Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
radius of action
U
شعاع عمل
radius of action
U
برد عملیاتی هواپیما
radius of action
U
شعاع اثر
radius of action
U
ناحیه رانندگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radius
U
زند اعلی
radius
U
برش دادن
radius
U
زند بالا
mean radius
U
شعاع میانه
radius of a well
U
شعاع یک چاه
radius
U
زندزبرین
radius
U
شعاع
radius
U
نصف قطر
radius
U
شعاع عملیات
radius
U
شعاع دایره
atomic radius
U
شعاع اتمی
atomic radius
U
شعاع اتم
average radius
U
شعاع میانه
average radius
U
شعاع میانگاه
bohr radius
U
شعاع بور
casualty radius
U
شعاع تولید تلفات
top radius
U
گردی سر دنده
within a radius of .kilometre
U
تا شعاع 6 کیلومتر
within a radius of .kilometre
U
تا 6کیلومتر از هر سو
radius vector
U
بردار مکان
[ریاضی]
schwarzschild radius
U
شعاع شوارتزشیلد
radius of convergence
U
شعاع همگرایی
[ریاضی]
radius dimpling
U
ایجاد گودی در سطح ورقههای فلز توسط ابزارمخروطی شکل ویژهای
casualty radius
U
شعاع تلفات
corner radius
U
شعاع کنج
destruction radius
U
شعاع تخریب مین
destruction radius
U
حداکثرشعاع تخریب
radius of curvature
U
شعاع خم
radius of curvatupe
U
شعاع انحناء
radius milling
U
فرزکاری شعاعی
radius gage
U
شابلون شعاع
effective radius
U
شعاع موثر
effective radius of a well
U
شعاع موثر چاه
radius block
U
بلوک شعاعی
radius of gyration
U
شعاع چرخش
hydraulic radius
U
شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
hydraulic radius
U
شعاع هیدرولیک
ionic radius
U
شعاع یونی
radius of curvature
U
شعاع انحناء
covalent radius
U
شعاع کووالانسی
radius vector
U
شعاع حامل
radius vector
U
بردار شعاعی
radius of intrados
U
شعاع درونسو
radius of integration
U
شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
damage radius
U
شعاع خطر مین
damage radius
U
شعاع منطقه خسارت
radius of influence
U
شعاع تاثیر
radius of giration
U
شعاع چرخش
radius of extrados
U
شعاع برونسو
radius of curvature
U
شعاع خمیدگی
nuclear radius
U
شعاع هسته
radius of giration
U
شعاع ژیراسیون
downstream radius of crest
U
شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
van der waals radius
U
شعاع وان در والس
spherical coordinate system
[with constant radius]
U
دستگاه مختصات کروی
[با شعاع ثابت]
action
U
اژیرش
action
U
جنبش
action
U
جنگ عملیات
action
U
کار اقدام
action
U
فرمان حاضر به تیر
action
U
عملیات جنگی
course of action
U
روش انجام کار
self action
U
خود عملی
out of action
U
خراب
self action
U
عمل فی نفسه
right of action
U
حق اقامه دعوی
right of action
U
حق طرح دعوی در دادگاه
right of action
U
حق طرح دعوی دردادگاه
right of action
U
حق ترافع
action
U
جنگ
containing action
U
عملیات احاطهای بازدارنده
course of action
U
راه کار
action
U
جدیت
action
U
رفتار
action
U
فعل اقدام
action
U
عامل
action
U
عمل
action
U
کار
action
U
کردار
immediate action
U
عکس العمل فوری
immediate action
U
عملیات فوری
action
U
کنش
out of action
U
از نبرد خارج شده
out of action
U
خارج ازنبرد
action
U
جنبش حرکت
action
U
جریان
action
U
سهم سهام شرکت
action
U
تمرین
action
U
بازی
action
U
جریان حقوقی تعقیب
action
U
اقامهء دعوا
action
U
طرز عمل
action
U
گزارش وضع
action
U
اشغال نیروهای جنگی
action
U
پیکار
action
U
نبرد
action
U
تاثیر اثر جنگ
action
U
اشاره
out of action
U
غیر فعال
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action
U
عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action
U
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action
U
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action
U
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
U
خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action
U
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action
U
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
خراب
[ازکارافتاده]
action
U
انجام کاری
action
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
ازکارافتاده
action
U
پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action
U
لیست امکانات
action
U
اثر
appropriate action
U
اقدام مقتضی
action
U
عمل انجام شده
action
U
اقدام
quick in action
U
جلد
quick in action
U
چابک
quick action
U
عمل ضربتی انی
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
quick in action
U
فرز
prepare for action
U
حاضربه جنگ کردن
speed of action
U
چالاکی
mine action
U
عمل کردن به صورت مین
speed of action
U
چابکی
quick action
U
عمل انی ماسوره
speed of action
U
سرعت انتقال
quantum of action
U
کوانتوم کنش
possessory action
U
دعوی مالکیت
possessory action
U
دعوی اعاده مالکیت
prepare for action
U
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
police action
U
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
preventive action
U
اقدامات احتیاطی
preventive action
U
اقدامات تامینی
quantum of action
U
ثابت پلانک
plan of action
U
طرح عملیات
personal action
U
دعوی شخصی
personal action
U
دعوی منقول
quantum of action
U
مقدار اثر
speed of action
U
درجه تندی
quantum of action
U
کوانتوم اثر
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
speed of action
U
زرنگی
[چابکی]
to rouse to action
U
بکاربرانگیختن
real action
U
دعوی غیر منقول
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
to bar one from his action
U
بازداشتن کسی از کاری
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
recourse action
U
رجوع به دادگاه
reflex action
U
عمل غیر ارادی
things in action
U
اموال دینی
scene of action
U
صحنه عملیات
scene of action
U
صحنه جنگ یادرگیری
speed of action
U
فرزی
splitting a cause of action
U
تجزیه دعوی
social action
U
اقدام اجتماعی
shock action
U
عمل غافلگیری
shock action
U
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
single action
U
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
to rouse to action
U
بکارانداختن تحریک کردن
speed of action
U
سرعت حرکت
vexatious action
U
دعوی ایذائی
speed of action
U
تندی
to be out of action
[because of injury]
U
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
action lever
U
اهرم حرکتدستگاه
action architecture
U
[معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
He is a man of action.
U
مردعمل است
secondary action
U
انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
industrial action
U
عملوکارصنعتی
action replay
U
پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind
U
حرکتجریانباد
retrofit action
U
بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
zone of action
U
منطقه عملیات یکان
zone of action
U
منطقه عمل
wounded in action
U
زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action
U
زخمی شده در جنگ
vexatious action
U
دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
shock action
U
عمل شوک
mine action
U
عمل مین
corrosive action
U
اثر خوردگی
bringing an action
U
اقامه دعوی
bring an action against someone
U
علیه کسی اقامه دعوی کردن
biocidal action
U
عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
automatic action
U
ناهشیارکاری
antisubmarine action
U
مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine action
U
عمل ضد زیردریایی
angle of action
U
زاویه عمل
action tendency
U
گرایش به عمل
action system
U
نظام عمل
action station
U
وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station
U
محل جنگ
capillary action
U
اثر مویینگی
characteristic action
U
عامل مشخصه
comulative action
U
اثر عمومی
comulative action
U
اثرات کلی
concerted action
U
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند
concerted action
U
عمل مشترک
column action
U
عمل ستونی
civil action
U
دعوی مدنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com