Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
edward's personal preference schedule
U
مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
edward j. neil award
U
جایزه بوکسور ممتاز سال
preference
U
تقدم
preference
U
تبعیض متقلبانه بین غرماء
preference
U
رجحان ترجیح
preference
U
مزیت اولویت
preference
U
ترفیع
preference
U
رجحان
what is your preference
U
کدام را میل دارید
preference
U
برتری
time preference
U
رجحان زمانی
consumer preference
U
رجحان مصرف کننده
to give preference to
U
تقدم دادن بر
preference shares
U
سهام ممتاز
time preference
U
ارجحیت زمانی
undue preference
U
ترجیح بلامرجح
time preference
U
ترجیح زمانی
food preference
U
پسند غذایی
pre preference
U
مقدم بر سهام مقدم
religious preference
U
استحباب
revealed preference
U
ترجیح اشکار
preference function
U
تابع ترجیح
preference shares
U
سهام ممتازه
revealed preference
U
رجحان اشکار
preference function
U
تابع رجحان
preference bonds
U
اوراق قرضه ممتاز
juristic preference
U
استحسان
preference blank
U
دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
kuder preference record
U
رجحان سنج کودر
liquidity preference theory
U
نظریه رجحان نقدینگی
liquidity preference theory
U
براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
rate of time preference
U
نرخ برتری زمانی
liquidity preference function
U
تابع رجحان نقدینگی
time preference theory of interest
U
نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
marginal rate of time preference
U
نرخ نهائی ترجیح زمانی
social rate of time preference
U
نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
fi schedule
U
برنامه فاصلهای ثابت
Schedule+
U
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
fr schedule
U
برنامه نسبتی ثابت
schedule
U
فرانما
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
U
ریز برنامه
schedule
U
برنامه زمان بندی فهرست
schedule
U
برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule
U
برنامه اجرائی
schedule
U
فهرست راهنمای قانون
schedule
U
برنامه زمان بندی
schedule
U
زمان بندی کردن
schedule
U
زمانبندی
schedule
U
جدول
vi schedule
U
برنامه فاصلهای متغیر
schedule
U
صورت فهرست
vr schedule
U
برنامه نسبتی متغیر
schedule
U
برنامه
schedule
U
دربرنامه گذاردن
schedule
U
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedule
U
برنامه ریزی کردن
schedule
U
برنامه زمانی
schedule
U
در برنامه منظورکردن
landing schedule
U
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
indifference schedule
U
جدول بی تفاوتی
schedule of fires
U
برنامه اتشها
schedule of fires
U
برنامه ساعتی اتشها
interval schedule
U
برنامه فاصلهای
approach schedule
U
برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
maintenance schedule
U
برنامه نگهداشت
schedule maintenance
U
نگهداری زمانبندی شده
optimum schedule
U
مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
schedule maintenance
U
نگهداشت زمان بندی شده
schedule date
U
موعد طبق برنامه
ratio schedule
U
مقیاس نسبتی
rating schedule
U
مقیاس درجه بندی
project schedule
U
زمان بندی پروژه
schedule of targets
U
برنامه اماجها
convoy schedule
U
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
consumption schedule
U
جدول مصرف
supply schedule
U
جدول عرضه
tariff schedule
U
جدول تعرفه
shift schedule
U
برنامه زمان کاری
shift schedule
U
برنامه نوبت کاری
schedule an appointment
U
قرار ملاقات گذاشتن
work schedule
U
برنامه کار
time schedule
U
برنامه زمانی
assault schedule
U
برنامه هجوم
demand schedule
U
جدول تقاضا
schedule report
U
گزارش زمانبندی شده
shift schedule
U
برنامه شیفت کاری
schedule of targets
U
برنامه هدفها
employment schedule
U
برنامه استفاده از ناو
employment schedule
U
برنامه ماموریت ناو
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
subject schedule
U
برنامه موضوعی
subject schedule
U
برنامه جزء جزء
individual demand schedule
U
جدول تقاضای فردی
individual demand schedule
U
صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
variable ratio schedule
U
برنامه نسبتی متغیر
market demand schedule
U
صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
fixed ratio schedule
U
برنامه نسبتی ثابت
fixed interval schedule
U
برنامه فاصلهای ثابت
variable interval schedule
U
برنامه فاصلهای متغیر
It's for my personal use.
