Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
data word size
U
اندازه کلمه داده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
data word
U
کلمه داده
His word is his bond. HE is a man of his word.
U
حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word .
U
قولش قول است
of an out size
U
بیرون از اندازه
size
U
وسعت
size
U
بر اورد کردن
size
U
چسب زنی اهارزدن
size
U
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
size
U
قالب
of an out size
U
دارای اندازه غیر معمل
size
U
قد
size
U
اندازه
size
U
مقدار
size
U
ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
size
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size
U
اندازه بعدساختمان
size
U
بزرگی
size
U
به اندازه کردن
size
U
اهار زدن
size
U
چسب زدن
over size
U
بزرگتر از اندازه
(the) size of it
<idiom>
U
به شکلی که است
that is about the size of it
U
همینطور است
that is about the size of it
U
حقیقت امراین است
size
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
to size up
U
اندازه
what is your size?
U
اندازه
what is your size?
U
شما چیست
to size up
U
را براوردکردن
size up
<idiom>
U
بسته به شرایط ،برانداز کردن
sample size
U
حجم نمونه
minimum size
U
اندازه حداقل
man size
U
اندازه مناسب یک مرد
pint-size
U
باندازه سرسنجاق
atomic size
U
اندازه اتم
atomic size
U
اندازه اتمی
attack size
U
اندازه تک
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
neat size
U
اندازه خالص
accurate to size
U
دقت در اندازه گرفتن
accuracy to size
U
دقت اندازه گذاری
lessin size
U
کوچکتر
design size
U
اندازه نامی
design size
U
اندازه طرح
it is four times my size
U
چهاربرابر
it is four times my size
U
من است چهارتای من است
it is of a normal size
U
دارای اندازه عادی یا معمولی است
it is the size of a sparrow
U
باندازه یک گنجشک است
king size
U
بزرگ
of a large size
U
بزرگ
life size
U
باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
life size
U
اندازه واقعی
life-size
U
باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
life-size
U
اندازه واقعی
lessin size
U
خردتر
nominal size
U
اندازه اسمی
nominal size
U
اندازه نامی
nuclear size
U
اندازه هسته
cut down to size
<idiom>
U
ثابت کردن اینکه کسی اونقدرکه فکر میکند خوب نیست
sample size
U
بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
basic size
U
اندازه اصلی
basic size
U
اندازه اولیه
block size
U
اندازه کنده
block size
U
اندازه کندهای
block size
U
اندازه بلاک
sample size
U
مدت زمان بین دوالگوی پیاپی
sample size
U
تعداد اندازه گیریهای سیگنال ضبط شده درهرثانیه
sample size
U
بزرگی نمونه
point size
U
اینچ
point size
U
برای اندازه گیری نوع یا متن
cut to size
U
به اندازه بریدن
screen size
U
اندازه صفحه
type size
U
اندازه فونت
type size
U
اندازه حروف
trim size
U
اندازه طبیعی
body size
U
اندازه بدن
london in size
U
پس از لندن نیویورک بزرگترین شهراست
size tolerance
U
تلرانس اندازه
Pick on someone your own size.
