Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reply paid /RP/
[reply prepaid]
U
جواب قبول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
reply paid
U
جواب قبول
Other Matches
no reply was given him
U
هیچ پاسخی به او داده نشد
in reply to
U
در پاسخ
in reply to
U
در جواب
please reply
U
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
reply
U
پاسخ دادن جواب کتبی
reply
U
پاسخ
reply
U
پاسخ دادن به پیام پست الکترونیکی
reply
U
جواب
reply
U
جواب شفاهی دفاعیه
it is impolitic reply so soon
U
صلاح نیست به این زودی پاسخ داده شود
i pause for a reply
U
منتظر پاسخ هستم
i pause for a reply
U
خاموش مانده ام که پاسخ بگیرم
negative reply
U
پاسخ رد
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
reply
[answer]
U
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
no reply necessary
[NRN]
U
نیازی به پاسخ نیست.
challenge and reply
U
ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
Please reply as a matter of urgency.
U
لطفا فوری پاسخ دهید.
A sharp note(reply).
U
نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
In response (reply) to your letter.
U
در جواب نامه تان
A crushing reply(retort).
U
جواب دندان شکن
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
i paid him out well
U
خوب تلافی بسرش دراوردم
paid-up
U
فردیکهوجهحقعضویتخودرادریکگروهپرداختهاست
well paid
U
دارای حقوق کافی
i paid him out well
U
خوب از جلوش درامدم
paid
U
پرداخت شده
She paid for it with her life .
U
بقیمت جانش تمام شد
the work was well paid
U
مزدخوبی برای این کارداده شده
well paid employees
U
کارمندانی که حقوق خوب
well paid employees
U
میگیرند
duty paid
U
گمرک پرداخته
You have paid too much for your car .
U
اتوموبیلت را گران خریدی
low-paid
U
کارگرانبادستمزدپائین
pre paid
U
پیش پرداخت
pre paid
U
از قبل پرداخت شده
duties paid
U
حقوق گمرکی پرداخت شده
freight paid to
U
هزینه حمل پرداخت شده
fully paid
U
که حقوق خودراتمام میگیرد
he paid through the nose
U
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
carriage paid to
U
هزینه حمل به حامل پرداخت شده
i paid dear for it
U
برای من گران تمام شد
carriage paid to ...
U
با هزینه حمل تا ...
i paid dearly for it
U
بسیار گران برایم تمام شد
i paid his d. wages
U
مزد او را انچه لازم بود دادم
the work was well paid
U
پول خوبی
post paid
U
که پول پست ان از پیش پرداخت شده باشد
capital paid in
U
سرمایه پرداخت شده
paid up capital
U
سرمایه پرداخت شده
duty paid
U
گمرک شده
capital paid in
U
ذخیره سرمایه
paid in capital
U
سرمایه پرداخت شده
delivered duty paid
U
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
carriage freight paid to ...
U
با هزینه حمل تا ...
delivered duty paid
U
تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
carriage and insurance paid to
U
هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
i paid the debt plus interest
U
بدهی را با بهره ان دادم
paid in cash share
U
سهام نقدا" پرداخت شده
I paid him back. in his own coin.
U
حقش را کف دستش گذاشتم
He gets paid wering different hats .
U
به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
I paid dearly for this mistake .
U
این اشتباه برایم گران تمام شد
He swore to having paid for the goods .
U
قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
freight and insurance paid to
U
هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
marriage portion ordinary paid
U
مهرالمثل
I learned my lesson the hard way. I burned my finger. I paid dearly for it.
U
چوبش راخورده ام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com