Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wide area network
U
شبکه بلند پوشش
wide area network
U
شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
wide area network
U
شبکه راه دور
wide area network
U
شبکه گسترده
wide area telephone service
U
سرویس تلفنی گسترده
server
U
بازیکنی که توپ را میزند
server
U
ول مدیریت صف چاپ و چاپگرهاست
server
U
سیستم عامل شبکه برای PC سافت IBM
server
U
کامپیوتر مخصوص و امکان حافظه پشتیبان در ترمینال ها و عملگرهای شبکه محلی
server
U
کامپیوتر متصل به شبکه که نرم افزار سیستم عامل شبکه را اجرا میکند تا کاربر دیگر واشتراک فایل و چاپگر را کنترل کند
server
U
کامپیوتر مخصوص که کاری را برای شبکه انجام میدهد
server
U
خدمتگزار
server
U
برنامه کاربردی ذخیره شده روی دیسک سخت سرور که قابل دستیابی
server
U
توسط کاربران متعدد در یک زمان است
server
U
که به کاربر امکان دستیابی به فایلهای کامپیوتر دیگر و وسایل جانبی روی شبکه میدهد به صورتی که گویی منابع محلی هستند
server
U
خدمتگذار
server
U
خدمتکار
server
U
کمک کننده
server
U
نوکر
server
U
مشخصه مخصوص در وب سرور که به صفحات وب و متن ها و برنامه ها امکان تواناییهای خاص میدهد. مثل شمارش مراجعه کنندگان به یک سایت
server
U
سیستم
proxy server
U
کامپیوتری که کپی داده ها و فایلهای ذخیره شده روی سرور را ذخیره میکند تا به کاربران امکان دهد به سرعت به فایلها و داده دستیابی داشته باشند, اغلب حد وسط ی بین اینترنت یک شرکت و اینترنت عمومی است
file server
U
سرور فایل
communications server
U
سرویس دهنده مخابراتی
file server
U
خدمتگزار فایل
a dedicated server
U
[رایانه]
خدمتگذار اختصاصی
Web server
U
کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند
time server
U
بوجارلنجان
non dedicated server
U
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است
process server
U
مامور ابلاغ برگهای قانونی
network server
U
خدمتگزار شبکه
mail server
U
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
LAN Server
U
سیستم عامل شبکه برای PC سافت IBM
time server
U
ابن الوقت
server based application
U
برنامه کاربرد شبکه
back end server
U
کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
An opportunist. A time -server.
U
آدم استفاده جو ( استفاده گر )
client server network
U
شبکه خدمتگزار- مشتری
dedicated file server
U
خدمتگذار فایل اختصاصی
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed
U
چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
To be a time server . To sail with the wind .
U
ابن الوقت بودن
To be a time -server . To sail with the wind . To be unprincipled.
U
نان را به نرخ روز خوردن ( ابن الوقت بودن )
wide
U
تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
wide
U
خط کناری والیبال
wide
U
توپ خارج از خط کناری توپ اوت شده پرتاب دورازمیلههای کریکت و دورازدسترس توپزن
far and wide
<idiom>
U
هرکجا
wide
U
زیاد
wide
U
فراخ وسیع
wide
U
گشاد
wide
U
عریض
wide
U
پرت کاملا باز
wide
U
نامحدود وسیع
wide
U
عمومی
wide
U
پهن
far and wide
U
دورودراز
far and wide
U
درهمه جا
wide apart
U
زیاد از هم جدا
wide
U
پهناور
wide-eyed
U
دارای چشم گشاد
wide angle
U
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
wide-angle
U
دارای زاویه دید بیش از معمول
wide-angle
U
عدسی گسترش
wide-angle
U
واید انگل
wide-angle
U
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
a wide array of ...
U
آرایه وسیعی از ...
