English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
labour-saving U کار کم کن رنج گاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
labour saving U کار کم کن رنج گاه
saving U رستگار کننده پس انداز
saving U پس انداز
saving U صرفه جویی
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
saving U خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
saving U نجارت دهنده
ex post saving U واقعی
ex post saving U پس انداز
ex ante saving U پیش بینی شده
ex ante saving U پس انداز
saving your reverence U دورازجناب شما
face-saving U آبرو نگهدار
theory of saving U نظریه پس انداز
national saving U پس انداز ملی
planned saving U پس انداز برنامه ریزی شده
saving ratio U نسبت پس انداز
negative saving U پس انداز منفی
net saving U پس انداز خالص
permanent saving U پس انداز دائمی
personal saving U پس انداز شخصی
private saving U پس انداز خصوصی
rate of saving U نرخ پس انداز
saving account U حساب پس انداز
saving bank U بانک پس انداز
labor saving U کاراندوز
saving equation U معادله پس انداز
intended saving U پس انداز مورد انتظار
saving function U تابع پس انداز
saving function U صورت مقدار پس انداز درامدشخص
gas saving U صرفه جویی در مصرف بنزین
saving institutions U موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
saving motive U انگیزه پس انداز
cost saving U درامد حاصل از تقلیل هزینه
forced saving U پس انداز اجباری
compulsory saving U پس انداز اجباری
I'm saving up for a new bike. U من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
He is saving his money. U پولهایش راجمع می کند
saving rate U نرخ پس انداز
aggregate saving U پس انداز کل
saving grace U وجدان
actual saving U پس انداز واقعی
face-saving U مراعات کنندهی فواهر
theory of saving U نظریه مربوط به پس انداز
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
labour U زحمت کشیدن
labour U کارگر عمله
labour U حزب کارگر
labour U درد زایمان
labour U زحمت کوشش
labour U رنج
labour U کار
labour U تقلاکردن
labour U کوشش کردن
f.labour U بیگاری
labour U کارگر
labour U نیروی انسانی
in labour U در حال زایمان
in labour U سر زا
saving and loan associations U شرکتهای پس انداز و وام
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
daylight saving time U ساعت تابستانی
energy saving bulb U حبابحافظانرژی
net business saving U پس انداز خالص شرکتها
daylight saving time U افزودن یک ساعت بر ساعات روز
labor saving techinque U فن کاراندوز
capital saving technique U فن تولید سرمایه اندوز
soil saving dam U سد محافظ خاک
labor saving devices U ابزارهای کاراندوز
unpaid labour U بیگاری
unskilled labour U کارهایی که استادی
unpaid labour U بیگار
unskilled labour U کارگرانی که کارشان استادای نخواهد
casual labour U کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
casual labour U کارگر اتفاقی
common labour U کارگر عمومی
date labour U کار روز مزد
unskilled labour U نخواهد
labour code U قانون کار
labour day U روز کارگر
divisions of labour U تقسیم کار
Labour Party U حزب کارگر
slave labour U بردهداری
labour-intensive U صنعتیکهبهتعدادکارگرزیادینیازمنداست
labour market U متقاضیکار
labour force U مردمیکهتوانائیکارکردندارند
bonded labour U کارکردندرقبالپولیکهقبلاقرضگرفتهشده
hard labour U اعمال شاقه
division of labour U تقسیم کار
statute labour U کار اجباری
statute labour U بیگاری
labour act U قانون کار
labour union U اتحادیه کارگران
premature labour U زاییمان پیش از موعد طبیعی
forced labour U بیگاری
labour law U قانون کار
labour law U حقوق کار
labour office U اداره کارگزینی
labour policy U سیاست استخدام کارکنان
manual labour U امضای دستی
indirect labour U هزینه دستمزد غیرمستقیم
statute labour U بیگار
day labour U کار روزمزد
skilled labour U کارگر ماهر
direct labour U دستمزد مستقیم
forced labour U کار اجباری
indirect labour U کار غیرمستقیم
labour is often the father of pleasure <proverb> U مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
to labour [British English] U در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
international labour organization U سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
child labour legislation U قانون مربوط به کارخردسالان
imprisonment with hard labour U حبس با اعمال شاقه
labour intensive industry U صنعت کاربر
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
Saving your presence . present company excepted . U بلانسبت شما !
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com