Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
chip shop
U
مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fish and chip shop
U
جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
Other Matches
chip
U
خرده چوب
chip
U
سیب زمینی سرخ کرده
chip
U
رنده کردن
chip
U
ورقه شدن
chip
U
ژتون
chip
U
مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chip
U
تراشه
chip
U
ژتن ریزه
chip
U
لپ پریده کردن یا شدن
chip
U
پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chip
U
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip
U
تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chip
U
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chip
U
کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chip
U
کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chip
U
طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chip
U
پاس بلند قوسی
chip
U
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
on chip
U
مدار ساخته شده روی یک قطعه
chip in
U
contribute=
chip in
<idiom>
U
شریک شدن
to chip off
U
ریختن ورقه شدن
to chip off
U
کندن
to chip off
U
وراوردن
chip
U
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chip of the old block
U
بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
chip pocket
U
شیار دندانههای اره
computer on a chip
U
کامپیوتر روی یک تراشه
chip spreader
U
جاده صاف کن
chip select
U
انتخاب تراشه
silicon chip
U
تراشه سیلیسی
chip shot
U
ضربه کوتاه
fragmental chip
U
خاک اره
chip family
U
چند تراشه مربوط به هم
fragmental chip
U
براده فلز
flow chip
U
براده پیوسته
fragmental chip
U
خرده
discontinuous chip
U
براده گسسته
boiling chip
U
سنگ جوش
curly chip
U
براده پیچیده
continous chip
U
برادههای قیچی کاری
chip axe
U
تیشه
chip board
U
نئوپان
chip enable
U
تواناکننده تراشه
jumbo chip
U
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
chip seal
U
شن بخورد راه دادن
silicon chip
U
تراشه سیلیکان
silicon chip
U
تراشه سیلیکن
bargaining chip
U
مزیت
bargaining chip
U
انگیزانه
chip off the old block
<idiom>
U
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
to chip
[to chop off]
U
لپ پریده شدن
[کردن]
[با ضربه جدا کردن]
[تکه تکه یا ریز ریز کردن]
potato chip
U
چیپز
potato chip
U
باریکه سیب زمینی سرخ کرده
blue-chip
U
سهام مرغوب
blue-chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
bargaining chip
U
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
blue chip
U
سهام مرغوب
memory chip
U
تراشه حافظه
microminiature chip
U
تراشه ریزمقیاس
blue chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
music chip
U
مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
one chip computer
U
کامپیوتر یک تراشهای
sixteen bit chip
U
تراشه 61 بیتی
thirty two bit chip
U
تراشه 23 بیتی
wood chip wagon
U
واگنتراشهچوب
blue chip personal computer
U
IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
shop around
<idiom>
U
به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
keep shop
U
دکانداری کردن
to keep shop
U
دکان داری کردن
to keep shop
U
دکان داشتن
shop
U
کارخانه خرید کردن
shop
U
فروشگاه
shop
U
کارگاه تعمیرگاه
shop
U
مغازه
shop
U
خریدکردن
shop
U
مغازه گردی کردن دکه
shop
U
کارگاه
shop
U
کارخانه
shop
U
محل ساخت
shop
U
دکان
chemist's shop
U
داروخانه
shop-soiled
U
آسیبدیدهوکثیف
antique shop
U
فروشگاه اشیاء عتیقه
betting shop
U
جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
tea shop
U
نهارخوری قهوه خانه
shop stewards
U
رئیس گروه
shop steward
U
رئیس گروه
to talk shop
U
در باره کار صحبت کردن
tommy shop
U
دکان خواربارفروشی یانانوایی
tuck shop
U
مغازه قنادی
tuck shop
U
مغازه حلویات
union shop
U
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
union shop
U
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
welding shop
U
کارگاه جوشکاری
window shop
U
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
pawn shop
U
مغازهی کارگشایی و گروبرداری
winding shop
U
کارگاه سیم پیچی
corner shop
U
مغازهکوچک
closed shop
U
سیستم بسته
bucket shop
U
جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
shop fronts
U
ازاره نمای بنا
food shop
U
خواربار فروشی
grocer's shop
U
خواربار فروشی
food shop
U
بقالی
grocer's shop
U
بقالی
to shut up a shop
U
مغازه ای را بستن
closed shop
U
با کارکردانحصاری
shop front
U
ازاره نمای بنا
tea shop
U
رستوران
sex shop
U
فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
shop assistant
دستیار مغازه دار
shop floor
U
کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
sweet shop
U
مغازهشیرینیوسیگارفروشی
closed shop
U
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
talk shop
<idiom>
U
درموردکار شخصی صحبت کردن
closed shop
U
موسسه کارشناسی
smith's shop
U
کارگاه اهنگری
coffee shop
U
رستوران
molding shop
U
کارگاه قالب گیری
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
assembly shop
U
کارگاه مونتاژ
acre shop
U
حق الارض
lathe shop
U
تراشکاری
lathe shop
U
کارگاه تراشکاری
machine shop
U
کارگاه محاسبات ماشینی
maintenance shop
U
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
milling shop
U
کارگاه فرزکاری
nickel shop
U
ساچمه نیکلی
base shop
U
تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shop
U
تعمیرگاه پادگانی
beauty shop
U
ارایشگاه
coffee shop
U
قهوه خانه
cartwright's shop
U
دوچرخه سازی
break into a shop
U
دکانی را زدن
die shop
U
حدیده سازی
beauty shop
U
سالن ارایش وزیبایی
dram shop
U
جایگاه نوشابه فروشی
electroplating shop
U
کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop
U
کارگاه صحرایی
field shop
U
تعمیرگاه صحرایی
fitting shop
U
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
open shop
U
بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
open shop
U
سیستم باز
railway shop
U
تعمیرگاه راه اهن
repair shop
U
workshop
repair shop
U
تعمیرگاه
shop boy
U
شاگرد دکان
shop keeper
U
صاحب دکان
shop boy
U
شاگرد
shop keeper
U
دکان دار
shop boy
U
پادو
shop drawing
U
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop girl
U
شاگرد دکان
pro shop
U
فروشگاه باشگاه حرفهای
shop lifter
U
دکان بر
open shop
U
با کارکرد ازاد
smith's shop
U
اهنگری
shop test
U
ازمایش کارگاهی
pattern shop
U
کارگاه مدل سازی
shop supply
U
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
shop supply
U
اماد تعمیرگاهی
print shop
U
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
shop lifting
U
دزدی از مغازه ها
shop lifter
U
دزد مشتری نما
shop girl
U
شاگرد پادو
shop or work drawing
U
نقشه در حین انجام کار
automatic turning shop
U
کارگاه تراشکاری
hand molding shop
U
قالبریزی دستی
mobile repair shop
U
تعمیرگاه سیار
plate molding shop
U
مدلسازی
machine shop tool
U
ابزار ماشینی
loam molding shop
U
قالب گیری ماسهای
bull in a china shop
<idiom>
U
کسی که همه چیزرا به هم میریزد
ingot dressing shop
U
پرعیار کردن شمش
The goods in this shop could not be flogged.
U
اجناس این مغازه باد کرده
I walked past the shop ( store ) .
U
از جلوی فروشگاه گذشتم
This shop deals in goods of all sorts .
U
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com