English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outside ticket pocket U جیبکوچکبیرونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ticket U اگهی
ticket U بلیط
ticket U ورقه
the ticket U کار صحیح
ticket U برچسب برچسب زدن به
ticket U بلیط منتشرکردن
ticket U بلیط دار کردن
ticket U بلیت
the ticket U کار شایسته
ticket U صورت نامزدهای حزبی
Where is the ticket office? U باجه بلیت فروشی کجاست؟
A ticket to Bath, please. لطفا یک بلیت به شهر باته.
big ticket U گران قیمت
big ticket U با ارزش
ticket office U باجه فروش بلیت
trip ticket U برگه اجازه مسافرت
trip ticket U بلیط مسافرت
ticket office U باجه بلیت فروشی
split ticket <idiom> U انتخاب افراد سیاسی برای رای
show him your ticket U بلیط خودرا باو نشان دهید
show your ticket to him U بلیط خودراباونشان دهید
straight ticket U اخذ رای دستجمعی برای نمایندگان یک حزب
ticket office U باجه
second class ticket U بلیت درجه دوم
ticket collector U بلیطجمعکن
ticket control U کنترلبلیط
ticket counter U جایگاهبلیط
return ticket U بلیط رفت و برگشت
this ticket admits one U با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
parking ticket U جریمهبدلیلپارکغیرقانونی
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
ticket office U محل فروش بلیت
ticket punch U بلیت سوراخ کن
walking ticket U ورقه خاتمه خدمت
admittance ticket U بلیطورودی
return ticket U بلیط دوسره
meal ticket U وسیلهی امرار معاش
meal ticket U راه کار و کاسبی
meal ticket U ممر درآمد
commutation ticket U بلیط با تخفیف
meal ticket U کوپن غذا
season ticket U بلیط فصلی
meal ticket U بلیط غذا
ticket collector's booth U باجهتحویلبلیط
How long is the ticket valid? U بلیت تا کی اعتبار دارد؟
pocket U پاکت تشکیل کیسه در بدن
pocket U فرورفتگی
she had him in her pocket U کاملابراواختیارمیکرد
pocket U درجیب پنهان کردن
pocket U جیب دار درجیب گذاردن
pocket U پولی
pocket U کوچک جیبی
she had him in her pocket U خوب جلوش را گرفته بود
pocket U جیب
pocket U کیسه هوایی
pocket U نقدی
pocket U پیش رفتگی خط جبهه
pocket U محاصره شدن
pocket U بجیب زدن
pocket U حباب
pocket U کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
batten pocket U بادبان
centre pocket U مرکزی
centre pocket U گودال
door pocket U جیبدر
exterior pocket U کیفبازشو
front pocket U جیبجلو
flap pocket U جیبلبهدار
bottom pocket U سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
foot pocket قالب پا
fork pocket U محفظهانشعابی
gusset pocket U جیبپاکتی
pocket calculator U ماشین حساب جیبی
trouser pocket U جیب شلوار
air pocket U دست انداز هوایی
pocket rule U خط کش جیبی [ابزار]
pocket rule U خط کش تاشو [ابزار]
pocket rules U خط کش های جیبی [ابزار]
pocket watch U ساعت جیبی
top pocket U حفرهفوقانی
They picked my pocket. U جیبم رازدند
hidden pocket U جیبمخفی
inset pocket U جیبمخفی
interior pocket U جیبداخلی
mock pocket U جیبساختگی
patch pocket U جیبرویسینه
seam pocket U جیبرویدرز
stake pocket U جیبتودهای
vertical pocket U جیبعمودی
welt pocket U جیبنواری
pocket-sized U جیبی
pocket money . U پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
Take your money out of your pocket. U پولت را از جیب دربیاور
pocket rules U خط کش های تاشو [ابزار]
pocket calculator U حسابگر جیبی
i am rials in pocket U سه ریال سود بردم
i am 0 rials out of pocket U 05 ریال زیان
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
lime pocket U پوشش اهک
one pocket billiard U بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
out of pocket expenses U هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
out of pocket expenses U هزینه واقعی
pocket battleship U رزمناو تندرو و سبک
pocket billiards U بیلیارد امریکایی با 51 گوی رنگی و 6 کیسه از شماره 1تا 51 بین 2 بازیگر
pocket book U کیف بغلی
pocket book U دفتر بغلی
pocket borough U حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
i am rials in pocket U سه ریال در جیب دارم
empty pocket U ادم بی پول یا تهی کیسه
pocket calculators U حسابگر جیبی
pocket handkerchief U دستمال جیبی
pocket handkerchiefs U دستمال جیبی
pocket knife U چاقوی جیبی
pocket knives U چاقوی جیبی
air pocket U منفذ
air pocket U بادگیر
air pocket U چاه هوایی
armature pocket U شیار ارمیچر
called pocket U کیسه تعیین شده از طرف بازیگر
chip pocket U شیار دندانههای اره
pocket money U پول جیب
pocket computer U کامپیوتر جیبی
pocket picking U جیب بری
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
pocket pistol U طپانچه جیبی
pocket pistol U بغلی عرق
pocket split U باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ
pocket veto U رد لایحه قانونی بوسیله معوق گذاردن ان
watch pocket U جیب ساعتی
vest pocket U جیبی
pocket meter U سنجه جیبی
slash pocket U جیب عمودی درجهت درزلباس
vest pocket U مخصوص
pocket lamp U چراغ قوه
pocket edition U چاپ جیبی کتاب
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
pocket judgment U سند قطعی لازم الاجرا
back pocket U جیبپشتی
the furniture of ones pocket U دارایی جیب
pocket lamp U لامپ کوچک
pocket judgment U سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
watch pocket U جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
vest pocket U جیب جلیقه
ast welt pocket U جیبپیشسینهای
trousers pocket [American E] U جیب شلوار
pants pocket [American E] U جیب شلوار
burn a hole in one's pocket <idiom> U پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
To put ones hand in ones pocket. U دست توی جیب کردن ( پول خرج کردن )
To pick somebodys pocket. U جیب کسی را زدن
hand-warmer pocket U جیبگرم کنندهیدست
hand warmer pocket U جیببقل
bottle pocket billiard U بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
to pocket a tidy sum <idiom> U پول خوبی به جیب زدن
poker pocket billiards U بیلیارد کیسهای دونفره یابیشتر با گوی اصلی و 61گوی شماره دار
front top pocket U جیببالایجلویشلوار
He has feathered his nest. He has lined his pocket. U اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
broad welt side pocket U جیبپهنپهلو
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
Money burnes a hole in his pocket. U پول تو جیب اش بند نمی شود
money burns a hole in his pocket <idiom> U پول تو دستش بند نمی شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com