English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grand father U پدر بزرگ
grand father U جد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
great grand father U جد اعلی
Other Matches
father U والد
father U موجد بوجود اوردن
your and my father U پدر شما و من
you are the p of your father U شما کاملا` به پدر خود شبیه هستید
at your father's U در خانه پدر شما
father off U دورتر
Your father is right (in the right) U حق با پدرت است
my and his father U پدر مشترک من و او
my and his father U پدر هر دوی ما
father U پدر
father U موسس
How old is his father . U پدرش چه سنی است؟
father U پدری کردن
grand U معروف
grand U والا
grand U بزرگ مهم
grand U مشهور
grand U جدی
grand U باوقار
grand U مجلل
grand U بسیار عالی باشکوه
grand U هزار دلار
father in law U پدر زن
father in law U پدر شوهر
father fixation U تثبیت پدری
father file U فایل اصلی
father file U پرونده بنیادی پرونده اصلی
father surrogate U جانشین پدر
foster father U شوهردایه
foster father U پدرخوانده
god the father U خدای پدر
he succeeded his father U جانشین پدرش شد
he succeeded his father U بجای پدرنشست
he takes a his father U به پدرش می رود
he takes a his father U به پدرش ماننداست
like father like son U پسر کو ندارد نشان از پدر توبیگانه خوان و مخوانش پسر
putative father U پدر غیر قانونی
putative father U پدر غیرشرعی کسی که بر حسب شیاع محلی پدر یک طفل نامشروع است
step father U ناپدری
the dying father said U پدر که درحال مردن بود گفت
father file U فایل پدر
father file U پشتیبان گونه قدیمی فایل
father-in-law U پدر شوهر
father-in-law U پدر زن
father figure U پدر- نماد
father figures U پدر- نماد
on the father's side U از سمت بدر
father imago U پدر- نماد
Father Christmas U بابانوئل
Holy Father U پدر مقدس
founding father U پدر ملت
founding father U پیافکن
I had a letter from my father . U از پدرم کاغذ داشتم
Do you want an inheritance from your father?THen a. <proverb> U میراث پدر خواهى علم پدر آموز.
like father, like son <idiom> U درست شبیه پدر
your late father U مرحوم پدرتان
Father's Day U روز پدر
does your father live U ایا پدر شما زنده است
founding father U بنیادگذار
founding father U بنیانگذار
founding father U موسس
grand son U پسر پسر
grand son U پسر دختر
grand opera U اپرای عمیق
grand parent U جد و جده
grand slam U موفقیت کامل
grand opera U اپرای سنگین
grand niece U نوه برادر یا خواهر
grand uncle U دایی پدر
grand uncle U دایی مادر
grand uncle U عموی پدر
grand uncle U عموی مادر
grand vizier U صدراعظم
grand vizier U نخست وزیر
on a grand scale <adv.> U در مقیاس بزرگ
on a grand scale <adv.> U به مقدار زیاد
grand slam U توفیق عظیم
grand jury U هیئت منصفه عالی
grand jury U هیات منصفه عالی
Grand Prix U یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
Grand Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
grand piano U پیانوی بزرگ و افقی
grand pianos U پیانوی بزرگ و افقی
grand aunt U خاله پدری
grand aunt U خاله مادری عمه پدری
grand aunt U عمه مادری
grand juries U هیات منصفه عالی
grand juries U هیئت منصفه عالی
grand tours U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand slam U شلم
grand slam U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam U بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
grand slams U موفقیت کامل
grand slams U توفیق عظیم
grand slams U شلم
grand slams U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slams U بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
grand tour U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand child U نوه
grand conanical U بندادی بزرگ
grand dame U بانو
grand larceny U سرقت عظیم
grand larceny U سرقت اموال پرقیمت
grand nephew U نوه برادر یا خواهر
grand mother U جده
grand larceny U سرقت کبیره
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
grand mal U صرع همراه با تشنج وغش
grand mother U مادر بزرگ
grand mal U صرع بزرگ
grand inquisitor U رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
grand duke U دوک بزرگ
grand dame U زن با نفوذ
grand daughter U دختر دختر
grand division U تقسیمات بزرگ طبله
grand division U مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
grand duchess U زوجه یا بیوه دوک
grand duchess U دوشس بزرگ
grand duchy U دوک نشین
grand duchy U قلمرو دوک
grand duchy U قلمرودوشس
grand mal U حمله بزرگ صرع
labour is often the father of pleasure <proverb> U مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
He's a carbon copy of his father. U کپی پدرش است.
He's the spitting image of his father. U درست مثل پدرش است.
Leave world with your father that. . . U به پدرتان بسپارید که ...
Did you deliver my letter to your father ? U نامه مرا تحویل پدرت دادی ؟
grand touring car U نوعی اتومبیل مسابقه مسافتهای طولانی
putative father of an illegitimate child U پدر مفروض فرزندی نامشروع
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
Many thanks for the sympathy shown to us [on the passing of our father] . U خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما [بخاطر فوت پدرمان] .
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. U جلوی پدرش سیگار نمی کشد
The suspected offender [perpetrator] is a previously respectable father. U پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com