Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
front landing gear
U
ترمزجلوییفرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
landing gear
U
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
landing gear
U
عراده هواپیما وسایل فرود امدن
landing gear
U
ارابه فرود
divided landing gear
U
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
nose landing gear
U
ترمزفروددماغه
main landing gear
U
ترمزاصلیفرود
landing
U
ورود به خشکی
landing
U
اسکله
landing
U
فرود ژیمناست به زمین
landing
U
پاگرد
landing
U
فرود
[هواپیما یا موشک]
landing
U
بزمین نشستن هواپیما
landing
U
فرودگاه هواپیما
landing
U
پاگردان
landing
U
پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
landing
U
ورود بخشکی
landing
U
فرود
landing
U
نشستن هواپیما
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
landing aircraft
U
هواپیمای در حال فرود
landing craft
U
کرجی ساحلی
landing stage
U
حملباقایق
landing angle
U
زاویه فرود
landing approach
U
مسیر تقرب
landing approach
U
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
soft landing
U
فرود نرم
landing zone
U
منطقه نشست هوایی
instrument landing
U
فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
instrument landing
U
فرود کور
night landing
U
فرود شبانه
night landing
U
پیاده شدن درساحل در شب
landing deck
U
غرشهفرود
quarter landing
U
پاگرد پله با 081 درجه گردش
secondary landing
U
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
vertical take off and landing
U
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
forced landing
U
فرود اجباری
forced landing
U
فرود اجباری هواپیما
diversionary landing
U
فرود انحرافی برای اغفال دشمن فرود منحرف کننده
chinese landing
U
پهلو گرفتن به سبک چینی
landing field
U
فرودگاه
administrative landing
U
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
landing zone
U
فضای دیسک سخت که داده عبور نمیکند
landing zone
U
نوک وارد این ناحیه میشود و به دیسک یا داده آسیبی نمیرساند
landing wires
U
سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
administrative landing
U
پیاده شدن اداری
air landing
U
پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
air landing
U
فرودهوایی
air landing
U
فرود از راه هوا
landing window
U
پنجرهفرود
conventional take off and landing
U
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
landing ship
U
ناو نیرو پیاده کن
landing hill
U
تپه فرود
landing party
U
گروه اب خاکی
landing threshold
U
نقطه شروع عملیات اب خاکی
landing threshold
U
استانه فرود اب خاکی
landing light
U
چراغ فرود
landing spot
U
نقطه فرود
landing slab
U
تاوه پاگرد
landing mat
U
باند فرود اضطراری
landing mat
U
باندفرود تعجیلی
landing net
U
تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
landing party
U
گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
landing order
U
اجازه تخلیه بار
landing order
U
دستورتخلیه بار
landing site
U
محل فرود
landing place
U
فرودگاه اسکله
landing schedule
U
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
landing site
U
پایگاه فرود
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
landing vehicle
U
خود روشنی دار اب خاکی
landing weight
U
وزن فرود
landing beam
U
نورافکن هدایت زمینی هواپیمابرای فرود
landing zone
U
منطقه فرود
landing area
U
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing strips
U
باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
landing beach
U
ساحل پیاده شدن
landing strips
U
باند فرود
landing strip
U
باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
landing strip
U
باند فرود
landing attack
U
تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
landing attack
U
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
crash-landing
U
سقوط کردن هواپیما
landing forces
U
نیروها پیاده شونده به ساحل
landing forces
U
قوای اب خاکی
landing area
U
منطقه فرود
landing forces
U
نیروهای پیاده شونده
landing weight
U
وزن با هنگام تخلیه
battalion landing team
U
تیم پیاده شونده گردانی
auxiliary landing field
