Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He got the money from me by a trick.
U
با حقه وکلک پول را از من گرفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Money for jam . Money for old rope .
U
پول یا مفتی
Protection money. Racket money.
U
باج سبیل
trick
U
حیله زدن
trick
U
شوخی کردن
trick
U
سکانی نگهبان
trick
U
خطوط
trick
U
نگهبانی
trick
U
فوت وفن
trick
U
رمز
trick
U
حقه بازی کردن
trick
U
لم
trick
U
حقه
trick
U
شعبده بازی
trick
U
خدعه
trick
U
نیرنگ
trick
U
درجه بندی عدسی دوربین
trick
U
نوبت نگهبانی
trick
U
مدت زمان پست نگهبانی
The whole trick is to ...
U
کل ترفندش در این هست که ...
do the trick
<idiom>
U
خیلی خوب کارکردن
trick
U
حیله
trick
U
نوبت
turn the trick
<idiom>
U
درکاری که میخواست موفق شدن
play a trick on
U
حیله زدن به
hat trick
U
شاهکار
trick question
U
سوالیکهجوابآننادرستاست
There must be a catch(trick)in it.
U
باید حقه ای درکار باشد
trick of the trade
<idiom>
U
باهوش وذکاوت
to play a trick on any one
U
بکسی حیله
monkey trick
U
حیله
trick someone into doing somethings
U
با حیله کسی را وادار به کاری کردن
trick wheel
U
اطاق اسکان
confidence trick
U
کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
trick wheel
U
چرخ سکان
trick track
U
بازی تخته نردقدیمی
trick ski
U
اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
trick or treat
U
قاشق زنی وکاسه زنی دم درب خانههای مردم
to play a trick on any one
U
زدن باکسی شوخی کردن
monkey trick
U
شیطنت
to serve one a trick
U
بکسی حیله زدن
conjuring trick
U
شعبدهبازی
hat trick
U
شیرینکاری
hat trick
U
کار فوقالعاده
serve one a trick
U
بکسی حیله زدن
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
money begets money
<idiom>
U
پول پول می آورد
His trick didnt work.
U
حقه اش نگرفت
By an inconceivable trick( trickery) .
U
با حقه ایکه عقل جن هم به آن نمی رسد
I played every trick in the book .
U
هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
he played a pretty trick
U
خوب حقهای زد
he played a pretty trick
U
خوب حیلهای زد
play a legal trick
U
کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
HE has plenty of excuses who is in search of trick.
<proverb>
U
ییله جو را بهانه بسیار است .
You pulled a fast one. That was a neat trick you played.
U
خوب حقه زدی ( سوار کردی )
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it .
U
کلکی درکار باید باشد ( هست )
After all that money is of no use.
تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
take in (money)
<idiom>
U
رسیدن
near with one's money
U
خسیس
his money is more than can
U
ازانست که بتوان شمرد
value of money
U
ارزش پول
his money is more than can
U
پولیش بیش
even money
U
مبلغ مساوی در شرط بندی
f. money
U
پول فراوان
he is f. of money
U
پول فراوان دارد
we are want of money
U
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
He is in the money.
U
پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
value for money
U
قدرت خرید پول
value for money
U
ارزش پول
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
money
U
جایزه نقدی
be in the money
<idiom>
U
در پول غلت خوردن
money on d.
U
وجه امانعی
money on d.
