English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
collecting books U وصول مطالبات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collecting U گرداوردن
collecting U جمع اوری کردن جمع کردن
collecting U وصول کردن
collecting U وصل کردن
collecting U جمع شدن
collecting U جمع اوری کردن
collecting U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collecting U بدست آوردن یا دریافت داده
collecting main U شبکه دریافت
collecting tee U سه راهی جمع کننده
collecting tank U مخزن مادر
collecting tank U شاه مخزن
collecting system U مجموعه جمع کننده
collecting system U شبکه فاضلاب
collecting ring U حلقه جمع کننده جریان
collecting point U منطقه تجمع
collecting point U نقطه جمع اوری
collecting bank U بانک وصول کننده
collecting debts U وصول مطالبات
collecting of the current U دریافت جریان
collecting main U شبکه جمع کننده
collecting drain U زهکش
collecting funnel U قیفدریافت
collecting vessel U مجرایدریافتی
debt collecting agency U نماینده وصول مطالبات
water collecting sump U پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
current-collecting shoe U کششگردآورندهلاستیک
books U فصل یاقسمتی از کتاب
keep books <idiom> U
one for the books <idiom> U چیز غیر عادی
many books U چندین کتاب
to keep books U دفترداری کردن
keep books U دفترداری کردن
i have as many books as you U کتاب شما دارید منهم دارم
i have as many books as you U هر چند
my other books U کتابهای دیگر من
many books U کتابهای بسیار
our books U کتابهامان
our books U کتابهای ما
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
these books are their U این کتابهامال ایشان است
those books are yours U ان کتابها
those books are yours U مال شما است
various books U کتابهای گوناگون یا مختلف
i had many books he had none U من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
f. of books U مایل به کت اب
books U شماره بازیگرخطاکار
books U ثبت کردن
books U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books U رزرو کردن توقیف کردن
books U درکتاب یادفترثبت کردن
books U دفتر
d.'s books U ورق
books U مجلد دفتر
he took to books U زدبکتاب
books U کتاب
he took to books U پرداخت به کتاب خواندن
f. of books U عاشق کتاب
log books U رخداد نامه
log books U رخداد نگاشت
comic books U کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
hit the books <idiom> U برای کلاس آماده شدن
comic books U کتاب کاریکاتور
lodge-books U کتاب مقررات معماری
phone books U کتاب راهنمای تلفن
phone books U دفتر حاوی شمارههای تلفن
telephone books U دفتر تلفن
telephone books U راهنمای تلفن
to borrow up to ... books U تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
Stackup the books. U کتابهارا روی هم بچین
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
Enter it in the books . U آنرا دردفاتر وارد کنید
My books are all scattered. U کتابهایم همه پرت وپلاشده اند
to be in ones good books U موردالتفات کسی بودن
prayer books U نماز نامه
talking books U صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
books of this type U این نوع کتابها
prayer books U دعانامه
list of books U فهرست یا صورت کتابها
leave your books w me U درنظر
leave your books w me U برای
leave your books w me U پیش
heretical books U کتب ضلاله
inspired books U کتابهای الهام شده
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
sacred books U کتابهای مقدس
sacred books U کتب مقدسه
to be in ones black books U مغضوب کسی واقع شدن
cash books U دفتر نقدی
prayer books U کتاب نماز
heretical books U کتب ضلال
the books hereof U کتابهای این کتابخانه
sibilline books U کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
log books U دفتر رخدادهای روزانه
the books that you bought U کتابهایی که شما خریدید
coffee-table books U کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
in one's good books (graces) <idiom> U موردعلاقه شخص قرار گرفتن
the desk is piled with books U کتابهادر روی میزانبوه شده اند
the desk is piled with books U میز از کتاب انباشته شده است
the fire books of moses U اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
Put the books back on the shelf. U کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com