English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (644 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
city editor U نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
editor U ویراستار
editor U سردبیر روزنامه
sub-editor U ویراستار
editor U ویرایشگر
editor U نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
editor U نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد بخشی از فایل را انتخاب کند و تغییر دهد یا حذف کند
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
linkage editor U ویراستار پیوندی
symbolic editor U ویرایشگر سمبلیک
text editor U ویرایشگر متن
multi window editor U برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
city U شهر
city U شهر
inner city U بخش مرکزی شهر
city U شهر کوچک
city U شهرک
city boundary U شهرمرزی
The city center . U میدان ( مرکز ) شهر
New York City U نیویورک
Kuwait City U کویت
garden city U شهریدرداخلیکباغستان
Guatemala City U پایتختگوآتمالا
How far is it to city centre? U تا مرکز شهر چقدر راه است؟
Take me to the city centre? U مرا به مرکز شهر ببرید.
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
provincial city U شهرستان
city view U نمای شهر
City Beautiful U [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
Garden city U بوستان شهر
Ideal City U [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
Vatican City U شهر واتیکان
Panama City U شهر پاناما
to prostrate a city U شهری را با خاک یکسان کردن
they poured toward that city U سوی ان شهر هجوم کردند
the city has been proclaimed U قدغن هایی در شهربرقرارکرده اند
mushroom city U شهری که زود ترقی میکند
empire city U نیویورک
city slicker U زرنگ
city slicker U شهری
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
central city U شهر مرکزی
central city U مرکز شهر
City Hall U ساختمان شهرداری
Mexico City U مکزیکوسیتی
city slicker U رند
City Hall U شهرداری
City Hall U بلدیه
To lay siege to a city . U شهری را محاصره کردن
the hill overhangs the city U تپه به شهر مشرف است
bombers raided the city U بمب افگن هابران شهرحمله کردند
Ho Chi Minh City U شهر هوشی مین مرکز ویتنام جنوبی
brown air city U شهر با مه دود اسیدی
bombers raided the city U بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
gray air city U شهر با مه دود اکسیدی
The city was razed to the ground. U شهر با خاک یکسان شد
that city lies in ruins U ان شهر خراب
that city lies in ruins U است
Every man is a sovereign in his own city . <proverb> U هر کس به شهر خود شهریار است .
to serve the city with water U اب برای شهر تهیه کردن
to raze a city to the ground U شهری را با خاک یکسان کردن
What's the fare to city centre? U نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
Gangs of youths went on the rampage through the inner city. U دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
The entire city was plunged in darkness . U تمام شهر غرق درتاریکی بود
Enemy troops poured into the city. U سربا زان دشمن ریختند داخل شهر
A series of city improvement works. U یکرشته کارهای عمرانی شهری
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com