English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he walked me off my legs U مراخسته کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
walked U راه پیما
he walked a U باطراف قدم زدن
He walked toward her. U او [مرد] به سمت او [زن] راه می رفت.
walked U گام معمولی اسب
walked U مسابقه راهپیمایی
walked U پیاده رو
walked U گردش پیاده گردشگاه
walked U گردش کردن پیاده رفتن
walked U راه رفتن گام زدن
walked U راه رو
walked U گردش کننده راه رونده
He walked out in anger ( protest ) . U قهر کردورفت
i walked a cross the street U از این سر خیابان قدم زدم به ان سر
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
he is on his last legs U پایش لب گوراست
he is on his last legs U در دم واپسین زندگی است
he is on his last legs U کار وبارش خوب نیست
he is on his legs U بر پا ایستاده است
he is on his legs U از بستربرخاسته است
he is on his legs U کارش دایراست
legs U مسیر ممکن در یک تابع
to have the legs of U تندتر رفتن از
to have the legs of U پیش افتادن از
to take to one's legs U ریختن
on one's/its last legs <idiom> U نیرو وسودمندی
legs U ساق
legs U بخش قسمت
legs U ساقه
legs U پایه
legs U ساق پا
legs U ران
legs U پا پاچه
legs U پا زدن
legs U دوندگی کردن
legs U ساق مثلث قائم الزاویه
legs U مسافت طی شده قایق در یک دور
legs U ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
legs U قسمتی از مسابقه
legs U شاخه مسیر حرکت
legs U خط واصل بین دو نقطه شاخه
legs U پاچه شلوار
peg-legs U دارای پای مصنوعی
peg-legs U پای ساختگی
tail between one's legs <idiom> U احساس شرمندگی
thoracic legs U پایچسبیدهبهقفسهسینه
to stretch one's legs <idiom> U خستگی درکردن
peg-legs U پای چوبی
sheer legs U یکجور جرثقیل
shear legs U جرثقیل پایه دار
sheer legs U ماچونه
sheer legs U سه پایه
to fall on one's legs U از دشواری رها شدن
sea legs U شاخههای مسیر حرکت ناو
to stand on one's own legs U متکی بخود بودن
to stretch one's legs U برای ورزش راه رفتن
with the legs crossed U چهارزانو
red legs U نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
I had pins and needles in my legs. U ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
daddy-long-legs U بابا لنگ دراز
ido not feel my legs U نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb> U پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
daddy-long-legs U رجوع شود به fly crane
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs . U میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
She has long and shapely legs . U ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
He came back with his tail between his legs. U دست از پ؟ درازتر برگشت
My legs fell asleep [are numb] . U ساق پاهایم خوابشان برده [سر شده اند] .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com