wide eyed
U
دارای چشم باز
wide eyed
U
دارای چشم گشاد
wide eyed
U
حیرت زده
wide eyed
U
متعجب
wide-eyed
U
دارای چشم باز
wide-awake
U
آگاهانه
wide-eyed
U
حیرت زده
wide-eyed
U
متعجب
wide angle
U
واید انگل
wide angle
U
عدسی گسترش
wide mouthed
U
دهن گشاد
wide of the mark
<idiom>
U
از هدف به دور بردن ،نادرست
it is of a wide distribution
U
در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
wide of the subject
U
از موضوع پرت خارج ازموضوع
is of a wide distribution
U
درخیلی جاهاپیدا میشود بسیارفراوان است
wide open
U
حمله
wide-ranging
U
متنوع - گوناگون
of a wide scope
U
وسیع
world wide
U
مشهور جهان متداول درهمه جا
wide strip
U
نوار پهن
wide awake
U
کاملا بیدار
wide awake
U
هوشیار
wide awake
U
هشیار اگاه
wide angle
U
دارای زاویه دید بیش از معمول
wide-awake
U
سرحال
wide-awake
U
مراقب
wide-awake
U
مسبوق
wide-awake
U
هشیار اگاه
wide flange
U
نیمرخ بال پهن
wide-awake
U
هوشیار
wide-awake
U
کاملا بیدار
wide awake
U
سرحال
wide awake
U
مراقب
wide awake
U
مسبوق
wide arm handstand
U
بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
to give wide berth to
U
کناره گیری کردن از
to give wide berth to
U
دوری کردن از
wide flange beam
U
تیر بال پهن
wide flanged beam
U
تیراهن لبه پهن
give a wide birth to
<idiom>
U
دورنگهداشتن از
wide strip mill
U
دستگاه نورد نوار پهن
wide-angle lens
U
لنززاویهعریض
To walk with ones feet wide apart.
U
گشاد گشاد راه رفتن
She stared at him with wide eyes.
U
با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
The field is wide open . It is up to you to take up the challenge .
U
بیا این گوی واین میدان
further information
U
آگاهی بیشتر
information
[on]
about somebody]
[something]
U
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
for your information
U
برای اگاهی شما
asking for information
U
استعلام
information
U
اعلام جرم صادره از ناحیه مامورتعقیب
information
U
اطلاع
information
U
معلومات
information
U
اطلاعات
information
U
تهمت
Where can I get information?
U
از کجا می توانم بپرسم؟
information
U
خبر
information
U
اگاهی
information
U
استخبار خبر رسانی
information
U
پرسشگاه
information
U
معلومات اگاهگان
information
U
سوابق
information
U
مفروضات اطلاعات
information
U
اخبار
information
U
اطلاع دادن
information
U
اتهام
information
U
داده ها
information
U
معلومات معیطات
information
U
داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
information
U
نمایش اطلاعات روی وسله خارجی
information
U
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
to dig for information
U
جویای خبرشدن
to dig for information
U
خبرجویی کردن
information console
U
کنسولاطلاعاتی
flow of information
U
گردش اطلاعات
information technology
U
تکنولوژی اطلاعات
teachnical information
U
اطلاعات فنی مربوط به یک وسیله
genetic information
U
اطلاعات وراثتی
information bureau
U
دفتر اطلاعات
troop information
U
برنامه اگاه سازی
troop information
U
مرکزاطلاعات پادگان پست اطلاعات پادگان
defense information
U
اطلاعات دفاعی
input information
U
اطلاعات اولیه
derived information
U
اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
defense information
U
اطلاعات نظامی
information counter
U
جایگاهاطلاعات
wrong information
U
اطلاعات نادرست
stationary information
U
اطلاعات لایتغیر
information approach
U
روش کسب اطلاعات
public information
U
اطلاعات عمومی
information transmission
U
انتقال اطلاعات
information theory
U
نظریه اطلاعات
information theory
U
نظریه خبر
information theory
U
نظریه اگاهی
information test
U
ازمون معلومات
information system
U
سیستم اطلاعات
information system
U
سیستم اطلاعاتی
information source
U
منبع اطلاعات
information service
U
خدمات اطلاعات
information unit
U
واحد اطلاعات
information utility
U
utility computer
input information
U
اطلاعات ورودی
public information
U
اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
redundant information
U
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
perfect information
U
اطلاعات کامل
ministry of information
U
وزارت اطلاعات
market information
U
اطلاعات و دادههای بازار
lay an information against someone
U
بر علیه کسی اعلام جرم کردن
lay an information against some one
U
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
Ministry of Information .
U
وزارت اطلاعات
inside information
U
اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
information service
U
سرویس اطلاعاتی
information service
U
خدمت اطلاعاتی
information hiding
U
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
information flow
U
روانه خبر
information explosion
U
انفجار اطلاعات
information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information center
U
مرکز اطلاعات
information capacity
U
فرفیت خبری
information bureau
U
مرکز جمع اوری اطلاعات
information box
U
قسمت یا کادر حامل اطلاعات مربوط به عکس هوایی
information bits
U
بیتهای اطلاعاتی
information networks
U
شبکههای اطلاعاتی
information processing
U
تقویم اخبار
information processing
U
نتیجه گیری ازاخبار
information science
U
علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
information science
U
علم اطلاعات
information routing
U
مسیریابی اطلاعاتی
information revolution
U
تحول اطلاعات
information retrieval
U
بازیابی اطلاعات
information providers
U
تهیه کنندگان اطلاعات
information program
U
اگاه سازی برنامه اطلاعات
information program
U
برنامه اگاه سازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com