Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
middle primary covert
U
پرهایاولیهمیانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
middle covert
U
پرهایمیانی
primary covert
U
پرهایاولیه
covert
U
نهان
covert
U
بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
covert
U
پوشیده
covert
U
سری مخفیانه
covert
U
پنهانی
covert
U
مخفی
covert
U
نااشکار
covert
U
پوشیده پوشپر
covert
U
راز
covert
U
پناهگاه
wing covert
U
پر پوششی روی پرهای مخصوص پرواز پرنده
covert reinforcement
U
تقویت نااشکار
covert operations
U
عملیات پنهانی
covert operations
U
عملیات مخفی
lesser covert
U
پرهایپائینی
greater covert
U
پرهایبزرگتر
covert extinction
U
خاموشی نااشکار
covert coat
U
یکجور رولباسی کوتاه سبک
covert behavior
U
رفتار نااشکار
under tail covert
U
زیردم نهان
feme covert
U
زن شوهردار
upper tail covert
U
دم نهانفوقانی
of middle a
U
میان سال
middle
U
میانه میدان
middle course
U
میانه روی
middle
U
منطقه میانی زمین
middle
U
میانی وسطی
middle
U
مرکز
middle
U
وسط
middle
U
میان
middle name
U
نام وسطی-اسموسطین
middle succession
U
توالی میانین
middle price
U
قیمت حد وسط
middle succession
U
توالی وسطی
middle sized
U
میان اندازه
middle plane
U
صفحه میانتار
middle sized
U
دارای اندازه متوسط
middle part
U
میان
middle latitude
U
منطقه معتدله
middle price
U
قیمت متوسط
middle fraction
U
جزء میانی
middle english
U
انگلیسی تا 0051میلادی
middle finger
U
انگشت میان
middle finger
U
وسطی
middle fraction
U
پاره میانی
middle game
U
وسط بازی
middle heavyweight
U
09 کیلوگرم
middle part
U
قسمت میانی
middle insomnia
U
بیخوابی میانی
middle ear
U
گوش وسط
middle term
U
قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
middle linebacker
U
مهرهخطآخریمیانی
middle lobe
U
نرمهششمیانی
middle panel
U
قابچوبیمیانی
middle phalanx
U
بندانگشتمیانی
middle piece
U
قطعهمیانی
middle sole
U
لژمیانی
middle toe
U
انگشتمیانی
middle torus
U
گچبریمیانی
piggy in the middle
U
بازیخرسوسط
middle of the road
<idiom>
U
سردوراهی گیرکردن
the parting in the middle
U
فرق وسط
middle layer
U
قشر میانی
middle leg
U
پایمیانی
middle jib
U
بادبانسهگوشکوچکمیانی
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
middle weight
U
میان وزن
middle weight
U
میانه
Middle Eastern
U
مربوطبهخاورمیانه
the middle finger
U
انگشت میانه
up to the middle in water
U
تا کمر در اب
middle distance
U
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
Middle East
U
سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
Middle East
U
خاورمیانه
Middle West
U
باختر میانه
middle-of-the-road
U
میانه رو
middle-of-the-road
U
بیطرف
middle ear
U
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
middle aged
U
میان سال
Middle Ages
U
قرون وسطی
middle schools
U
دبیرستان
middle school
U
دبیرستان
middle age
U
میان سال
middle classes
U
طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle classes
U
طبقه متوسط
middle age
U
دوره بین جوانی وپیری
middle class
U
طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle aged
U
دوره بین جوانی وپیری
middle class
U
طبقه متوسط
middle-aged
U
میان سال
middle ear
U
گوش میانی
middle aisle
U
شبستان
middle aisle
U
صحن
middle bar of a saw
U
کمانکش اره
middle body
U
قسمت میانه ناو یا کشتی
middle deck
U
پل میانی
primary
U
ورودی
primary
U
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
primary
U
نخستین
primary
U
ابتدایی مقدماتی
primary
U
تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
primary
U
عمده
primary
U
1-حافظه کوچک با دستیابی سریع داخلی در سیستم کامپیوتری
primary
U
که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
primary
U
مقدماتی نخستین
primary
U
ابتدایی
primary
U
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
primary
