Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
open-plan
U
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
Open-plan
<adj.>
U
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
open-plan coach
U
طرحبازوگن
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
plan
U
پلان
plan
U
هامن
plan
U
نقشه مسطحه برنگاره
plan
U
نقشه کف
plan
U
پیش بینی کردن
plan
U
طرح کردن
plan
U
برنامه ریزی کردن
plan
U
طرح کشیدن یا ریختن
plan
U
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan
U
تدبیر
plan
U
زبان برنامه نویسی سطح پایین
K-plan
U
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
plan
U
طرح ریزی کردن
plan
U
خیال
plan
U
برنامه
plan
U
طرح
plan
U
نقشه
plan
U
تدبیر اندیشه
E-plan
U
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan
U
نقشه کشیدن طرح ریختن
marshall plan
U
طرح مارشال
ground plan
U
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan
U
شالوده
ground plan
U
طرح اساسی
ground plan
U
نقشه مسطحه
ground plan
U
برنگاره
to foil a plan
U
خنثی کردن نقشه ای
american plan
U
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
marshall plan
U
برنامه مارشال
illumination plan
U
طرح روشنایی منطقه
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
to foil a plan
U
عقیم گذاردن نقشه ای
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
loading plan
U
طرح بارگیری خودرو
to foil a plan
U
نقش بر آب کردن نقشه ای
master plan
U
نقشه کلیات
master plan
U
نقشه مجموعه
national plan
U
برنامه ملی
illumination plan
U
طرح روشن کردن منطقه نبرد
general plan
U
نقشه عمومی
approval of plan
U
تصویب نقشه
deck plan
U
افق پل کشتی
detailed plan
U
برنامه تفصیلی
development plan
U
برنامه توسعه
development plan
U
طرح گسترش
development plan
U
طرح ارایش زمین
fire plan
U
طرح اتش
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
financial plan
U
برنامه مالی
draft plan
U
پیش نویس برنامه
economic plan
U
برنامه اقتصادی
entry plan
U
طرح ورود به بندر
entry plan
U
طرح دخول به سر پل
fire plan
U
طرح اتش توپخانه
contingency plan
U
طرح احتمالی
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
general plan
U
نقشه کلی
barrier plan
U
طرح موانع
game plan
U
استراتژی بازی
he thought out a plan
U
تدبیری اندیشید
frequency plan
U
طرح فرکانس
cargo plan
U
طرح بارگیری ناو
floor plan
U
نقشه اشکوب
collection plan
U
طرح جمع اوری اخبار
collection plan
U
طرح جمع اوری
colombo plan
U
طرح کلمبو
colombo plan
U
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
flight plan
U
طرح یا نقشه پروازهواپیماها
contingency plan
U
طرح عملیات احتمالی
europen plan
U
نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
ordnance plan
U
طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
block-plan
U
نقشه اولیه ساختمان
plan of the day
U
برنامه روزانه ناو
lesson plan
U
طرح درس
plan range
U
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan targets
U
اهداف برنامه
plan view
U
دید از بالا
plan view
U
نمای بالا
plan view
U
نقشه کف
prestowage plan
U
طرح باربندی کالاها
prestowage plan
U
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
project plan
U
طرح پروژه
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
pursuance of a plan
U
تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan
U
برنامه غلتان
butterfly plan
U
طرح پروانه ای
centralized plan
U
پلان مرکزی
ordnance plan
U
طرح اردنانس
outline plan
U
طرح مبنا
parking plan
U
طرح پارک کردن هواپیماها
part plan
U
نقشه جزیی
partial plan
U
برنامه جزئی
perspective plan
U
برنامه بلند مدت
prospective plan
U
برنامه بلند مدت
plan frame
U
چارچوب برنامه
plan implementation
U
اجرای برنامه
plan implementation
U
عملی کردن برنامه
plan of action
U
طرح عملیات
plan of campaign
U
طرح پیکار
ground-plan
U
[نقشه همتراز با زمین]
deck plan
U
صفحه پل کشتی
secondary plan
U
طرح ثانوی
installation plan
U
نقشه ی نصب
plan of maneuver
U
طرح مانور
it was no part of my plan
U
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
investment plan
U
برنامه سرمایه گذاری
interim plan
U
برنامههای موقت
installment plan
U
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
to plan a building
U
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building
U
عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan
U
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan
U
نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan
U
طرحی راپیشنهادکردن
war plan
U
طرح جنگی
war plan
U
نقشه جنگی
working plan
U
نقشه اجرا راهنمای کار
layaway plan
<idiom>
U
قرض راکم کم پرداختن
it was no part of my plan
U
کی جزو نقشه من بود
key plan
U
نقشه راهنما
sheer plan
U
نقشه ساختمانی ناو
site plan
U
نقشه جایگاه
site plan
U
نقشه محل
sliding plan
U
برنامه لغزان
stowage plan
U
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan
U
طرح جنگ
strategic plan
U
نقشه جنگ
test plan
U
طرح ازمایش
tactical plan
U
طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan
U
طرح عملیات نظامی
tentative plan
U
طرح ازمایشی
documented plan figures
U
ارقام مستند برنامه
plan position indicator
U
صفحه رادار ناو یا هواپیما
air fire plan
U
طرح اتش هوایی
negative tax plan
U
برنامه مالیات منفی
negative tax plan
U
طرح مالیات منفی
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
annual food plan
U
برنامه غذایی سالیانه
disaster recovery plan
U
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
coordinated fire plan
U
طرح اتش هم اهنگ شده
constant helm plan
U
نقشه زیگزاگ
class improvement plan
U
طرح بهبودناو
class improvement plan
U
طرح توسعه ناو
artillery fire plan
U
طرح اتش توپخانه
The plan is now in action ( underway ) .
U
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
to buy something on the installment plan
[system]
U
چیزی را قسطی خریدن
His plan miscarried . He missed the target
U
تیرش بخطا رفت
on the installment plan
[American English]
U
به اقساط
the open
U
هوای ازاد
open out
U
بسط دادن
the open
U
ملاء عام
the open
U
ملا عام
to open out
U
بسط دادن
to open out
U
گستردن
to open out
U
توسعه دادن
to open out
U
باز کردن
X/OPEN
U
ول ایجاد سیستمهای باز هستند
To come into the open.
U
آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
open out
U
توسعه دادن
open
U
:باز
open
U
فضای باز
open
U
ازاد
open
U
زمین باز گسترده
open
U
مروحه را باز کنید
open
U
سکی
open
U
وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
open
U
وزن ازاد
open
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
open
U
خط بازبی دفاع
open
U
اشکار
open
U
قابل بحث
open
U
بی دفاع واریز نش
open
U
بلامتصدی
open
U
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open
U
پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
open
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open
U
نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open
U
باز
open
U
باز شدن
open
U
روشن شدن خوشحال شدن
open
U
مفتوح
open
U
گشوده سرگشاده
open
U
دایر
open
U
روباز
open
U
ازاد اشکار
open
U
بی الایش
open
U
مهربان رک گو
open
U
صریح
open
U
درمعرض
open
U
بی پناه
open
U
بی ابر
open
U
واریز نشده
open
U
بازکردن
open
U
گشودن گشادن
open
U
افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن
open
U
مفتوح شدن
open
U
شکفتن
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...