برای استفاده شخصی است.
to become personal
U
وارد شخصیات شدن
personal right
U
حقوق شخصی
personal right
U
حقوق فردی
personal
U
خصوصی
personal
U
منقول خصوصی
personal
U
ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
personal
U
محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
personal
U
ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
personal
U
آدرس ها و یادداشتها
personal
U
وسیلهای
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
personal
U
امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
personal
U
شماره تلفن ها
personal
U
مربوط به کسی
it is personal to himself
U
مال شخص اوست
personal
U
حضوری
personal
U
حضوری مربوط به شخص
personal
U
شخصی
personal
U
منقول
personal stereo
U
واکمن WalkMan
personal pronoun
U
ضمیر شخصی
personal action
U
دعوی منقول
personal action
U
دعوی شخصی
personal affairs
U
امور شخصی
personal appearance
U
وضع فاهر
personal chattels
U
دارایی منقول
personal chattels
U
دارایی شخصی منقول
personal computing
U
محاسبات شخصی
personal computing
U
استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
personal constructs
U
سازههای شخصی
personal computers
U
کامپیوتر شخصی
personal computer
U
کامپیوتر شخصی
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
personal communications
U
ارتباطاتشخصی
personal outlays
U
هزینههای شخصی
personal effects
U
لوازم شخصی
personal duty
U
فرض عینی
personal pronouns
U
ضمائر شخصی
operations personal
U
پرسنل عملیات
personal distribution
U
توزیع درامد فردی
personal foul
U
خطای بدنی به حریف
personal property
U
دارایی شخصی منقول
personal remarks
U
انتقادات شخصی
personal remarks
U
اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
personal representative
U
مدیر ترکه
personal representative
U
امین ترکه
personal requirment
U
احتیاجات شخصی
personal requirment
U
حوائج شخصی
personal error
U
خطای شخصی
personal error
U
خطاهای انفرادی افراد
personal salute
U
تیر سلام برای افراد
personal property
U
مایملک شخصی
personal property
U
اموال شخصی
personal identity
U
هویت شخصی
personal income
U
درامد شخصی
personal income
U
درامد سرانه
personal interest
U
نفع شخصی
personal microcomputer
U
computer personal
personal motive
U
غرض شخصی
personal exemptions
U
معافیتهای شخصی
personal ownership
U
مالکیت شخصی
personal pace
U
اهنگ فردی
personal tempo
U
اهنگ فردی
personal salute
U
مراسم سلام افراد برجسته
personal saving
U
پس انداز شخصی
personal staff
U
ستاد خصوصی فرمانده
personal state
U
دارایی منقول
personal status
U
احوال شخصیه
personal influence
U
نفوذ شخصی
personal surety
U
کفیل
personal surety
U
کفالت
personal error
U
خطاهای شخص
personal duty
U
واجب عینی
personal staff
U
ستاد شخصی
personal service
U
خدمت شخصی
personal service
U
ابلاغ شخصی
personal income tax
U
مالیات بر درامد شخصی
disposable personal income
U
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
personal knowledge of the judge
U
علم قاضی
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
personal information manager
U
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
personal disposable income
U
درامد قابل تصرف شخصی
personal data sheet
U
برگه اطلاعات فردی
personal deposit fund
U
اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
personal identification number
U
شماره شناسایی شخصی
ibm personal computer
U
IBکامپیوتر شخصی
ibm personal computer at
U
کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
personal service utility
U
عرضه سرانه کار
ibm personal computer xt
U
کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
ibm personal system/
U
IBخانوادهای از سیستمهای ریزکامپیوتر تولید شده توسط شرکت
personal service utility
U
کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
personal computer (view from above)
U
کامپیوترشخصی
woodworth personal data sheet
U
پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
personal radio cassette player
U
رادیووضبطصوتشخصی
blue chip personal computer
U
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
ibm personal computer system/
U
کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
Why should I buy a foreign car in preference to an Iranian car?
U
چرا اتوموبیل ایرانی رابگذارم ویک اتوموبیل خارجی ( فرنگی ) بخرم ؟
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com