U
برو با هم قدهای خودت طرف بشو
size stick
U
قالب اندازه گیری
size stick
U
الت اندازه گیری پا
size effect
U
تاثیر اندازه
size control
U
کنترل اندازه
size constancy
U
ثبات اندازه
limiting size
U
اندازه محدود
pint-size
U
کوچک
pint size
U
پست
hypostatize or size
U
شخصیت دادن به
hypostatize or size
U
مسلم فرض کردن
fit size
U
اندازه مناسب
full size
U
بخ مقیاس یک به یک
family size
U
تعداد افراد خانواده
full-size
U
بخ مقیاس یک به یک
full-size
U
اندازه طبیعی
pint size
U
خرد ناچیز
pint size
U
کوچک
file size
U
اندازه فایل
full size
U
اندازه طبیعی
hypostatize or size
U
ذات جدا دانستن
fractional size
U
اندازه کسری
pint-size
U
خرد ناچیز
pint-size
U
پست
pint size
U
باندازه سرسنجاق
effective size
U
اندازه موثر
size weight illusion
U
خطای ادراکی اندازه- وزن
standard size whole brick
U
اجر فشاری معمولی
size of a statistical sample
[N]
U
تعداد کل داده های آماری
size distribution of income
U
توزیع درامد برحسب مقدار
effective size of grain
U
اندازه موثرذرات
size distribution of income
U
توزیع درامد مقداری
olympic size pool
U
اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
paricle size analysis
U
دانه بندی کردن
grain size classification
U
طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
fixed size records
U
رکوردهای با اندازه ثابت
effective size of grain
U
قطر موثر ذرات
Act your age
[and not your shoe size]
!
U
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
The shoes are a size too big for my feet.
U
کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
say a word
U
سخن گفتن
say a word
U
حرف زدن
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
word
U
پیغام خبر
to say a word
U
سخن گفتن
to say a word
U
حرف زدن
word
U
عبارت
word for word
U
تحت اللفظی
have a word with
<idiom>
U
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
word
U
بالغات بیان کردن
word
U
لغات رابکار بردن
word
U
فرمان
word
U
عهد
word
U
قول
say the word
<idiom>
U
علامت دادن
upon my word
U
به شرافتم قسم
last word
<idiom>
U
نظر نهایی
keep one's word
<idiom>
U
سرقول خود بودن
word for word
U
کلمه به کلمه
word
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word
U
حرف
word
U
واژه سخن
word
U
کلمه
I want to have a word with you . I want you .
U
کارت دارم
the last word
U
سخن قطعی
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
the last word
U
ک لام اخر
May I have a word with you?
U
ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
Take somebody at his word.
U
حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
the last word
U
سخن اخر
that is not the word for it
U
لغتش این نیست
word
U
لغت
word
U
لفظ
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
word for word
U
طابق النعل بالنعل
to word up
U
کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
word
U
گفتار
All you have to do is to say the word.
U
کافی است لب تر کنی
to keep to one's word
U
درست پیمان بودن
to keep to one's word
U
درپیمان خوداستواربودن
to keep to one's word
U
سرقول خودایستادن
the last word
U
حرف اخر
take my word for it
U
قول مراسندبدانید
at his word
U
بحرف او
in one word
U
خلاصه اینکه مختصرا
word for word
<adv.>
U
کلمه به کلمه
word for word
<adv.>
U
نکته به نکته
in a word
U
خلاصه
at his word
U
بفرمان او
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
i came across a word
بکلمه ای برخوردم
last word
U
بیان یا رفتار قاطع
last word
U
اتمام حجت
last word
U
حرف اخر
in one word
U
خلاصه
word
U
اطلاع
a word or two
U
چند تا کلمه
[برای گفتن]
keep to one's word
U
سر قول خود بودن
in a word
U
خلاصه اینکه مختصرا
word for word
<adv.>
U
مو به مو
not a word of it was right
U
یک کلمه انهم درست بود
word
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word
U
تعداد کلمات در فایل یا متن
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word
U
روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word
U
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
in a word
<idiom>
U
به طور خلاصه
word
U
مشابه 10721
word
U
طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word
U
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word
U
واژه
to stick to one's word
U
سر قول خود ایستادن
to plight one's word
U
قول دادن
to pledge one's word
U
قول یا پیمان دادن
relying on his word
U
باستناد سخن وی
to pawn one's word
U
عهد کردن
to forfeit ones word
U
پیمان پکستن بدقول درامدن
to get a word in edgewise
U
طرفی را میان صحبت شخص پرچانه دیگر انداختن
to get in a word edgeways
U
سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
to pawn one's word
U
قول دادن
to pause upon a word
U
روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
key word
مفتاح
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com