English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
talking points U نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Not to know what one is talking about. U از موضوع ( مرحله )پرت بودن
talking U ناطق
talking U سخنگو
talking-to U تنبیه
talking-to U اخطار
talking-to U نصیحت توبیخ
talking-to U سرزنش رسمی
talking to U تنبیه
talking to U اخطار
talking to U نصیحت توبیخ
talking of ... U حال که صحبت از...... بمیان امد
talking to U سرزنش رسمی
We were just talking about you. U الان داشتیم حرف تورامی زدیم
it is of no use talking U سخن گفتن سودی ندارد
he kept on talking U هی سخن
he kept on talking U زد
he kept on talking U هی حرف
he kept on talking U همچنان سخن میگفت
But no one was ever talking about that! U اما هیچکس در آن مورد حرفی نزد!
What's it [all] about? [ What are you talking about?] U موضوع چه است؟ [از چه چیزی حرف می زنی؟]
now you're talking U این شدحرف حسابی
he was talking about me U درخصوص من صحبت می کرد
he was talking at him U بدرمیگفت که دیواربشنود
he kept on talking U گفت
talking machine U گرامافون
talking machine U دستگاه ضبط صوت
sleep talking U خواب گفتاری
talking is not permitted U سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
talking computer U کامپیوتر سخنگو
talking books U صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
stock talking U سیاهه برداری از موجودی
talking book U صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
talking point U نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
She was talking to (with ) a friend . U داشت با دوستش صحبت می کرد
smooth-talking U مطمئنومتقاعدکننده
They were talking in Spanish . U بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
Talking of Europe ,please allow me … U حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
The professor knows what he is talking about. U استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
Please face me when I'm talking to you. U لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
Stop talking! <idiom> U ساکت باش!
They were stI'll talking away at midnight. U تا نیمه شب یک بند صحبت می کرد ند
Now you are talking. That makes sense. U حالااین شد یک حرف حسابی
at all points U درهمه جا
at all points U در همه نقاط
points U قطبهای پلاتین
points U پلاتین دلکو
lagrangian points U نقاط لاگرانژی
vital points U نقاط حساس بدن
key points U نقاط مهم
intermediate points U جهات میانی
sticking points U نکتهیاصلی
sticking points U نکتهی مورد بحث یا منازعه
key points U نقاط حساس
the four cardinal points U جهات اربعه
win on points U پیروزی با امتیاز
sticking points U مرز ناجنبایی
distance between two points U فاصله دو نقطه [ریاضی] [فیزیک]
intercardinal points U جهات فرعی
loss on points U باخت با امتیاز
needle points U نوکهای سوزنی
sticking points U حدی که پس از آن شخص یا چیز از جا حرکت نمیکند
To win on points. U با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
points of order U اخطار نظامنامهای
To score points. U امتیاز آوردن ( ورزش )
points signal U نقاطعلامتدار
sticking points U نقطهی عدم تحرک
stadia points U تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
points of sailing U نقاطقایقسواری
points motor U موتورپلاتینی
points lever U اهرم پلاتینی
quadrantal points U جهات فرعی
quadrantal points U نقاط یا قطبهای دستگاه جهت یابی هواپیما
pressure points U نقطههای گیرنده فشار
p is nine points of the law U تصرف شرط عمده مالکیت است
direction of points U جهتیاب
interactional points U نقاط تماس
interactional points U نقاط تلاقی
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
match points U اخرین امتیاز
boiling points U نقطه غلیان
boiling points U درجه جوش
boiling points U عصبانیت
boiling points U نقطه جوش
decimal points U ممیز
decimal points U ممیز اعشاری
decimal points U نقطه اعشار
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
check-points U علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
rallying points U محل تجمع مجدد
rallying points U محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
exclamation points U علامت تعجب
exclamation points U این علامت !
turning points U نقطه برگشت
turning points U نقطه چرخش
turning points U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points U نقطه لولای چرخش
freezing points U نقطه انجماد
freezing points U درجه یخ بندان
decimal points U ممیز اعشار
points of view U نقطه نظر
ignition points U پلاتین
cardinal points U چهار جهت اصلی
cardinal points U جهات اصلی
turning points U مرحله قاطع نقطه تحول
contact points U نوکهای کنتاکت
design points U ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
fourteen points U اصول چهارده گانه
fourteen points U طرح برنامهای برای صلح که "وودرو ویلسن " رئیس جمهور امریکا در 8 ژانویه 8191 ضمن خطابهای به کنگره امریکا اعلام کرد و درواقع پیامی به کلیه ملل ودول جهان تلقی شد
ignition points U پلاتین دلکو
awarding of points U امتیاز دادن
points of view U دید
points of view U لحاظ
crossing points U نقطه تلاقی
crossing points U محل برخورد دو خط
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
points of view U نظریه
points of view U دیدگاه
manually-operated points U مدیریتدستینقاط
cardinal points effect U اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
cardinal points effect U اثر چهار جهت اصلی
all points addressable mode U حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
remote-controlled points U نقطهکنترلازراهدور
bay with black points U قره کهر
all points addressable graphics U نگاره سازی نشان دهی به همه نقاط
bay with black points U کهر دست وپا مشکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com