U
اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
primary
U
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
primary
U
اصلی
primary
U
کلمه شناسایی یکتا که یک ورودی از پایگاه داده ها انتخاب میکند
primary
U
مقدماتی اصلی
primary
U
اولیه
primary needs
U
نیازهای نخستین
primary
U
که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
type of middle cloud
U
شکالابرقسمتمیانی
middle nasal concha
U
کنجایمیانیدماغی
middle level management
U
مدیریت سطح متوسط
middle-class person
U
عضو طبقه متوسط
middle lintel in window
U
کمرکش پنجره
member of the middle class
U
عضو طبقه متوسط
mullion=middle post
U
وادار
middle ground buoy
U
بویه زمین میان گذرگاه
upper middle class
U
طبقه متوسط بالا
[در اجتماعی]
middle lintel in window
U
الت وسطی پنجره
middle lintel in window
U
وادار میانی پنجره
inflammation of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
infection of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
middle distance race
U
دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
primary memory
U
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
primary tenses
U
زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
primary track
U
شیار اولیه
primary track
U
شیار اصلی
primary treatment
U
تصفیه نخستین
primary treatment
U
پاکسازی نخستین
white primary
U
اخذ اراء مقدماتی حزبی
primary winding
U
سیم پیچ ورودی
primary wire
U
سیم ورودی
primary zones
U
نواحی نخستین
primary structure
U
ساختمان اولیه
primary schools
U
دبستان
primary cluster
U
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
primary center
U
مرکز عمده
primary root
U
ریشهاولیه
primary mirror
U
آئینهابتدائی
primary marshalling
U
راهاولیه
primary material
U
مواد اولیه فرش
[همچون نخ و رنگ]
primary accused
U
متهم اصلی
primary school
U
دبستان
primary colours
U
رنگهای اصلی
primary memory
U
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
primary colour
U
رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
primary structure
U
ساختمان اصلی
primary education
U
اموزش ابتدایی
primary colors
U
رنگهای اصلی
primary consumers
U
مصرف کنندگان نخستین
primary current
U
جریان ورودی
primary drive
U
سائق نخستین
primary electron
U
الکترون اولیه
primary emission
U
صدور اولیه
primary group
U
گروه نخستین
primary hypertension
U
افزایش اولیه فشار خون
primary industries
U
صنایع اولیه
primary inputs
U
دادههای اولیه
primary inputs
U
نهادههای اولیه
primary interest
U
مسئولیت اصلی
primary colors
U
رنگهای نخستین
primary coil
U
پیچک راه انداز
primary cognizance
U
تحقیقات اولیه روی یک مسئله
primary gain
U
بهره اصلی بیماری
primary alcohol
U
الکل 1 درجه
primary alcohol
U
الکل نوع اول
primary anxiety
U
اضطراب نخستین
primary armament
U
جنگ افزار اصلی
primary body
U
جسم اولیه
primary carbon
U
کربن 1 درجه
primary carbon
U
کربن نوع اول
primary cell
U
پیل ساده
grounded primary
U
مدار ورودی زمینی
primary center
U
مرکز اولیه
primary circuit
U
مدار ورودی
primary cognizance
U
شناختهای اولیه
primary interest
U
هدف توجه اصلی
primary investment
U
سرمایه گذاری اولیه
primary reinforcement
U
تقویت نخستین
primary productivity
U
فراوردگی نخستین
primary amentia
U
نقص عقل نخستین
primary products
U
محصولات اولیه
primary products
U
محصولات پایه
primary products
U
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
primary reciever
U
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
primary reinforcer
U
تقویت کننده نخستین
primary standard
U
استاندارد اولیه
primary storage
U
انباره اولیه
primary storage
U
حافظه اولیه
primary processes
U
فرایندهای نخستین
primary planets
U
سیارات عمده
primary mission
U
ماموریت اصلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com