English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
judgement hall U دادگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
judgement U حکم
judgement U حکم محکمه
judgement U دادرسی داوری
judgement U احکام
value judgement U قضاوت ارزشی
judgement U قضاوت
judgement U رای
judgement U رای دادگاه قضاوت
judgement U داوری
judgement U دادرسی فتوی
Last Judgement U روزقیامت - روزقضاوت
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
hall U اتاق بزرگ دالان
hall U تالار
hall U عمارت
hall U سرسرا
judgement by default U حکم غیابی
judgement day U روز داوری
judgement day U روز رستاخیز
judgement debt U محکوم به
judgement debt U دادخواسته
judgement debtor U محکوم علیه
judgement debtor U دادباخته
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
pass a judgement U قضاوت کردن
judgement seat U دادگاه
pronounce a judgement U فتوی دادن
render judgement on U حکم کردن درباره کسی
sound judgement U عقل سلیم
judgement on merits U حکم ماهوی
comparative judgement U قضاوت تطبیقی
contradictory judgement U نقیض
contradictory judgement U نقیضه
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
final judgement U حکم نهایی
cloth-hall U بازار
town hall U تالار شهرداری یا فرمانداری
arrival hall U سالن ورود
departure hall U سالن ترک کردن
town hall U کاخ شهرداری
town hall U عمارت شهرداری
hall of residence U خوابگاهیااتاقمتعلقبهدانشگاه
reception hall U قسمتپذیرش
prayer hall U قسمتنمازخواندن
cloth-hall U محل داد و ستد
cyzicene hall U [تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
arrival hall U سالن ورود
The hall has three exits. U سالن دارای سه خروجی است.
hypostyle hall U [اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
hall-house U تالار باز
hall-church U [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
Egyptian hall U [اتاق عمومی مستطیل شکل]
Egyptian hall U سرسرا
machine hall U راهرویماشین
City Hall U بلدیه
City Hall U شهرداری
mass hall U سالن نهارخوری
hall mark U دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
freemasons hall U فراموش خانه
guild hall U عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
hall effect U اثر هال پدیده هال
hall effect U یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
hall effect U شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
hall mark U نشان عیارکه ازطرف
mass hall U سالن غذاخوری
hiring hall U اژانس یا سازمان کاریابی
City Hall U ساختمان شهرداری
white hall U هیئت حاکمه انگلیس
to hall over the couls U سرزنش یا توبیخ کردن
town hall U تالار انجمن شهر
music hall U اطاق ساز ورقص
music hall U سالن موسیقی
mess hall U سالن غذا خوری سرباز خانه
law of comparative judgement U قانون قضاوت تطبیقی
the hall seats one thousand U تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
meier art judgement test U ازمون قضاوت هنری مایر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com