English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carriage freight paid to ... U با هزینه حمل تا ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
carriage paid to U هزینه حمل به حامل پرداخت شده
carriage paid to ... U با هزینه حمل تا ...
carriage and insurance paid to U هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
freight paid to U هزینه حمل پرداخت شده
freight and insurance paid to U هزینه حمل و بیمه پرداخت شده
i paid him out well U خوب تلافی بسرش دراوردم
well paid U دارای حقوق کافی
paid-up U فردیکهوجهحقعضویتخودرادریکگروهپرداختهاست
paid U پرداخت شده
i paid him out well U خوب از جلوش درامدم
he paid through the nose U زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
well paid employees U میگیرند
well paid employees U کارمندانی که حقوق خوب
capital paid in U سرمایه پرداخت شده
paid in capital U سرمایه پرداخت شده
i paid dearly for it U بسیار گران برایم تمام شد
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
capital paid in U ذخیره سرمایه
the work was well paid U مزدخوبی برای این کارداده شده
the work was well paid U پول خوبی
paid up capital U سرمایه پرداخت شده
low-paid U کارگرانبادستمزدپائین
post paid U که پول پست ان از پیش پرداخت شده باشد
reply paid U جواب قبول
duties paid U حقوق گمرکی پرداخت شده
duty paid U گمرک شده
duty paid U گمرک پرداخته
She paid for it with her life . U بقیمت جانش تمام شد
pre paid U از قبل پرداخت شده
pre paid U پیش پرداخت
i paid dear for it U برای من گران تمام شد
You have paid too much for your car . U اتوموبیلت را گران خریدی
fully paid U که حقوق خودراتمام میگیرد
delivered duty paid U تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
delivered duty paid U یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
He swore to having paid for the goods . U قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
I paid dearly for this mistake . U این اشتباه برایم گران تمام شد
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
I paid him back. in his own coin. U حقش را کف دستش گذاشتم
paid in cash share U سهام نقدا" پرداخت شده
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
marriage portion ordinary paid U مهرالمثل
carriage U کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
there is a p in the carriage U درشکه مسافردارد
Where is carriage no ...? واگن شماره ... کجاست؟
carriage U کنترل چاپگر
carriage U بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriage U هزینه حمل
carriage U حمل
carriage U نرده
carriage U بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage U قنداق توپ یا جنگ افزار قنداق
carriage U نورد
Where is carriage no ...? واگن شماره ... کدام است؟
under carriage U ارابه فرود
through carriage U حمل یکسره
to keep a carriage U درشکه داشتن
carriage U کالسکه
carriage and four U درشکه چهاراسبه
dual carriage way U شاهراه دو طرفه
crossrial carriage U پاگیر تیر عرضی
horseless carriage U اتومبیل
railroad carriage U واگن باری
dead carriage U کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
land carriage U بار کشی زمینی
ginny carriage U واگن بارکش که روی ریل حرکت میکند
land carriage U حمل و نقل خشکی
gun carriage U قنداق توپ
hackney carriage U درشکه کرایهای
horseless carriage U درشکه بی اسب
dead carriage U کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
railroad carriage U اطاق کالسکهای راه اهن
sleeping carriage U واگن تختخواب دار
carriage costs U هزینه حمل و نقل
carriage costs U هزینه باربری
the body of a carriage U بدنه یک کالسکه
carriage control U کنترل نورد
automatic carriage U تعویض خودکار
artillery carriage U قنداق سلاح توپخانه
artillery carriage U قنداق توپ
top carriage U قنداق بالا
water carriage U حمل از راه اب
baby carriage U کالسکهی بچه
baby carriage U صندلی چرخدار بچه
carriage handle U دستگیرهحامل
main carriage U حاملاصلی
lace carriage U حاملتوری
carriage drive U خیابان پارک
carriage forward U پس کرایه
carriage forward U کرایه در مقصدپرداخت میشود
sleeping carriage U خوابگاه قطار
slip carriage U واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
smoking carriage U واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
carriage road U راه درشکه رو
carriage return U تعویض سطر Return/Enter
carriage return U سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
carriage return U سر سطر رفتن
carriage return U بازگشت نورد
carriage forward U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage of goods U حمل و نقل کالا
carriage payed U کرایه حمل پرداخت شده
I learned my lesson the hard way. I burned my finger. I paid dearly for it. U چوبش راخورده ام
carriage control dial U کنترلشمارهگیرنورد
soft carriage return U خط فاصله خالی
to limber up a gun carriage U پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
carriage control tape U نوار کنترل نورد
car railway carriage U واگن
carriage control tape U نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
freight U غنی ساختن
freight U قیمت حمل
freight U باربری
freight U بار
freight U کرایه کشتی
freight U کرایه
freight U بارکشتی
freight U گرانبار کردن حمل کردن
freight U حمل کردن
freight U هزینه حمل
freight U کرایه کردن
freight U کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
freight U محموله
over freight U بار بیش از اندازه هوایی یابار ارسالی زیاد از حد
freight U وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
dead freight U هزینه حمل بابت فرفیت استفاده نشده
freight car U واگن باری
freight cars U واگن باری
advance freight U پیش پرداخت کرایه حمل
freight forward U پس کرایه
to freight out and home U دوسره کرایه کردن
balance of freight U پس کرایه
basis of freight U پایه محاسبه هزینه حمل
freight note U سندکرایه و بارکشی
freight prepaid U هزینه حمل پیش پرداخت شده
transit freight U هزینه حمل ترانزیتی
freight traffic U رفت و امد بار
freight rate U نرخ حمل قیمت حمل
freight rate U نرخ هزینه حمل
freight rebate U تخفیف هزینه حمل
freight release U فهرنویسی
freight release U بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
freight forwarder U هزینه حمل
freight rate U هزینه حمل
freight trains U قطار باری
freight train U قطار باری
freight tonne U فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
freight note U صورتحساب هزینه حمل
freight lighter U قطار سریع السیر جهت حمل کانتینر
dead freight U کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
freight charges U هزینههای حمل
freight charges U مخارج حمل
freight collect U پس کرایه
freight collect U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
freight forwarder U حمل کننده کالا
freight container U کانتینر حمل بار
freight container U اطاقک حمل بار یکپارچه
freight forwarder U مقام تحویل دهنده کالا
dead freight U کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
freight forwarder U عامل حمل و نقل
freight house U انبار
railway freight U بار راه اهن
railway freight U بارکشی راه اهن
railway freight U کرایه راه اهن
freight forwarder U واسطه حمل و نقل کالا
cost and freight U قیمت و بهای حمل و نقل
freight forwarder U حمل
freight movement [American E] U حمل و نقل بار
freight transportation [American E] U حمل و نقل بار بوسیله راه آهن
freight movement [American E] U رفت و آمد بار
freight payable at destination U هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود
freight route order U ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
freight route order U ترتیب حمل و نقل درجاده ها
data freight receipt U رسید اماری حمل
insurance and freight cost U هزینه بیمه و حمل
lump sum freight U هزینه حمل کلی
lump sum freight U هزینه حمل مقطوع
cost insurance and freight U سیف
conference freight rate U نرخ مشترک شرکتهای کشتیرانی
cost insurance, freight U قیمت بیمه و هزینه حمل
domestic intercity freight traffic U حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
to shift freight traffic from road to rail U حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
cost,insurance,freight and exchange(cif& U بیمه
cost,insurance,freight and exchange(cif& U قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif& U هزینه حمل وتغییرات ارز
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com