Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
illumination plan
U
طرح روشن کردن منطقه نبرد
illumination plan
U
طرح روشنایی منطقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
illumination
U
روشن سازی
illumination
U
تنویر
illumination
U
چراغانی تذهیب
illumination
U
اشراق
illumination
U
روشن کردن منطقه روشنایی
illumination
U
منور کردن
illumination
U
تذهیب کاری
illumination
U
تذهیب کاری
illumination
U
شدت روشنایی
illumination
U
روشنایی
illumination change
U
تعویض روشنایی
illumination by reflection
U
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
continuous illumination
U
روشنایی مداوم
continuous illumination
U
روشنایی پایدار منطقه رزم
illumination by diffusion
U
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
coordinated illumination
U
روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
illumination mirror
U
آینهروشنساز
illumination meter
U
نورسنج فتومتر
illumination method
U
روش روشنایی
illumination method
U
سبک روشنایی
illumination photometer
U
شدت روشنایی سنج
illumination photometer
U
لوکس متر
illumination round
U
گلوله روشن کننده
illumination round
U
گلوله منور
intensity of illumination
U
شدت روشنایی
sustained illumination
U
روشنایی پایدار
sustained illumination
U
روشنایی مداوم
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
U
چیزی را قسطی خریدن
search light illumination
U
روشن کردن منطقه با نورافکن
search light illumination
U
روشنایی با نورافکن
data display illumination button
U
دکمهنمایشگراطلاعات
plan
U
برنامه
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
E-plan
U
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
K-plan
U
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
plan
U
پلان
plan
U
هامن
plan
U
نقشه مسطحه برنگاره
plan
U
نقشه کف
plan
U
پیش بینی کردن
plan
U
طرح ریزی کردن
plan
U
زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan
U
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan
U
طرح کشیدن یا ریختن
plan
U
برنامه ریزی کردن
plan
U
نقشه کشیدن طرح ریختن
plan
U
طرح
plan
U
طرح کردن
plan
U
خیال
plan
U
تدبیر اندیشه
plan
U
نقشه
plan
U
تدبیر
plan of action
U
طرح عملیات
plan implementation
U
عملی کردن برنامه
plan frame
U
چارچوب برنامه
prospective plan
U
برنامه بلند مدت
plan implementation
U
اجرای برنامه
to plan a building
U
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
rolling plan
U
برنامه غلتان
perspective plan
U
برنامه بلند مدت
plan of campaign
U
طرح پیکار
plan of maneuver
U
طرح مانور
project plan
U
طرح پروژه
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
pursuance of a plan
U
تعقیب اندیشه یا نقشهای
prestowage plan
U
طرح باربندی کالاها
plan view
U
نقشه کف
plan view
U
نمای بالا
plan view
U
دید از بالا
plan targets
U
اهداف برنامه
plan range
U
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan of the day
U
برنامه روزانه ناو
prestowage plan
U
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
secondary plan
U
طرح ثانوی
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
layaway plan
<idiom>
U
قرض راکم کم پرداختن
it was no part of my plan
U
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
Open-plan
<adj.>
U
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to foil a plan
U
نقش بر آب کردن نقشه ای
test plan
U
طرح ازمایش
to foil a plan
U
عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan
U
خنثی کردن نقشه ای
block-plan
U
نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan
U
طرح پروانه ای
centralized plan
U
پلان مرکزی
open-plan
U
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
working plan
U
نقشه اجرا راهنمای کار
sheer plan
U
نقشه ساختمانی ناو
site plan
U
نقشه جایگاه
site plan
U
نقشه محل
sliding plan
U
برنامه لغزان
stowage plan
U
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan
U
طرح جنگ
strategic plan
U
نقشه جنگ
tactical plan
U
طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan
U
طرح عملیات نظامی
tentative plan
U
طرح ازمایشی
to plan a building
U
عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan
U
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan
U
نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan
U
طرحی راپیشنهادکردن
war plan
U
طرح جنگی
war plan
U
نقشه جنگی
ground-plan
U
[نقشه همتراز با زمین]
partial plan
U
برنامه جزئی
ground plan
U
شالوده
master plan
U
نقشه کلیات
deck plan
U
صفحه پل کشتی
deck plan
U
افق پل کشتی
detailed plan
U
برنامه تفصیلی
development plan
U
برنامه توسعه
development plan
U
طرح گسترش
development plan
U
طرح ارایش زمین
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan
U
پیش نویس برنامه
economic plan
U
برنامه اقتصادی
entry plan
U
طرح ورود به بندر
entry plan
U
طرح دخول به سر پل
europen plan
U
نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
master plan
U
نقشه مجموعه
ground plan
U
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
contingency plan
U
طرح احتمالی
ground plan
U
طرح اساسی
ground plan
U
نقشه مسطحه
ground plan
U
برنگاره
american plan
U
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan
U
تصویب نقشه
barrier plan
U
طرح موانع
cargo plan
U
طرح بارگیری ناو
collection plan
U
طرح جمع اوری اخبار
collection plan
U
طرح جمع اوری
colombo plan
U
طرح کلمبو
colombo plan
U
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
contingency plan
U
طرح عملیات احتمالی
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
financial plan
U
برنامه مالی
fire plan
U
طرح اتش
interim plan
U
برنامههای موقت
outline plan
U
طرح مبنا
investment plan
U
برنامه سرمایه گذاری
ordnance plan
U
طرح اردنانس
it was no part of my plan
U
کی جزو نقشه من بود
national plan
U
برنامه ملی
ordnance plan
U
طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
key plan
U
نقشه راهنما
lesson plan
U
طرح درس
loading plan
U
طرح بارگیری خودرو
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
marshall plan
U
طرح مارشال
installment plan
U
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
installation plan
U
نقشه ی نصب
fire plan
U
طرح اتش توپخانه
flight plan
U
طرح یا نقشه پروازهواپیماها
floor plan
U
نقشه اشکوب
frequency plan
U
طرح فرکانس
game plan
U
استراتژی بازی
general plan
U
نقشه کلی
marshall plan
U
برنامه مارشال
part plan
U
نقشه جزیی
general plan
U
نقشه عمومی
he thought out a plan
U
تدبیری اندیشید
parking plan
U
طرح پارک کردن هواپیماها
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
artillery fire plan
U
طرح اتش توپخانه
negative tax plan
U
طرح مالیات منفی
annual food plan
U
برنامه غذایی سالیانه
air fire plan
U
طرح اتش هوایی
negative tax plan
U
برنامه مالیات منفی
disaster recovery plan
U
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
coordinated fire plan
U
طرح اتش هم اهنگ شده
open-plan coach
U
طرحبازوگن
The plan is now in action ( underway ) .
U
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
constant helm plan
U
نقشه زیگزاگ
documented plan figures
U
ارقام مستند برنامه
class improvement plan
U
طرح بهبودناو
class improvement plan
U
طرح توسعه ناو
plan position indicator
U
صفحه رادار ناو یا هواپیما
His plan miscarried . He missed the target
U
تیرش بخطا رفت
to buy something on the installment plan
[system]
U
چیزی را قسطی خریدن
on the installment plan
[American English]
U
به اقساط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com