English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
action oriented management report U گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
Other Matches
the report goes U چنین گویند
report U خبر
report U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report U گواهی
report U مدرک
report U گزارش دیدبانی
report U صدای شلیک
report U انتشار
report U شهرت
report U گزارش دادن به
report U صدا
report U گزارش دادن
report U گزارش
report U شایعه
report U اطلاع دادن
report U خبردادن
report U معرفی کردن خود
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
status report U گزارش وضعیت
subemit a report U گزارش دادن
survey report U گزارش بازرسی
snap report U گزارش فوری یا انی
situation report U گزارش وضعیت
school report U گزارش اموزشگاه
self report inventories U پرسشنامههای خودسنجی
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
docking report U گزارش تعمیر ناو
detailed report U گزارش مشروح
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
demand report U گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
press report U گزارش خبری
to report to the police U خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
annual report U گزارش سالانه
annual report U گزارش سالیانه
submit a report U گزارش دادن
viva report U گزارش شفاهی
command report U گزارش فرماندهی
to report oneself U حاضر شدن وخود را معرفی کردن
to report for duty U برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
contact report U گزارش اخذ تماس
technical report U گزارش فنی
quarterly report U گزارش سه ماهه
report generation U تولید گزارش
report generator U گزارش زا
report generator U مولد گزارش
report generator U نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
report generator U برای تامین گزارش کامل
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
management report U گزارش مدیریت
report file U فایل گزارش
progress report U گزارش پیشرفت کار
readiness to report U حاضر جوابی
readiness to report U امادگی برای پاسخ دادن
periodic report U گزارش دورهای
of good report U نیک نام
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
internal report U گزارش داخلی
interim report U گزارش پیشرفت کار
report generator U تولیدگزارش
fitness report U تعرفه خدمتی
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
final report U گزارش نهایی
feeder report U گزارشات بعدی
feeder report U گزارشات تکمیلی
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
error report U گزارش خطا
draft report U گزارش نیمه نهایی
flash report U گزارش انی
flash report U گزارش برق اسا
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
report of survey U گزارش تحقیقات یا بررسیها
i saw the report in the rough U من پیش نویس این گزارش رادیدم
hot report U اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
hot report U گزارش مهم
report program U برنامه گزارش
report writer U گزارش نویسی
report writer U نویسنده گزارش
schedule report U گزارش زمانبندی شده
to draw up a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
report cards U کارنامه
to write up a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
to write out a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
to make out a report U به تفصیل نوشتن گزارشی
report generation U گهارش زایی
report card U کارنامه
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
report program generator U زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
report tothe director U خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
a true and accurate report U گزارشی درست و دقیق
report progarm generator U زبان ار- پی- جی
project technical report U گزارش فنی پروژه
project technical report U گزارش فنی طرح
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
weekly progress report U گزارش هفتگی کار
practical extraction and report language U زبان برنامه نویسی مفسر
practical extraction and report language U برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
to report somebody [to the police] for breach of the peace U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
action U عامل
immediate action U عکس العمل فوری
immediate action U عملیات فوری
action U فرمان حاضر به تیر
action U کار اقدام
right of action U حق ترافع
action U اقدام
action U جنگ
right of action U حق اقامه دعوی
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
action U اژیرش
right of action U حق طرح دعوی دردادگاه
action U جنبش
action U عملیات جنگی
self action U عمل فی نفسه
action U جنبش حرکت
action U جدیت
action U رفتار
out of action U غیر فعال
out of action U خراب
out of action U خارج ازنبرد
out of action U از نبرد خارج شده
action U عمل
action U کار
action U کردار
action U کنش
action U جریان
action U تاثیر اثر جنگ
action U اشاره
action U سهم سهام شرکت
action U تمرین
action U بازی
action U جریان حقوقی تعقیب
action U اقامهء دعوا
action U طرز عمل
action U گزارش وضع
action U اشغال نیروهای جنگی
action U پیکار
action U نبرد
action U جنگ عملیات
self action U خود عملی
appropriate action U اقدام مقتضی
action U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action U تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action U عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action U فعل اقدام
course of action U روش انجام کار
course of action U راه کار
action U عمل انجام شده
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
down [out of action, not in use] <adj.> U ازکارافتاده
down [out of action, not in use] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
action U خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action U انجام کاری
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action U لیست امکانات
action U اثر
speed of action U چابکی
real action U دعوی غیر منقول
speed of action U فرزی
speed of action U تندی
speed of action U چالاکی
quick in action U جلد
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
He is a man of action. U مردعمل است
speed of action U سرعت حرکت
speed of action U زرنگی [چابکی]
radius of action U ناحیه رانندگی
radius of action U شعاع اثر
quick action U عمل ضربتی انی
quick in action U چابک
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
quick in action U فرز
quick action U عمل انی ماسوره
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
quantum of action U ثابت پلانک
radius of action U شعاع عمل
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
industrial action U عملوکارصنعتی
action replay U پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind U حرکتجریانباد
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action U اموال دینی
secondary action U انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
retrofit action U بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com