English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
development plan U برنامه توسعه
development plan U طرح گسترش
development plan U طرح ارایش زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] U چیزی را قسطی خریدن
self development U توسعه نفس
development U زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development U کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
development U مجموعه برنامه هایی که به برنامه نویس امکان نوشتن ویرایش
self development U پیشرفت نفس خود پیش برد
well development U توسعه و شستشوی چاه
under development U دردست توسعه
development U رشد پیشرفت
development U فهور
development U ایجاد
development U بسط
development U توسعه
development U پیشرفت
development U رشد
development U ترقی نمو
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development U گسترش
development U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development U تکامل یافتن
eco development U بوم گسترش
development tools U ابزار توسعه
eco development U بوم گسترد
economic development U توسعه اقتصادی
development time U زمان توسعه
uneven development U توسعه نامتوازن
flank development U گسترش جناحی
top down development U توسعه از بالا به پایین
development system U سیستم توسعه یافته
cultural development U توسعه فرهنگی
curriculum development U برنامه ریزی درسی
development bank U بانک توسعه
development budget U بودجه عمرانی
development cost U هزینه توسعه در تولیدمحصول
development countries U کشورهای قابل توسعه
development order U دستور ساخت اماد
development order U دستوربهبود اماد
housing development U محوطهایکهبهتازگیدرآنخانهتاسیسشدهاست
development planning U برنامه ریزی توسعه
development policy U سیاست توسعه
force development U برنامه تامین یا بسیج یکانها
force development U برنامه تشکیل یکانها
historical development U توسعه تاریخی
research and development U تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
research and development U تحقیق و توسعه
regional development U توسعه ناحیهای
pattern of development U الگوی توسعه
personnel development U برنامه ریزی استخدامی
regional development U توسعه منطقهای
recent development U فهورتازه
phasess of development U مراحل توسعه
recent development U بسط جدید
recent development U بسط تازه
rural development U توسعه روستائی
motor development U رشد حرکتی
mental development U رشد ذهنی
historical development U سیر تاریخی
technical development U توسعه فنی
internal development U رشد داخلی
internal development U توسعه داخلی
inward looking development policies U سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی
inward looking development policies U درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
software development U توسعه نرم افزاری
social development U توسعه اجتماعی
land development U احیای اراضی
manpower development U پرورش نیروی انسانی
sexual development U رشد جنسی
pole of development U قطب توسعه
design development U آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
child development U رشد کودک
base development U تهیه پایگاه
base development U ساختن پایگاه
ecosystem development U گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
combat development U توسعه رزمی
combat development U پیشرفت اموزش رزمی
bank development U گسترش شبکه بانکی
development support library U امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
program development cycle U چرخه ایجاد برنامه
development aid worker U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer U دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
anti development policy U سیاست ضد توسعه
microcomputer development system U سیستم توسعه ریزکامپیوتر
program development tools U ابزار توسعه برنامه
spike [in a curve/development etc.] U پالس بسیار بلند و ناگهانی [در نمودار تکاملی و غیره]
development aid worker U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer U دستیار مدد کار [برای توسعه دادن کشوری]
desired rate of development U نرخ مطلوب توسعه
bayley scale of infant development U مقیاس بیلی برای رشدکودکان
lincoln oseretsky development scale U رشد سنج لینکلن- اوزرتسکی
big push theory of development U نظریه فشار شدید توسعه
plan U زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan U هامن
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan U برنامه ریزی کردن
plan U تدبیر
plan U پلان
plan U نقشه مسطحه برنگاره
plan U نقشه کف
plan U تدبیر اندیشه
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plan U طرح
plan U برنامه
plan U طرح ریزی کردن
plan U طرح کردن
plan U پیش بینی کردن
plan U نقشه
K-plan U [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan U [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
plan U خیال
the better plan is to U بهتر این است که .....
plan U طرح کشیدن یا ریختن
layaway plan <idiom> U قرض راکم کم پرداختن
rolling plan U برنامه غلتان
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
to foil a plan U عقیم گذاردن نقشه ای
plan view U نقشه کف
prestowage plan U طرح باربندی کالاها
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
project plan U طرح پروژه
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
secondary plan U طرح ثانوی
tactical plan U طرح عملیات تاکتیکی
open-plan U ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
butterfly plan U طرح پروانه ای
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
strategic plan U طرح جنگ
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
strategic plan U نقشه جنگ
test plan U طرح ازمایش
tentative plan U طرح ازمایشی
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
ground-plan U [نقشه همتراز با زمین]
to suggest a plan U طرحی راپیشنهادکردن
working plan U نقشه اجرا راهنمای کار
war plan U نقشه جنگی
war plan U طرح جنگی
block-plan U نقشه اولیه ساختمان
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
site plan U نقشه جایگاه
centralized plan U پلان مرکزی
site plan U نقشه محل
sliding plan U برنامه لغزان
tactical plan U طرح عملیات نظامی
plan view U نمای بالا
master plan U نقشه مجموعه
detailed plan U برنامه تفصیلی
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan U پیش نویس برنامه
economic plan U برنامه اقتصادی
entry plan U طرح ورود به بندر
entry plan U طرح دخول به سر پل
europen plan U نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan U برنامه مالی
fire plan U طرح اتش
fire plan U طرح اتش توپخانه
flight plan U طرح یا نقشه پروازهواپیماها
floor plan U نقشه اشکوب
frequency plan U طرح فرکانس
game plan U استراتژی بازی
general plan U نقشه کلی
general plan U نقشه عمومی
deck plan U افق پل کشتی
deck plan U صفحه پل کشتی
contingency plan U طرح احتمالی
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan U شالوده
ground plan U طرح اساسی
ground plan U نقشه مسطحه
ground plan U برنگاره
american plan U مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan U تصویب نقشه
barrier plan U طرح موانع
cargo plan U طرح بارگیری ناو
collection plan U طرح جمع اوری اخبار
collection plan U طرح جمع اوری
colombo plan U طرح کلمبو
master plan U نقشه کلیات
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
contingency plan U طرح عملیات احتمالی
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
he thought out a plan U تدبیری اندیشید
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
plan view U دید از بالا
partial plan U برنامه جزئی
ordnance plan U طرح اردنانس
plan of campaign U طرح پیکار
outline plan U طرح مبنا
parking plan U طرح پارک کردن هواپیماها
part plan U نقشه جزیی
perspective plan U برنامه بلند مدت
prospective plan U برنامه بلند مدت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com