U
فرودگاه کمکی
battalion landing team
U
تیم ساحلی گردان
brigade landing team
U
تیم پیاده شونده تیپی
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
deck landing aid
U
کمکهای فرود
automatic approach and landing
U
روش کنترل خودکار سرعت ومسیر هواپیما در تقرب
landing signal officer
U
افسر ارتباط فرود
landing ship dock
U
اسکله فرود اب خاکی
landing, storage, delivery
U
نگهداری
landing, storage, delivery
U
تحویل
landing craft assault
U
قایق نیرو پیاده کن
advanced landing field
U
پایگاه فرود مقدم
advanced landing field
U
پایگاه هوایی مقدم
maximum landing weight
U
حداکثر وزن فرود
design landing weight
U
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
landing, storage, delivery
U
تخلیه
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
landing craft raiding
U
قایق هجومی
air landing facility
U
تاسیسات مخصوص پیاده شدن از راه هوا تاسیسات فرودهوایی
landing craft tank
U
ناو تانک پیاده کن
automatic carrier landing system
U
سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
gear
U
ادوات
in gear
U
اماده حرکت
in gear
U
دایر
in gear
U
اماده
gear in
U
درگیری دو چرخ دنده
to go out of gear
U
مختل شدن ازکارافتادن
to go out of gear
U
خراب شدن
to gear up
U
باعوض کردن دنده تندکردن
to gear down
U
باعوض کردن دنده کندکردن
gear in
U
درگیر شدن
out of gear
U
خراب
out of gear
U
ازدنده بیرون افتاده
out of gear
U
ازهم سواشده
gear
چرخ دنده
gear
دنده
gear
U
انتقال دادن
gear
مجموع چرخهای دنده دار
gear
U
اسباب لوازم
gear
U
افزار
gear
U
پوشش دنده دار
gear
U
کردن اماده کارکردن
gear
U
پوشانیدن
gear
U
ابزار وسایل لباس مخصوص
gear
U
جعبه دنده
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
gear
U
الات جامه
gear cutter
U
فرز
gear pump
U
پمپ دندهای
high gear
U
دنده قوی خودرو
gear level
U
دسته دنده
gear level
U
تبدیل کردن
gear friction
U
اصطکاک چرخ دنده
gear guard
U
جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
gear cutter
U
دنده تراش
gear cutting
دنده تراشی
[مهندسی]
loose gear
U
چرخ دندانه هرزگرد
gear grinder
U
ماشین پرداخت چرخ دنده
gear cluster
U
مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
mess gear
U
وسایل نظافت نهارخوری
mess gear
U
وسایل غذاخوری
fuse gear
U
متعلقات فیوز
gear arrangment
U
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
gear assembly
U
مجموعه چرخ دنده ها
gear blank
U
چرخ دنده کار نکرده
gear box
U
جعبه دنده
gear box
U
گیربکس
gear brake
U
ترمز سیستم انتقال
gear case
U
جعبه دنده
gear case
U
پوسته جعبه دنده
mess gear
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
low gear
U
دنده کندکن
arrester gear
U
سیم نگهدارنده
gear pump
U
پمپ روغن دندهای
riot gear
U
نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
get one's rear in gear
<idiom>
U
عجله کردن
high gear
<idiom>
U
آخر سرعت
four gear drive
U
گیربکس چهار دنده
gear box
U
جعبه دنده گیرباکس
gear shift
U
دسته دنده اتومبیل
gear lever
U
دسته دنده اتومبیل
reverse gear
U
دنده معکوس
bathing gear
U
لوازم شنا
[حمام]
bathing gear
U
لباس شنا
[حمام]
gear wheels
U
چرخ های دندانه دار
pull gear
U
چرخ دنده بالابر
gear quadrant
U
ماهک جعبه دنده
gear ratio
U
نسبت چره دنده ها
gear ratio
U
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear stick
U
دسته دنده اتومبیل
gear wheel
U
چرخ دندانه دار
gear wheel
U
چرخ دنده
head gear
U
پوشش سر
head gear
U
روسری
head gear
U
کلاه تمرین بوکس
helical gear
U
چرخ دنده حلزونی
spiral gear
U
چرخ دنده حلزونی
herringbone gear
U
چرخ دندانه جناغی
hoisting gear
U
چرخ دنده بالابر
gear wheels
U
چرخ دنده ها
chaffing gear
U
وسایل ضد ساییدگی
foxer gear
U
وسیله تولید صدا
worm gear
U
چرخ دنده حلزونی
worm gear
U
دنده حلزونی پیچ حلزونی
worm gear
U
دنده مورب
worm gear
U
دنده مارپیچی
bevel gear
U
چرخ دنده مخروطی
valve gear
U
مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
tumble gear
U
چرخ دنده واسطه
tumble gear
U
چرخ واسطه
transmission gear
U
چرخ دنده انتقال
training gear
U
گردونه در سمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com