English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
She laid the book aside . U کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laid on <past-p.> U تهیه شده
laid on <past-p.> U اختصاص داده شده
laid on <past-p.> U تعیین شده
laid up <idiom> U بستری دررختخواب
to be laid up with something U بیماری گرفتن
laid up U مریضدربسترخوابیده
to be laid up with something U از چیزی مریض شدن
laid U زمان گذشته و اسم مفعول lay
twice laid U ساخته شده از انتهای رشتههای طناب
laid on <past-p.> U منظور شده
new-laid U تازه گذاشته
new-laid U تازه
new laid U تازه گذاشته
new laid U تازه
laid up in bed U وضع طبیعی راه پیچیدگی
hard laid U سفت تابیده
laid paper U کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
laid up in bed U بستری
laid up in bed U وضع
laid-back U خونسرد
laid-back U آرام
laid up in bed U پیشه ویژه رشته
soft laid U نرم تابیده
shroud laid U تشکیل شده از چهار رشته چهاررشتهای
deep laid U امیخته به زیرکی یا حیله نهانی
laid-back U بیشتاب
deep laid U موذیانه
He has laid hands on these lands. U دست انداخته روی این اراضی
A curse has been laid on the family . U خانواده لعنت شده یی است
The dust was laid ( settled ) . U گرد وخاک نشست
dry laid masonry U فکافته خشکه چینی
hawse laid rope U طناب سه بند
hawse laid rope U طناب سه لا
dry laid masonry U بنائی خشکه چین
I have laid up my car for repairs. U اتوموبیلم را برای تعمیرات خوابانده ام
cable laid rope U طنابیکه ازسه رشته سه لایی بافته شده باشد
The jewels were laid out beautifully. U جواهرات رابطرز زیبایی چیده بودند
shroud laid rope U طناب چهاربند
shroud laid rope U طناب چهارلا
the scene is laid in paris U جای وقوع
the scene is laid in paris U درپاریس قرارداده شده است
cold laid mixture U اسفالت سرد
I was laid low with the flu. U آنفولانزا من را خیلی ضعیف کرد.
The scene of the nover is laid in scotland. U صحنه داستان دراسکاتلند است
He laid down his life in the service of his country . U عمرش را درراه خدمت به وطن صرف کرد
with out book U برون سند کتابی ازبر
the a of a book U خوانندگان کتابی
that is my book U کتاب من است
you are welcome to my book U بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
your book U کتابتان
your book U کتاب شما
that is my book U این
that book U این کتاب
by the book U کتابی
the book is out of p U کتاب تمام شده است
that book U ان کتاب
it was a p to another book U مقدمه کتاب دیگربود
very many book U کتابهای خیلی زیاد
here is my book U اینست کتاب من
book U بداخلاق
here is my book U کتاب من اینها
book value U ارزش ثبت شده در دفتر
i had never seen such a book U من هرگز چنین کتابی ندیده ام
this book is yours U این کتاب مال شما ست
i will t. you for the book U شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
to d. into a book U نگاه مختصر بکتابی کردن
by the book U ازروی کتاب
book value U ارزش دفتری
book U شماره بازیگرخطاکار
book U دفتر
book U ثبت کردن
to book something U چیزی را سفارش دادن
book U اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book U رزرو کردن توقیف کردن
book U درکتاب یادفترثبت کردن
book value U بهای دفتری
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book U فصل یاقسمتی از کتاب
book U مجلد دفتر
to book something U چیزی را رزرو کردن
book one U کتاب نخست
book U کتاب
book one U جلد نخستین
book a seat U جا رزرو کردن
have one's nose in a book <idiom> U کرم کتاب خوانی داشتن
what is this book worth? U این کتاب چقدر ارزش دارد
waste book U دفتر باطله
winter book U تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
white book U کتاب سفید
white book U ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
have one's nose in a book <idiom> U دائم سر توی کتاب داشتن
woman of the book U کتابیه
word book U کتاب لغت
year book U سالنامه
Yellow Book U مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
word book U دیکشنری
word book U لغت نامه
word book U فرهنگ لغات
tou book U لباس تکواندو
to wade through a book U بکندی وزحمت کتابی راخواندن
to subscribe for a book U پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
to bind a book U صحافی کردن یک کتاب
time book U دفتر ثبت ساعات کار
edition [ed.] [of a book] U چاپ [کتابی]
the book is print U کتاب برای فروش موجودایت
the book is print U کتاب زیر چاپ است
the book is my property U کتاب مال من است
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
to bring to book U بازخواست کردن از
to bring to book U حساب پس گرفتن
to consult a book U سرکتاب باز کردن
to read a book U کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to put any one through a book U کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to license a book U اجازه چاپ کتابی را دادن
to gut a book U جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to gut a book U مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book U همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
to consult a book U از کتاب فال گرفتن
thank tou for that book U متشکرم
You wI'll benefit by this book . U از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
when reading a book U در حال خواندن کتابی
guest book U دفترچهمیهمانها
exercise book U کتابتمرین
cookery book U کتابآشپزی
code book U کتابرمزگشا
book token U کارتخریدکتاب
the forthcoming book U کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
address book U دفترچه تلفن
People of the Book U پیروان کتاب مقدس [ دین]
throw the book at <idiom> U شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
She was reading the book to herself. U کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
To bind a book. U کتابی را جلد کردن
Please fetch the book. U لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book U کتابقانون
rent book U کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book U کتابمرجع
phrase book U لغتنامهمسافرت
pension book U برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
To talk like a book . U لفظ قلم صحبت کردن
book keeping U حسابداری [حسابداری]
spine of the book U تیرهپشتیکتاب
bound book U کتابپربرگ
log book U رخداد نگاشت
edition [ed.] [of a book] U ویرایش [کتابی]
log book U دفتر رخدادهای روزانه
word book U واژه نامه
word book U کتاب لغت
word book U قاموس
comic book U کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic book U کتاب کاریکاتور
book plates U برچسب کتاب
log book U رخداد نامه
phone book U کتاب راهنمای تلفن
book of matches U جعبهکبریت
book ends U کتابنگهدار
appointment book U دفترچهقرارملاقاتها
telephone book U راهنمای تلفن
telephone book U دفتر تلفن
phone book U دفتر حاوی شمارههای تلفن
book plate U برچسب کتاب
herd book U نسب نامه حیوانی
cheque book U دفترچه چک
check book U کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book U کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
bring to book U بازخواست کردن از
book review U مقاله درباره کتاب
book review U انتقاد از کتاب
book og kings U سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
book og kings U کتاب پادشاهان
book of reference U کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book of psalms U مزامیر داود
book of psalms U زبور حضرت داود
book of psalms U زبور داود
book of proverbs U کتاب امثال حضرت سلیمان
book of account U دفترحساب
cheque book U دسته چک
herd book U نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
he stole my book U کتابم را دزدیدند
he presented me with a book U کتابی بمن پیشکشی کرد
gun book U دفتریادداشت سوابق توپ
gun book U دفترچه خدمت توپ
guide book U راهنمای مسافران
guide book U کتاب راهنما
Green Book U مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
fly book U قوطی مگس ساختگی
field book U دفترچه یادداشت نقشه بردار
day book U دفتر روزنامه
copy book U دفتر کپیه
condition book U کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
class book U کتاب کلاسی
book of account U دفتر روزنامه
book of account U دفتر کل
black book U کتاب سیاه
black book U دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
bill book U دفتر بروات
bell book U دفتر ثبت دستورات موتور
bell book U دفتر موتورخانه
account book U دفتر حساب
accession book U فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com