Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
delay action voltage
U
ولتاژ تاخیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
delay action
U
عملیات تاخیری
delay action
U
عمل تاخیری
delay action fuse
U
فیوز تاخیری
delay
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay
U
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delay
U
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delay
U
وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
delay
U
خیری ایجاد کردن در چیزی
to delay
U
عقب انداختن
[زمان]
to delay
U
به تعویق انداختن
delay
U
تاخیر
delay
U
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
non delay
U
بدون تاخیر
non delay
U
ماسوره بی تاخیر
delay
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delay
U
بتاخیرانداختن تعلل
delay
U
عملیات تاخیری
delay
U
درنگ
delay
U
دیرکرد
delay
U
به تاخیر انداختن
propagation delay
U
تاخیر پخش
propagation delay
U
1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
propagation delay
U
تاخیر انتشار
delay allowance
U
زمان تقسیم
interest for delay
U
بهره دیرکرد
fuze delay
U
ماسوره تاخیری
altitude delay
U
افت ارتفاع امواج رادار
magnetic delay
U
تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
arming delay
U
تاخیر در مسلح شدن
seek delay
U
تاخیر پیگردی
to delay the proceedings
U
به تأخیر انداختن دادرسی
coding delay
U
تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
rotational delay
U
تاخیر چرخشی
delay arming
U
مسلح کننده تاخیری
delay arming
U
مکانیسم تاخیری
delay fuze
U
ماسوره تاخیری
delay line
U
خط تاخیری
delay line
U
خط تاخیر
ignition delay
U
تاخیر اختراق
It was not worth all that delay .
U
به اینهمه معطلی نمی ارزید
delay position
U
موضع تاخیری
height delay
U
زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
delay time
U
زمان تاخیر
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
waiting delay
U
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
external delay
U
تاخیر خارجی
delay position
U
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
delay element
U
عنصر تاخیری
delay en route
U
تاخیر درحین حرکت در مسیر
delay equalizer
U
برابر کننده تاخیر
delay equalizer
U
متعادل کننده تاخیری
delay distortion
U
اعوجاج تاخیری
delay circuit
U
مدار تاخیر
delay en route
U
تاخیر در حین راه
delay release sinker
U
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
magnetic delay line
U
خط تاخیر مغناطیسی
mercury delay line
U
تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
artificial delay line
U
خط تاخیر
acoustic delay line
U
خط تاخیر دهنده صوتی
delay zction firing
U
دیرسوزی
delay line register
U
ثبات با خط تاخیری
sonic delay line
U
خط تاخیری صوتی
electromagnetic delay line
U
خط تاخیر الکترومغناطیسی
mercury delay line
U
روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
mercury delay line
U
خط تاخیری جیوهای
mercury delay line
U
داده خوانده می شد
delay line storage
U
یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
delay zction firing
U
عمل احتراق با تاخیر
time delay relay
U
رله تاخیری
time delay device
U
دستگاه تاخیردار
immediate action
U
عکس العمل فوری
right of action
U
حق طرح دعوی دردادگاه
action
U
کنش
right of action
U
حق طرح دعوی در دادگاه
course of action
U
روش انجام کار
course of action
U
راه کار
right of action
U
حق ترافع
containing action
U
عملیات احاطهای بازدارنده
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
خراب
[ازکارافتاده]
immediate action
U
عملیات فوری
self action
U
خود عملی
self action
U
عمل فی نفسه
down
[out of action, not in use]
<adj.>
U
ازکارافتاده
appropriate action
U
اقدام مقتضی
right of action
U
حق اقامه دعوی
action
U
پیکار
action
U
خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action
U
گزارش وضع
action
U
طرز عمل
action
U
اقامهء دعوا
action
U
جریان حقوقی تعقیب
action
U
بازی
action
U
انجام کاری
action
U
اشغال نیروهای جنگی
action
U
شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action
U
جنبش حرکت
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action
U
جریان
action
U
لیست امکانات
action
U
پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action
U
اشاره
action
U
تاثیر اثر جنگ
action
U
نبرد
action
U
تمرین
action
U
سهم سهام شرکت
action
U
عملیات جنگی
action
U
جنگ عملیات
action
U
کار اقدام
action
U
عامل
action
U
اژیرش
action
U
اثر
action
U
جنگ
action
U
فرمان حاضر به تیر
action
U
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action
U
جدیت
out of action
U
خراب
out of action
U
غیر فعال
out of action
U
از نبرد خارج شده
action
U
عمل انجام شده
action
U
اقدام
action
U
عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action
U
جنبش
action
U
کردار
action
U
وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action
U
در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action
U
فعل اقدام
action
U
رفتار
action
U
تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action
U
عمل
action
U
کار
action
U
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
out of action
U
خارج ازنبرد
field of action
U
میدان اثر
zone of action
U
منطقه عمل
zone of action
U
منطقه عملیات یکان
action lever
U
اهرم حرکتدستگاه
action of wind
U
حرکتجریانباد
wounded in action
U
زخمی عملیات زخمی جنگی
every man is a for his action
U
هرکس مسئول کردارخویش است
end action
U
عمل پایانی
vexatious action
U
دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
wounded in action
U
زخمی شده در جنگ
personal action
U
دعوی منقول
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
possessory action
U
دعوی اعاده مالکیت
his action pleased me
U
ازکارش خوشنودیا راضی شدم
his action pleased me
U
کاراومرا خوشنودساخت
possessory action
U
دعوی مالکیت
police action
U
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
plan of action
U
طرح عملیات
fuze action
U
طرز انفجارماسوره
fuze action
U
عمل ماسوره
personal action
U
دعوی شخصی
flexture action
U
اثر خمیدگی
radius of action
U
شعاع اثر
mine action
U
عمل مین
radius of action
U
برد عملیاتی هواپیما
preventive action
U
اقدامات تامینی
preventive action
U
اقدامات احتیاطی
prepare for action
U
حاضربه جنگ کردن
real action
U
دعوی غیر منقول
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
recourse action
U
رجوع به دادگاه
reflex action
U
عمل غیر ارادی
retrofit action
U
بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
prepare for action
U
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
radius of action
U
شعاع عمل
quick in action
U
فرز
mass action
U
عمل کلی
mine action
U
عمل کردن به صورت مین
quantum of action
U
مقدار اثر
quantum of action
U
کوانتوم اثر
quantum of action
U
کوانتوم کنش
quantum of action
U
ثابت پلانک
quick action
U
عمل انی ماسوره
quick action
U
عمل ضربتی انی
quick in action
U
جلد
quick in action
U
چابک
mass action
U
قانون اثر جرم
scene of action
U
صحنه عملیات
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
scene of action
U
صحنه جنگ یادرگیری
to rouse to action
U
بکاربرانگیختن
killed in action
U
کشته
killed in action
U
کشته جنگی
killed in action
U
تلف شدن در جنگ
to rouse to action
U
بکارانداختن تحریک کردن
radius of action
U
ناحیه رانندگی
inductive action
U
اثر القاء
impluse action
U
انتخاب شماره
impact action
U
عمل انفجار نیروی ترکش
impact action
U
عمل ترکش
to bar one from his action
U
بازداشتن کسی از کاری
legal action
U
اقدام قانونی
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
shock action
U
عمل غافلگیری
shock action
U
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action
U
عمل شوک
speed of action
U
سرعت حرکت
single action
U
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com