English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
open season U فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
season U دوران چاشنی زدن
in season and out of season U در همه وقت
off season U خارج از فصل
off season U در دوران کسادی
off season U ارزان تر از معمول
off season U در دوران کم کاری
off season U وابسته به این دوران
season U فصل
season U فرصت
season U هنگام
season U خودادن
season U فصل مسابقه ها
season U فصل ازادشکار یا ماهیگیری
season U خشک کردن
in season U بموقع
in season U بهنگام
out of season U نابهنگام
the a season U فعل اینده
the a season U موسم اینده
when in season U غذای فصل
season U ادویه زدن معتدل کردن
for a season U تا یک مدتی
out of season U بیموقع
closed season U فصل منع ماهیگیری یا شکار
season ticket U بلیط فصلی
festive season U جشنکریسمس
season tickets U بلیط فصلی
everything is good in its season <proverb> U گویند که هرچیز به هنگام خوش است
growing season U فصلرشدونمو
neap season U فصل کمترین جزر و مد
close season U فصلصید ماهیو شکار در بریتانیا
low season U فصلجذبتوریست
high season U فصلتوریست
night season U هنگام شب
the rainy season U بارندگی
to be in season [in heat] U آماده جفتگیری بودن [جانورشناسی]
to be in season [in heat] U حشری بودن [جانورشناسی]
season cracking U ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
night season U شب هنگام
the rainy season U موسم
Every thing is good in its season. <proverb> U که هر چیزى به جاى خویش نیکوست.
open U برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open U دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
open U کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند
open U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
open U فایل خواندنی و نوشتنی
open U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
open U 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open U برداشتن پوشش یا باز کردن در
open U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
open U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open U مجموعه استانداردها که به کاربران شبکهای Macintosh امکان اشتراک اشیا و فایل ها را میدهد
open U نابسته
the open U ملاء عام
the open U ملا عام
to open out U بسط دادن
to open out U گستردن
to open out U توسعه دادن
to open out U باز کردن
open out U توسعه دادن
open out U بسط دادن
X/OPEN U ول ایجاد سیستمهای باز هستند
To come into the open. U آفتابی شدن (خود رانشان دادن )
open U آماده سازی فایل پیش از دستیابی یا ویرایش یا تراکنش روی سایر رکوردهای ذخیره شده
open to any one U مباح
open U باز کردن باز شدن
the open U هوای ازاد
open U نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
open U دایر
open U مفتوح شدن
open U افتتاح کردن اشکارکردن بسط دادن
open U صریح
open U گشودن گشادن
open U بازکردن
open U واریز نشده
open U شکفتن
open U :باز
open U گشوده سرگشاده
open U مفتوح
open U بی ابر
open U درمعرض
open U مهربان رک گو
open U بی الایش
open U ازاد اشکار
open U روباز
open U بی پناه
open U روشن شدن خوشحال شدن
open U باز شدن
open U وضع زه هنگام کشیده شدن
open U وزن ازاد
open U وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
open U اشکار
open U سکی
open U قابل بحث
open U مروحه را باز کنید
open U خط بازبی دفاع
open U زمین باز گسترده
open U بی دفاع واریز نش
open U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open U باز
open U پروتکل شبکه ICP/IP که بستههای داده را دارد مسیر میکند که حجم داده کمتری داشته باشد
open U فضای باز
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open U ازاد
open U بلامتصدی
open to the public U اشکار در نزد همه
open system U سیستم باز
open to attack U در معرض حمله
open system U سازگان باز
open terrace U مهتابی
open the door to U مجال دادن به
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
open theft U سرقت مشهود
open to the public U واضح درنظر عموم
open to the public U علنی
open to the public U برملا
open interval U فاصله نا محدود [بی کران] [ریاضی]
rights open to everyone U مباحات
open wire U سیم هوایی
open wire U سیم لخت
open water U فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
open vertict U رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open verdict U رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open universe U جهان باز
open treaty U معاهده باز
open travers U پیمایش باز
open trade U تجارت ازاد
open tournament U تورنمنت ازاد شطرنج
open wiring U سیمکشی باز
open system U نظام باز
open syllable U هجائی که به حرف e پایان پذیرد
open hearth U کوره فولاد سازی دهان باز
open heartedness U رک گویی صداقت
open heartedness U راست بازی
open hearted U راست باز خوش گمان
open hearted U دل و زبان یکی
open hawse U زاویه میان دو لنگر
open hands U دست باز بودن
open hands U سخاوت
open handed U بخشنده
open handed U گشاده دست گشاده کف
open handed U دست باز
open guard U گارد باز
open group U گروه باز
open hospital U بیمارستان ازاد
open heartedness U خوش گمانی
open subroutine U زیرروال باز
open subrotine U زیرروال باز
open storage U انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
open space U گردشگاه ازاد
open space U میدان
open machine U ماشین باز
open loop U حلقه باز
open loop U مدار باز
open lines U خطوط باز شطرنج
open light U پنجره واشو
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
open indent U سفارش خرید باز
open ice U قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
open game U بازی باز شطرنج
to strike something open U با ضربه چیزی را باز کردن
open secrets U سر افشا شده
open secrets U راز آشکار
open secret U سر افشا شده
open secret U راز آشکار
to knock something open U با ضربه چیزی را باز کردن
to split open U با دو نیم شدن [از هم جدا شدن] باز کردن
with open arms U بااغوش باز بابازوهای گشاده
wide open U حمله
to open the door to U مجال دادن
open day U روزیکهعموم مردم میتوانندازمکانهایخاصیمثلمدرسهیایکموسسهآزادانهبازدیدکنند
open prison U زندانیکهبهزندانیانآزادیبیشتریدادهمیشود
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
Please open this bag. لطفا این کیف را باز کنید.
with open arms <idiom> U با گرمی استفاده کردن
open secret <idiom> U راز فاش شده
open one's heart <idiom> U از ته قلب حرف زدن
Open the door. U در درراباز کن
He is open to bribery. U اهل رشوه (رشوه گیری) است
In the open air. U در هوای آزاد.
Open to the publice. U ورود برای عموم آزاد است
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
open-necked U پیراهنیابلوزبدونیقه
open-cast U معدنیکهدرآنذغالسنگوسایرموادکانیدرنزدیکسطحزمینیافتمیشوند
Open University U دانشگاهیدربریتانیاکهداوطلبانآزاددرآنجاتحصیلمیکنند
to open the ball U پیش قدم شدن
to open the ball U اول رقصیدن
to open parliament U مجلس راافتتاح کردن
open to question <adj.> U مشکوک
to keep open house U درخانه بازداشتن
to fly open U بازشدن
to break open U شکستن
the secret will open to me U خواهد گردید
the secret will open to me U ان راز بمن اشکار
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
the open of a street U دهنه خیابان
the open door U ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
to open a can of worms <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to keep open house U ازهرکس پذیرایی کردن
to keep an open house U در خانه باز داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com