English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quarter landing U پاگرد پله با 081 درجه گردش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quarter U اقامتگاه
quarter U یک چارک چهارک
quarter U ربع
quarter U مدت سه ماه برزن
to ask for quarter U امان خواستن
quarter U محله
quarter U بخش ربعی
quarter U به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
quarter U زنهار دادن
quarter U زنهار
quarter U چارک
quarter U کوی بخش
quarter U برزن
quarter U یک چهارم
quarter U یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
last quarter U تربیع دوم
on the quarter U در جهت پاشنه ناو
to ask for quarter U دخیل شدن
three-quarter U سه چهارم
quarter U چهار یک
three-quarter U سه ربع
to ask for quarter U بخشش طلبیدن
quarter U پناه بردن به
to ask for quarter U زنهارخواستن
first quarter U تربیع اول
four quarter hold U ایپون
four quarter hold U ضربه فنی
to give quarter U زنهاردادن
quarter session U محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
quarter sessions U دادگاه استینافی
the industrial quarter of the U محله صنعتی شهر
quarter staff U نیزه چوبی
quarter wind U باد موافق
quarter phase U دو فاز
quarter of an hour U یک چهارم سده
quarter boom U بوم پاشنه
quarter boom U تیرک پاشنه
quarter day U روز پرداخت قسط
quarter day U موعدپرداخت
quarter deck U پاشنه
quarter ditch U نهری که اب جویهای کوچک را جمع اوری کرده و به کانال تخلیه هدایت میکند
quarter horse U اسب کوتاه وپر طاقت
quarter horse U اسب پرتحمل
quarter hour U پانزده دقیقه
quarter hour U ربع ساعت
quarter moon U تربیع
quarter note U نت یک چهارم
quarter brick U کلوک
quarter binding U جلدی که تنهاته ان چرم دارد
to give quarter U امان دادن
turing this quarter U در این سه ماهه
to cry quarter U فریادامان یادخیل زدن
quarter final U یک چهارم نهایی
quarter-final U یک چهارم نهایی
quarter-finals U یک چهارم نهایی
residental quarter U منطقه مسکونی
admiral's quarter U بخش سرفرماندهی
three-quarter sleeve U آستینسهربع
three-quarter coat U کتسهربع
cross-quarter U [آرایش گل چهار برگی]
quarter [year] U دوره سه ماهه
quarter-deck U ربععرشه
nose of the quarter U دماغهیکچهارمی
quarter [year] U سه ماه
center of quarter circles U مرکز یک چهارم دایره ها
shorted quarter wave line U خط ربع موج بسته
open quarter wave line U خط ربع موج باز
landing U بزمین نشستن هواپیما
landing U فرودگاه هواپیما
landing U پاگردان
landing U ورود بخشکی
landing U فرود
landing U ورود به خشکی
landing U پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
landing U نشستن هواپیما
landing U اسکله
landing U فرود ژیمناست به زمین
landing U پاگرد
landing U فرود [هواپیما یا موشک]
landing wires U سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
landing zone U منطقه فرود
landing zone U منطقه نشست هوایی
landing weight U وزن با هنگام تخلیه
landing weight U وزن فرود
landing vehicle U خود روشنی دار اب خاکی
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
landing threshold U استانه فرود اب خاکی
landing spot U نقطه فرود
landing zone U فضای دیسک سخت که داده عبور نمیکند
landing zone U نوک وارد این ناحیه میشود و به دیسک یا داده آسیبی نمیرساند
landing stage U حملباقایق
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
soft landing U فرود نرم
landing window U پنجرهفرود
landing deck U غرشهفرود
vertical take off and landing U هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
night landing U پیاده شدن درساحل در شب
night landing U فرود شبانه
crash-landing U سقوط کردن هواپیما
landing slab U تاوه پاگرد
landing site U محل فرود
landing strip U باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
instrument landing U فرود کور
instrument landing U فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
landing aircraft U هواپیمای در حال فرود
landing angle U زاویه فرود
landing approach U مسیر تقرب
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
landing area U منطقه فرود
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing attack U تک همراه با پیاده شدن به ساحل
landing attack U تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
landing beach U ساحل پیاده شدن
forced landing U فرود اجباری
forced landing U فرود اجباری هواپیما
landing strips U باند فرود
landing strips U باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
landing craft U کرجی ساحلی
administrative landing U پیاده شدن اداری
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
air landing U پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
air landing U فرودهوایی
air landing U فرود از راه هوا
landing field U فرودگاه
landing strip U باند فرود
chinese landing U پهلو گرفتن به سبک چینی
conventional take off and landing U هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
landing beam U نورافکن هدایت زمینی هواپیمابرای فرود
diversionary landing U فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
landing site U پایگاه فرود
landing mat U باندفرود تعجیلی
landing schedule U برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
landing net U تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
landing order U اجازه تخلیه بار
landing order U دستورتخلیه بار
landing party U گروه اب خاکی
landing party U گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
landing place U فرودگاه اسکله
landing ship U ناو نیرو پیاده کن
landing mat U باند فرود اضطراری
landing gear U عراده هواپیما وسایل فرود امدن
landing gear U ارابه فرود
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
landing forces U نیروهای پیاده شونده
landing hill U تپه فرود
landing forces U قوای اب خاکی
landing forces U نیروها پیاده شونده به ساحل
landing light U چراغ فرود
advanced landing field U پایگاه فرود مقدم
air landing facility U تاسیسات مخصوص پیاده شدن از راه هوا تاسیسات فرودهوایی
landing signal officer U افسر ارتباط فرود
main landing gear U ترمزاصلیفرود
nose landing gear U ترمزفروددماغه
landing ship dock U اسکله فرود اب خاکی
landing craft tank U ناو تانک پیاده کن
battalion landing team U تیم ساحلی گردان
advanced landing field U پایگاه هوایی مقدم
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
front landing gear U ترمزجلوییفرود
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
landing craft assault U قایق نیرو پیاده کن
landing, storage, delivery U تحویل
landing, storage, delivery U نگهداری
divided landing gear U ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
landing craft raiding U قایق هجومی
design landing weight U حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
deck landing aid U کمکهای فرود
landing, storage, delivery U تخلیه
brigade landing team U تیم پیاده شونده تیپی
battalion landing team U تیم پیاده شونده گردانی
auxiliary landing field U فرودگاه کمکی
automatic approach and landing U روش کنترل خودکار سرعت ومسیر هواپیما در تقرب
automatic carrier landing system U سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com