English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 14 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To install. To fix. U کار گذاشتن ( نصب وتعبیه )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
install U کار گذاشتن
install U نصب کردن
install U منصوب نمودن
install U گماشتن
install U مستقرکردن
install U دایر کردن
install U از کارانداختن وسایل
install U از کارافتادن
install U سوار کردن جادادن
install U امکان نرم افزاری که کد برنامه را از دیسکهای توزیع شده روی دیسک سخت کامپیوتر منتقل میکند و برنامه را تشخیص میدهد
install U قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
install U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
to install oneself in a place U در جایی برقرار شدن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com