English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
action parameters U پارامترهای عملیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parameters U استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameters U عامل
parameters U مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
parameters U مقدار ثابت
parameters U ضریب ثابت
parameters U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameters U ولتاژ یا توان یک سیستم
parameters U وزن
parameters U شرح اندازه
parameters U کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
parameters U نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود
parameters U اماره جامعه
parameters U مقادیر ثابت درمعادلات
parameters U اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameters U زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
parameters U نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameters U مقداری از یک مدار
parameters U پارامتر
comunications parameters U پارامترهای ارتباطات
orbital parameters U پارامترهای اربیتالی
passing parameters U پارامترهای عبور پارامترهای گذر
design parameters U پارامترهای طرح
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action U عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action U تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action U عمل انجام شده
self action U خود عملی
containing action U عملیات احاطهای بازدارنده
course of action U راه کار
course of action U روش انجام کار
immediate action U عملیات فوری
out of action U خارج ازنبرد
out of action U خراب
out of action U غیر فعال
right of action U حق ترافع
right of action U حق طرح دعوی دردادگاه
out of action U از نبرد خارج شده
down [out of action, not in use] <adj.> U خراب [ازکارافتاده]
down [out of action, not in use] <adj.> U ازکارافتاده
self action U عمل فی نفسه
appropriate action U اقدام مقتضی
right of action U حق اقامه دعوی
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
immediate action U عکس العمل فوری
action U کنش
action U طرز عمل
action U اقامهء دعوا
action U جریان حقوقی تعقیب
action U بازی
action U تمرین
action U سهم سهام شرکت
action U گزارش وضع
action U اشغال نیروهای جنگی
action U پیکار
action U کار
action U عمل
action U فعل اقدام
action U رفتار
action U جدیت
action U جنبش حرکت
action U کردار
action U جریان
action U اشاره
action U تاثیر اثر جنگ
action U نبرد
action U عامل
action U فرمان حاضر به تیر
action U کار اقدام
action U جنگ
action U در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action U جنبش
action U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action U لیست امکانات
action U پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
action U اژیرش
action U انجام کاری
action U اقدام
action U خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
action U وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action U اثر
action U جنگ عملیات
action U عملیات جنگی
preventive action U اقدامات احتیاطی
prepare for action U حاضربه جنگ کردن
quick in action U جلد
quick action U عمل انی ماسوره
property in action U مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
quantum of action U ثابت پلانک
quantum of action U کوانتوم کنش
quantum of action U کوانتوم اثر
quantum of action U مقدار اثر
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
possessory action U دعوی اعاده مالکیت
local action U تخلیه موضعی باتری
impluse action U انتخاب شماره
legal action U اقدام قانونی
killed in action U کشته
killed in action U کشته جنگی
killed in action U تلف شدن در جنگ
inductive action U اثر القاء
impact action U عمل انفجار نیروی ترکش
impact action U عمل ترکش
impact action U اثر انفجار
locking action U اثر سدکنندگی
mass action U عمل کلی
possessory action U دعوی مالکیت
police action U عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
plan of action U طرح عملیات
personal action U دعوی شخصی
personal action U دعوی منقول
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
preventive action U اقدامات تامینی
mine action U عمل کردن به صورت مین
mine action U عمل مین
mass action U قانون اثر جرم
quick action U عمل ضربتی انی
speed of action U درجه تندی
secondary action U انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب
industrial action U عملوکارصنعتی
action replay U پخش مجدد و با دور کند بخشیاز برنامه تلویزیونی
action of wind U حرکتجریانباد
action lever U اهرم حرکتدستگاه
zone of action U منطقه عملیات یکان
zone of action U منطقه عمل
wounded in action U زخمی عملیات زخمی جنگی
wounded in action U زخمی شده در جنگ
vexatious action U دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
He is a man of action. U مردعمل است
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
speed of action U سرعت انتقال
speed of action U زرنگی [چابکی]
speed of action U چالاکی
speed of action U چابکی
speed of action U فرزی
speed of action U تندی
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
speed of action U سرعت حرکت
vexatious action U دعوی ایذائی
to rouse to action U بکارانداختن تحریک کردن
retrofit action U بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
reflex action U عمل غیر ارادی
recourse action U رجوع به دادگاه
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
real action U دعوی غیر منقول
radius of action U ناحیه رانندگی
radius of action U شعاع اثر
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
radius of action U شعاع عمل
quick in action U فرز
scene of action U صحنه عملیات
scene of action U صحنه جنگ یادرگیری
to rouse to action U بکاربرانگیختن
to bar one from his action U بازداشتن کسی از کاری
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
things in action U اموال دینی
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
social action U اقدام اجتماعی
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
shock action U عمل شوک
shock action U غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action U عمل غافلگیری
quick in action U چابک
action principle U اصل کنش
automatic action U ناهشیارکاری
antisubmarine action U مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine action U عمل ضد زیردریایی
angle of action U زاویه عمل
action tendency U گرایش به عمل
action system U نظام عمل
action station U وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
action station U محل جنگ
action station U پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
biocidal action U عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
bringing an action U اقامه دعوی
civil action U دعوی مدنی
civil action U دعوی مدنی یا حقوقی
civic action U امور عام المنفعه
civic action U عملیات مردم یاری
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
chos in action U حق بالقوه
chos in action U حق دینی
characteristic action U عامل مشخصه
capillary action U اثر مویینگی
action statement U دستورالعمل اقدام
action research U پژوهش عمل نگر
action for cancellation U اقدام به ابطال
action for cancellation U اقدام به لغو
action for avoidance U اقدام برای لغو
action deferred U تامل در به کار بردن جنگ افزار
action deferred U تامل در عملیات
action cuttent U پتانسیل عمل
action at low U اقدام قانونی
action agent U مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
abrasive action U اثر سائیدگی
action front U حاضر به تیر
action in personam U دعوی بر علیه شخص
direct action U مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com