Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hammock chair
U
صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hammock
U
تختخواب سفری
hammock
U
ننو یا تختخوابی که ازکرباس یا تور درست شده
hammock
U
بانوج
hammock
U
ننو
hammock stowers
U
ننو جمع کنها
take the chair
U
ریاست انجمنی را دارا بودن
take the chair
U
ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
my chair was next his
U
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
to take a chair
U
نشستن
chair
U
برکرسی یاصندلی نشاندن
chair
U
صندلی
chair
U
مقر
chair
U
کرسی استادی در دانشگاه
chair
U
خرک
wheel chair
U
صندلی چرخ دار
walking chair
U
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
twisboat chair
U
قایق- صندلی تابدار
to fill the chair
U
برکرسی نشستن
office chair
U
مبل اداری
to fill the chair
U
ریاست کردن
to bottom a chair
U
ته انداختن بصندلی
swivel chair
U
صندلی چرخان
windsor chair
U
صندلی دارای پشتی منحنی
wing chair
U
مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
office chair
U
صندلی اداری
Wassily chair
U
صندلیفلزی
typist's chair
U
صندلیتایپیست
types of chair
U
انواعصندلی
step chair
U
صندلیپلهدار
slide chair
U
مقرغلافمتحرک
chair-rail
U
[قرنیز دور تا دور دیوار شبیه پایه ستون]
director's chair
U
صندلیمدیر
cabriole chair
U
مبلاستیل
sedan chair
U
تخت روان یکنفره
folding chair
U
صندلیتاشو
night chair
U
صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
morris chair
U
صندلی راحتی
boatswain's chair
U
صندلی نقاله
barrel chair
U
صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
arm chair
U
صندلی راحتی
arm chair
U
صندلی دسته دار
an odd chair
U
صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد
an odd chair
U
صندلی تکی
electric chair
U
اعدام بوسیله برق
electric chair
U
صندلی اعدام الکتریکی
high chair
U
صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
rocking chair
U
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chair
U
صندلی گهوارهای
camp chair
U
صندلی تاشونده
easy chair
U
صندلی راحت
he nestles in the chair
U
است
he nestles in the chair
U
در صندلی غنوده
he has passed the chair
U
رئیس بوده است
he has passed the chair
U
ریاست داشته است
gestatoraial chair
U
کرسی حامل پاپ
fishing chair
U
صندلی در قایق ماهیگیری
elbow chair
U
صندلی دسته دار
deck chair
U
صندلی حصیری تاشو
curule chair
U
صندلی عاج نشان
curule chair
U
کرسی عاج
club chair
U
صندلی دسته دار بزرگ
camp chair
U
صندلی سفری صندلی صحرایی
office swivel chair
U
صندلی گردان اداری
bean bag chair
U
صندلیکیسهایراحتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com