Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
forced labour
U
بیگاری
forced labour
U
کار اجباری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forced
U
تحمیلی
forced
U
اجباری
forced fantasy
U
خیال فراخوانده
forced draft
U
هوای با فشار
He forced his way thru the crowd .
U
بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
forced landing
U
فرود اجباری هواپیما
forced convection
U
تبادل حرارت اجباری
forced contract
U
عقد مکره
forced choice
U
گزینه- بایست
forced labor
U
بیگاری
forced draft
U
هوای تحت فشار
forced saving
U
پس انداز اجباری
forced labor
U
کار اجباری
forced landing
U
فرود اجباری
forced marching
U
راه پیمایی اجباری
forced sale
U
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
forced withrawal
U
عقب نشینی اجباری
forced sale
U
فروش اجباری
forced cooling
U
خنک سازی چیزی
A forced laugh.
U
خنده زورکی
forced sale
U
فروش قانونی
unbalanced forced
U
کمانکش به سوی خلاء
forced crossing
U
عبور اجباری از رودخانه
forced oscillations
U
نوسانهای اجباری
forced movement
U
حرکت اجباری
forced move
U
حرکت اجباری شطرنج
forced vibration
U
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
forced alternating current
U
جریان متناوب فشرده
forced flood lubrication
U
روغنکاری تحت فشار
forced induction engine
U
موتور کمپرسور
forced page break
U
قطع اجباری صفحه
forced distribution rating
U
درجه بندی با توزیع معین
forced warm-air system
U
سیستمداخلیگرم کننده
in labour
U
در حال زایمان
in labour
U
سر زا
labour
U
زحمت کشیدن
labour
U
نیروی انسانی
labour
U
کوشش کردن
labour
U
تقلاکردن
labour
U
حزب کارگر
labour
U
کارگر عمله
labour
U
درد زایمان
labour
U
زحمت کوشش
labour
U
رنج
labour
U
کار
labour
U
کارگر
f.labour
U
بیگاری
manual labour
U
امضای دستی
premature labour
U
زاییمان پیش از موعد طبیعی
skilled labour
U
کارگر ماهر
labour union
U
اتحادیه کارگران
statute labour
U
بیگاری
statute labour
U
کار اجباری
labour day
U
روز کارگر
statute labour
U
بیگار
unpaid labour
U
بیگاری
unskilled labour
U
کارهایی که استادی
slave labour
U
بردهداری
unpaid labour
U
بیگار
labour-intensive
U
صنعتیکهبهتعدادکارگرزیادینیازمنداست
labour market
U
متقاضیکار
labour force
U
مردمیکهتوانائیکارکردندارند
bonded labour
U
کارکردندرقبالپولیکهقبلاقرضگرفتهشده
unskilled labour
U
کارگرانی که کارشان استادای نخواهد
unskilled labour
U
نخواهد
labour policy
U
سیاست استخدام کارکنان
labour office
U
اداره کارگزینی
labour law
U
حقوق کار
date labour
U
کار روز مزد
common labour
U
کارگر عمومی
casual labour
U
کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
casual labour
U
کارگر اتفاقی
labour-saving
U
کار کم کن رنج گاه
labour saving
U
کار کم کن رنج گاه
hard labour
U
اعمال شاقه
Labour Party
U
حزب کارگر
day labour
U
کار روزمزد
direct labour
U
دستمزد مستقیم
division of labour
U
تقسیم کار
labour law
U
قانون کار
divisions of labour
U
تقسیم کار
labour code
U
قانون کار
labour act
U
قانون کار
indirect labour
U
کار غیرمستقیم
indirect labour
U
هزینه دستمزد غیرمستقیم
labour is often the father of pleasure
<proverb>
U
مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
to labour
[British English]
U
در کار رنج بردن
[زحمت کشیدن ]
international labour organization
U
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
imprisonment with hard labour
U
حبس با اعمال شاقه
labour intensive industry
U
صنعت کاربر
child labour legislation
U
قانون مربوط به کارخردسالان
labour intensive industry
U
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...