English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pointers U اشاره گر
pointers U متصدی کنترل ارتفاع لوله توپ
pointers U متصدی کنترل درجه توپ
pointers U سگ شکاری یابنده شکار
pointers U شاهین ترازو
pointers U اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
pointers U خط کش بلند
pointers U فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
pointers U متغیر در برنامه کامپیوتری که حاوی آدرس داده یا دستورالعمل است
pointers U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
Other Matches
icon U تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
icon U تندیس
icon U تمثال
icon U شمایل
icon U تصویر
icon U نشانه نگرافیکی یا تصویر کوچک روی صفحه نمایش که در سیستم کامپیوتری محاورهای به کار می رود تا یک تابع را به راحتی مشخص کند
icon U نماد تصویری
icon U نشان
icon U نشانه
icon U راهنمای انتخاب
icon U پیکر تصویر
icon oclasm U بت شکنی
icon oclast U شمایل شکن
icon oclast U بت شکن
icon oclasm U شمایل شکنی
mouse U که از mouse و نه صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند
mouse U برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
mouse U بند پیچ کردن
mouse U جستجو کردن
mouse U موش گرفتن
mouse U موش خانگی
mouse U وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
mouse U فلش کوچک ری صفحه نمایش که با حرکت mouse
mouse U حرکت میکند
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouse U مقابل حساسیت Mouse
mouse U esuoM ای که به پورت سری PC وصل است و داده مختصات را از طریق پورت سریال منتقل میکند
mouse U خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
mouse U که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
mouse U esuoM ای که به کارت مخصوص وصل شده به باس کامپیوتر وصل است
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U موش
mouse U ماوس
cordless mouse U موشواره بی سیم [کامپیوتر]
cordless mouse U موشی بی سیم [کامپیوتر]
harvest mouse U موش خرمن
harvest mouse U یکجورموش که درساقههای گندم لانه میکند
flying mouse U موش خرمای پرداراسترالیایی
flitter mouse U شب پره
flitter mouse U شبکور
field mouse U موش صحرائی
mouse deer U اهوی ختا
bus mouse U ماوس گذری
cordless mouse U ماوس بی سیم [کامپیوتر]
bus mouse U ماوس خطی
mouse button U دکمه ماوس
mouse ear U گل مرا فراموش مکن
mouse trap U تله موش
mechanical mouse U mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
mechanical mouse U وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
meadow mouse U موش پنسیلوانی
mouse trap U نوعی جنگ افزار ضدزیردریایی
serial mouse U ماوس ترتیبی
as timid as a mouse <idiom> U مثل موش [ترسو]
The cat ate the whole mouse. U گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
as poor as a church mouse U مثل گدای شب جمعه [فقیر]
to be [as] poor as a church mouse <idiom> U بیش از اندازه تنگدست بودن
play cat and mouse with someone <idiom> U موش و گربه بازی کردن
left handed mouse U تشخیص Mouse به طوری که کار دو دگمه از پیش مشخص شده است
The mouse was unable to get into the hole , yet it. <proverb> U موش توى سورخ نمى رفت جاروب هم به دمش بست .
Though thy enemy seen a mouse , yet watch him like. <proverb> U گر چه دشمنت موش است او را شیر بین .
Two cas and a mouse , two wives in one house , two. <proverb> U دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive. U او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
window U فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window U بیوه زن
window U پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
by the window U کنار پنجره
to go to the window U به [سوی] پنجره رفتن
window U فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window U مشابه 10682
window U فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
go out the window <idiom> U اثرش از بین رفته
window U فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window U روزنه
window U پنجره
window U ویترین دریچه
window U پنجره دار کردن
types of window U انواعپنجره
window awning U پنجرهچادر
window curtain U پردهپنجره
window tab U برچسبپنجره
window-shopping U نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
panoramic window U پنجرهوسیع
sliding window U پنجرهمتحرک
worksheet window U پنجره صفحه کاری
window-sill U هرهی پنجره
window-sill U لب پنجره
window-sill U تختهی زیر پنجره
window-sills U هرهی پنجره
window-sills U لب پنجره
window-sills U تختهی زیر پنجره
access window U مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
basement window U پنجرهزیرزمین
casement window U پنجرهیلولایی
landing window U پنجرهفرود
louvred window U پنجرهیروزنهدار
observation window U پنجرهدیدهبانی
playing window U پنجرهنمایش
protective window U پنجرهحفافتی
pylon window U قسمتبازبرج
screen window U پوششپنجره
window shopper U کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
maintenance window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
French window U پنجره لولادار
flanking window U نورگیر ثابت
eyebrow window U [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
eucharistic window U [نیم پنجره محراب]
balanced window U پنجره چرخان
bay-window U [پنجره ی بیرون زده ]
bay-window U شاه نشین
biforate window U پنجره دودر
cabinet-window U ویترین
Diocletion Window U پنجره نیم دایره
cross-window U [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
My desk is by the window. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
chicago window U پنجره شیکاگویی
to lean out of the window U به پنجره تکیه دادن
lattic-window U پنجره مشبک
laced window U [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
Ipswich window U پنجره بالکن
double window U پنجره دو جداره
Could we have a table by the window? U آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
The window is jammed. پنجره گیر کرده است.
a seat by the window U یک صندلی کنار پنجره
to stand at [by] the window U کنار پنجره ایستادن
compss-window U پنجره کنسولی
window shop U به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
lattice window U پنجره مشبک
window seats U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane U جام پنجره
window-pane U جام پنجره
window-panes U جام پنجره
active window U پنجره فعال
balance window U پنجره چرخان
blind window U پنجره نما
camera window U دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window U کج پنجره
case window U پنجره لولادار
child window U پنجرهای در پنجره اصلی
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
compass window U شاه نشین نیم گرد
continuous window U پنجره سراسری
bay window U شاه نشین
dormer window U پنجره شیروانی
oval window U روزنه بیضی
window seat U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window-frames U قاب پنجره
window-frame U قاب پنجره
lattice window U شباک
window dressing U فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing U فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
bay window U پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window U پنجره پیش امده
bay window U پیش امدگی ساختمان
French window U اقشقشه
French window U درپنجرهای
sash window U پنجره کشویی
sash window U اروسی
bow window U پنجره قوسی
bow window U پنجره پیش امده کمانی
window box U قاب پنجره
window-box U قاب پنجره
window-boxes U قاب پنجره
window frame U قاب پنجره
round window U روزنه گرد
picture window U پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
pop up window U پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
rear window U پنجره عقب
rose window U پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
window dress U بنمایش گذاشتن
sight window U بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
skylight window U کتیبه
window dress U پشت ویترین گذاشتن
split window U پنجره تقسیم بندی شده
splitting a window U تقسیم بندی پنجره
storm window U پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
stormproof window U پنجره ضد طوفان
text window U پنجره متن
three panes window U پنجره سه چشمه
pivoting window U پنجره محوری
pivoting window U پنجره گردان
window envelope U پاکت طلق دار ادرس نما
inactive window U پنجره غیرفعال
lancet window U پنجره نوک تیز
window regulator U وسیله تنظیم پنجره
skylight window U خفنگ
window shade U کرکره
three panes window U پنجره سه لنگه
window leaf U لنگه پنجره
window panes U باران با صدا به پنجره می خورد
window shade U پرده
middle lintel in window U کمرکش پنجره
service time window U [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
window sill brick U هره
cross bar of window U الت پنجره
window sill brick U اجر کاردی
thin window display U نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com