Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
repeat action key
U
کلید تکرار عمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
repeat
U
کلیدی روی صفحه کلید که حرف انتخاب شده را تکرار میکند
repeat
U
تکرار
repeat
U
رونوشت
repeat
U
ثباتی که تعداد دفعاتی که یک تابع یا کاری تکرارشده است را نگه می دارد
Could you repeat what you said, please?
U
میشود لطفا آن چیزی را که گفتید دوباره تکرار کنید؟
repeat
U
تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeat
U
انجام مجدد یک عمل
repeat until
U
تکرارکن ... تااینکه
repeat
U
مکرر کردن تکرار شدن
repeat
U
تکرار کردن
repeat
U
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeat
U
دوباره گفتن
repeat
U
تکرار کردن تکرار شدن
repeat
U
دوباره انجام دادن
repeat
U
دوباره ساختن
repeat
U
تکرار تجدید
repeat
U
باز گفتن
repeat
U
بازگو کردن بازگو
repeat
U
تکرار کنید
repeat
U
باز انجام
repeat range
U
فرمان برد از نو
repeat range
U
با همین مسافت تیراندازی کنید
to make repeat
U
وادار به تکرار کردن
to repeat oneself
U
تکرار شدن
to repeat oneself
U
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
repeat keys
U
دکمههایتکرار
drop repeat
U
واگیره
[تکرار یک نقش بصورت قرینه و در طول فرش]
endless repeat
U
[به هر نوع طرح بندی که کل متن فرش را تا ناحیه حاشیه پر نماید، اطلاق می شود. مثل طرح بته جقه، ماهی درهم، هراتی و غیره.]
repeat mark
U
خال
repeat key
کلید تکرار
repeat counter
U
شمارنده تکرار
auto repeat
U
خود تکرار
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
خراب
[ازکارافتاده]
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
ازکارافتاده
action
U
عمل انجام شده
action
U
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action
U
عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action
U
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
immediate action
U
عملیات فوری
action
U
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action
U
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
immediate action
U
عکس العمل فوری
out of action
U
غیر فعال
out of action
U
خراب
containing action
U
عملیات احاطهای بازدارنده
course of action
U
راه کار
right of action
U
حق ترافع
right of action
U
حق طرح دعوی دردادگاه
right of action
U
حق طرح دعوی در دادگاه
right of action
U
حق اقامه دعوی
self action
U
عمل فی نفسه
self action
U
خود عملی
course of action
U
روش انجام کار
appropriate action
U
اقدام مقتضی
out of action
U
از نبرد خارج شده
out of action
U
خارج ازنبرد
action
U
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action
U
لیست امکانات
action
U
پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action
U
نبرد
action
U
فرمان حاضر به تیر
action
U
فعل اقدام
action
U
عمل
action
U
کار
action
U
کردار
action
U
تاثیر اثر جنگ
action
U
کار اقدام
action
U
جنگ عملیات
action
U
عملیات جنگی
action
U
اشغال نیروهای جنگی
action
U
گزارش وضع
action
U
طرز عمل
action
U
سهم سهام شرکت
action
U
پیکار
action
U
عامل
action
U
تمرین
action
U
بازی
action
U
جریان حقوقی تعقیب
action
U
اقامهء دعوا
action
U
جنبش
action
U
اشاره
action
U
خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action
U
جنگ
action
U
اقدام
action
U
اثر
action
U
انجام کاری
action
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
U
رفتار
action
U
اژیرش
action
U
کنش
action
U
جریان
action
U
جنبش حرکت
action
U
جدیت
quick in action
U
جلد
quick in action
U
چابک
radius of action
U
شعاع عمل
radius of action
U
برد عملیاتی هواپیما
real action
U
دعوی غیر منقول
radius of action
U
ناحیه رانندگی
quick in action
U
فرز
radius of action
U
شعاع اثر
quick action
U
عمل ضربتی انی
quick action
U
عمل انی ماسوره
quantum of action
U
ثابت پلانک
personal action
U
دعوی منقول
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
mine action
U
عمل کردن به صورت مین
mine action
U
عمل مین
mass action
U
قانون اثر جرم
mass action
U
عمل کلی
locking action
U
اثر سدکنندگی
local action
U
تخلیه موضعی باتری
legal action
U
اقدام قانونی
killed in action
U
کشته
personal action
U
دعوی شخصی
plan of action
U
طرح عملیات
police action
U
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
quantum of action
U
کوانتوم کنش
quantum of action
U
کوانتوم اثر
quantum of action
U
مقدار اثر
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
preventive action
U
اقدامات تامینی
preventive action
U
اقدامات احتیاطی
prepare for action
U
حاضربه جنگ کردن
prepare for action
U
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
possessory action
U
دعوی اعاده مالکیت
possessory action
U
دعوی مالکیت
killed in action
U
کشته جنگی
speed of action
U
سرعت انتقال
secondary action
U
انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
industrial action
U
عملوکارصنعتی
action replay
U
پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
speed of action
U
سرعت حرکت
action of wind
U
حرکتجریانباد
action lever
U
اهرم حرکتدستگاه
zone of action
U
منطقه عملیات یکان
zone of action
U
منطقه عمل
He is a man of action.
U
مردعمل است
action architecture
U
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
speed of action
U
زرنگی
[چابکی]
speed of action
U
چالاکی
speed of action
U
چابکی
speed of action
U
فرزی
speed of action
U
تندی
to be out of action
[because of injury]
U
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
wounded in action
U
زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action
U
زخمی شده در جنگ
vexatious action
U
دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
shock action
U
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action
U
عمل غافلگیری
speed of action
U
درجه تندی
scene of action
U
صحنه جنگ یادرگیری
scene of action
U
صحنه عملیات
retrofit action
U
بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
reflex action
U
عمل غیر ارادی
recourse action
U
رجوع به دادگاه
shock action
U
عمل شوک
single action
U
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
vexatious action
U
دعوی ایذائی
to rouse to action
U
بکارانداختن تحریک کردن
to rouse to action
U
بکاربرانگیختن
to bar one from his action
U
بازداشتن کسی از کاری
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action
U
اموال دینی
splitting a cause of action
U
تجزیه دعوی
social action
U
اقدام اجتماعی
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
cross action
U
دعوی متقابل
civic action
U
عملیات مردم یاری
chose in action
U
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action
U
حق بالقوه
chos in action
U
حق دینی
characteristic action
U
عامل مشخصه
capillary action
U
اثر مویینگی
bringing an action
U
اقامه دعوی
biocidal action
U
عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
civic action
U
امور عام المنفعه
civil action
U
دعوی مدنی یا حقوقی
civil action
U
دعوی مدنی
criminal action
U
دعوی جزایی
corrosive action
U
اثر خورندگی
corrosive action
U
اثر خوردگی
comulative action
U
اثر عمومی
comulative action
U
اثرات کلی
concerted action
U
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
concerted action
U
عمل مشترک
column action
U
عمل ستونی
automatic action
U
ناهشیارکاری
antisubmarine action
U
مکانیسم ضد زیردریایی
action letter
U
فرم بازرسی ویژه در ردههای بالا
action potential
U
پتانسیل کار
action potential
U
پتانسیل عمل
action post
U
هدف در سمت چپ یا راست
action period
U
دوره کنش
action parameters
U
پارامترهای عملیاتی
action on the blade
U
تماس با شمشیر حریف
action noun
U
اسم مصدر
action principle
U
اصل کنش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com