت [ریاضی]
term U جمله
term U جمله طیفی
term U واژه
term U پاره سال تحصیلی
term U شرایط
term U ثلث تحصیلی
term U سمستر
term U نیمسال
term U جمله عبارت
term U دوره انتصاب
term U مدت
term U جمله [ریاضی]
term U روابط فصل
term U موقع
term U عبارت
term U زمان
term U شرط
term U هنگام
term U نامیدن لفظ
term U اصطلاح
term U دوره
the propriety of a term U درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
mathematical term U جمله [ریاضی]
term symbol U نشانه جمله طیفی
term of maintenance U مهلت نگاهداری
term of maintenance U دوره نگاهداری
term loan U وام مدت دار
term insurance U بیمه در موردمخاطره برای مدت معینی
term insurance U بیمه موقت
sum term U لفظ جمعی
stochastic term U متغیر تصادفی
stochastic term U جمله تصادفی
short term U حداقل مدت تنبیه و زندانی
short term U دوره کوتاه
to serve one's term U دوره خدمت خود را طی کردن
electoral term U دوره مقننه [سیاست]
parliamentary term U دوره مقننه [سیاست]
a pejorative term U عبارتی تنزل دهنده
long term <adj.> U بلند مدت
long term <adj.> U دراز مدت
in the short term <adv.> U برای دوره کوتاه مدت
half-term U تعطیلیبینترم
to serve one's term U خدمت خودرا انجام دادن
mathematical term U عبارت [ریاضی]
middle term U قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
credit term U مدت اعتبار
long-term U دوره دراز مدت
short term U مختصر
long term U بلند مدت
long term U طویل المدت
long term U دراز مدت
law term U اصطلاح حقوقی
implied term U شرط ضمنی
easy term U کوتاه مدت
grammatical term U اصطلاحات دستوری
error term U ضریب خطا
final term U جمله نهایی
error term U جمله خطا
exercise term U عنوان مانور
express term U شرط صریح
expiry of the term U انقضاء مدت
an abstract term U تعبیر تصویری
an abstract term U اسم بی مسما
short term U کوتاه مدت
longer-term U دراز مدت
serve one's term U دوره خدمت خود را طی کردن
residual term U جمله باقیمانده
residual term U جمله پسماند
short-term U کوتاه مدت
longer-term U دوره دراز مدت
medium term U میان مدت
major term U شرط عمده واساسی
term paper U رساله کوتاه
long-term U دراز مدت
exercise term U اسم تمرین
short-term U کم مدت
minor term U صغرای قیاس منطقی
relative term U لفظ نسبی
electoral legislative term U دوره انتخابیه
short term forecast U پیش بینی کوتاه مدت
medium term forecast U پیش بینی میان مدت
medium term planning U برنامه ریزی میان مدت
medium term loan U وام میان مدت
short term memory U حافظه کوتاه مدت
long term project U پروژه طویل مدت
long term memory U حافطه دراز مدت
long term loan U وام بلند مدت
short term loan U وام کوتاه مدت
reasonable term and condition U قید و شرط معقول
fixed term deposit U سپرده ثابت
serve one's term of imprisonment U حبس خود را گذراندن
short term rate of interest U نرخ بهره کوتاه مدت
long term credit commitment U تعهد اعتبار بلند مدت
deflection under long term loading U خیز ریز بار طویل المدت
long term interest rate U نرخ بهره طویل المدت
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. U برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com