Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
canonical hours
ساعات رسمی نماز یا عقد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
canonical
U
قانونی
canonical
U
متعارفی
canonical
U
استاندارد
canonical
U
شرعی
canonical
U
معیار
canonical dress
U
لباس رسمی روحانیون
canonical correlation
U
همبستگی بندادی
canonical form
U
صورت متعارفی
canonical correlation
U
همبستگی دو سویه چندمتغیری
canonical form
U
شکل رزونانسی
canonical coordinates
U
مختصات بندادی
canonical schema
U
نوعی پایگاه داده ها که مستقل از نرم افزار یا سخت افزار موجود است
canonical distribution
U
توزیع بندادی
canonical ensemble
U
مجموعه بندادی
canonical time unit
U
زمان لازم برای طی مسافتی معادل یک رادیان
at all hours
<adv.>
U
همیشه
off hours
U
ساعات بیکاری
some two hours
U
یک دو ساعتی
hours
U
06 دقیقه
hours
U
وقت
hours
U
مدت کم
hours
U
ساعت
at all hours
<adv.>
U
درهمه اوقات
at all hours
<adv.>
U
هر بار
off hours
U
ساعات فراغت
waking hours
U
ساعات بیداری
vacant hours
U
ساعات بیکاری یا فراغت
to keep late hours
U
دیر برخاستن
to keep late hours
U
دیر خوابیدن
to keep regular hours
U
هر کاری را درساعت معین کردن
thoughtful hours
U
ساعات تفکر
thoughtful hours
U
ساعات فکر
kilowatt hours
U
کیلووات در ساعت
licensing hours
زمان مجاز
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
out of
[outside]
office hours
U
خارج از ساعات اداری
the small hours
U
ساعات بعد از نیمه شب
keep late hours
U
دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
keep regular hours
U
ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
small hours
U
سحرگاهان
During the rush hours.
درساعات شلوغی
[پر رفت وآمد پر ترافیک]
Outside office hours.
U
خارج از وقت اداری
visiting hours
ساعات ملاقات
small hours
ساعات عبادت صبحگاهی
dead hours
U
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
impatient hours
U
ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
man-hours
U
نفرساعت
man-hours
U
جمع تعداد ساعات کار
hours of worship
ساعات پرستش یا نماز
hours of labor
U
ساعات کار
hours of business
U
ساعتهای کاری
business hours
U
ساعت اداری
business hours
U
ساعت کاری
dead hours
U
ساعات خاموشی در شب
keep bad hours
U
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
keep late hours
U
دیر خوابیدن و دیر برخاستن
idle hours
U
ساعتهای بیکاری
office hours
U
ساعات اداری
lighting hours
U
زمان روشنایی یا سوختن
leisure hours
U
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
office hours
U
ساعات کار
keep good hours
U
زود خوابیدن و زود برخاستن
keep early hours
U
زود خوابیدن و زود برخاستن
silent hours
U
ساعات خواب
man hours
U
نفر در ساعت
We had to queue
[line]
up for three hours to get in.
U
ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
Far into the night . Into the early hours.
U
تا دم دمهای صبح
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
The reporter was held at the checkpoint for several hours.
U
خبرنگار چندها ساعت در محل بازرسی معطل شد.
Pleasant hours fly fast.
<proverb>
U
لحظات خوش زود می گذرد.
pleasant hours fly fast.
<proverb>
U
عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است.
The library is the obvious place for the after-dinner hours.
U
کتابخانه جایی بدیهی برای ساعت پس از شام است.
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.
U
ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com