U
پول سپرده
near money
U
شبه پول
be in the money
<idiom>
U
پول پارو کردن
money
اسکناس
money
U
پول
money
U
مسکوک ثروت
money
U
سکه
money worth
U
پول بها
smart money
U
پاداش زیان
mortgage money
U
پول رهنی
mortgage money
U
پول قرضی
short of money
U
کم پول
scant of money
U
بی پول
quasi money
U
شبه پول
money pot
U
دخل
neutrality of money
U
خنثی بودن پول
scant of money
U
کم پول
money worth
U
بهای پول
money worth
U
برابر پول
tight money
U
سیاست پولی انقباضی
tight money
U
کنترل پولی
table money
U
فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
supply of money
U
عرضه پول
money spinner
U
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
sound money
U
پول سالم
sound money
U
پول قوی
soft money
U
پول ضعیف
smart money
U
مطلع
smart money
U
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
smart money
U
خسارت
money stock
U
حجم پول در گردش
money supply
U
عرضه پول
neutrality of money
U
بدون تاثیربودن پول
money wage
U
مزد پولی
money stock
U
عرضه پول
money pot
U
غلک
salvage money
U
جایزه نجات کشتی یا محموله
onother's money
U
پول دیگری
purchase money
U
در CL ثمن
onother's money
U
پول شخصی دیگر
promotion money
U
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
passage money
U
کرایه
passage money
U
کرایه مسافر
prize money
U
پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
possession money
U
حق النسبی
passage money
U
خوراک
possession money
U
حق الاجرا
passage money
U
غذا
passage money
U
راه
passage money
U
تاکردن
passage money
U
معاش کردن
penury of money
U
کمیابی پول
purchase money
U
قیمت جنس
quantity of money
U
مقدار پول
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
role of money
U
نقش پول
retention money
U
پول گرویی
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
requistion for money
U
پول
requistion for money
U
درخواست
money worth
U
چیزی که بپول بیزرد
ready money
U
پول فراهم شده
ready money
U
پول موجود
ready money
U
پول نقد
raise money
U
جمع اوری کردن پول
oceans of money
U
یک دنیا پول
odd money
U
یک اسکناس 01 ریالی
raise money
U
فراهم کردن پول
penury of money
U
قحط پول
time money
U
وام مدت دار
money well spent
<idiom>
U
پولی که هدر نرفته
have money to burn
<idiom>
U
بی پروا خرج کردن
have money to burn
<idiom>
U
پول از پارو بالا رفتن
time is money
<idiom>
U
وقت طلاست
save money
U
به دقت خرج کردن
save money
U
پس انداز کردن
money sink
<idiom>
U
گودال پول
[کیسه پول سوراخدار]
My money request to him
U
طلب من از او
[مرد]
I am running out of money .
U
پول من تمام شد.
[من دیگر پول ندارم.]
Changing money
U
تبدیل پول و ارز
Time is money.
<proverb>
U
وقت طلاست .
He is a money -bags.
<proverb>
U
مالامال از پول است .
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
put one's money on something
<idiom>
U
بر سر چیزی شرط بستن
money for jam
<idiom>
U
پول باد آورده
to be rolling in money
<idiom>
U
تو پول غلت زدن
[اصطلاح]
I'm not made of money!
<idiom>
U
من که پولدار نیستم!
[اصطلاح روزمره]
Money peters out.
U
پول کم کم تمام می شود.
You will need to spend some money on it.
U
تو باید برایش پول خرج بکنی.
borrowed money
U
پول قرض گرفته شده
to scrape up
[money]
U
چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن
[پول]
money can't buy everything
<idiom>
U
پول خوشبختی نمی آورد
pin money
<idiom>
U
پول خرده خرجی
do not coin money
<idiom>
U
پول چاپ نکردن
[پول چاپ نمی کنم]
money for jam
<idiom>
U
پول بی دردسر
rake in the money
<idiom>
U
ایجاد تعجب
for love or money
<idiom>
U
به هر شکلی
Money is no object at all .
U
پول اصلا" مطرح نیست
appearance money
U
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
wildcat money
U
پول بدون پشتوانه
volume of money
U
حجم پول
velocity of money
U
سرعت پول
veil of money
U
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
veil of money
U
حجاب پول
trust money
U
پول امانی
token money
U
پول فرعی
to take eggs for money
U
کردن
to take eggs for money
U
را با دربرابر
to take eggs for money
U
خر مهره
to stink of money
U
خر پول بودن
to stake money on something
U
سرچیزی شرط بندی کردن پول روی چیزی گروگذاشتن
to have a run for one's money
U
از هزینه یا کوشش خود بهرهای بردن
to guzzle away one's money
U
پول خودرادرمیگساری ازدست دادن
to game away one's money
U
درقمارپول ازدست دادن
danger money
U
مزدوحقالزحمهانجام کاریخطرناک
gate money
U
پولبلیطورودیه
Could you lend me some money ?
U
می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
My only problem is money .
U
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
To put some money aside .
U
پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
To be wallowing in money .
U
غرق درپول بودن
To count the money .
U
پول شمردن
Count the money to see if it is right.
U
پو ؟ را بشما ؟ ببین درست است
Take your money out of your pocket.
U
پولت را از جیب دربیاور
He owes me some money.
U
از او پول می خواهم (طلب دارم )
pocket money .
U
پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
He is saving his money.
U
پولهایش راجمع می کند
To touch someone for money.
U
کسی راتیغ زدن ( ازاو پول گرفتن )
I am pinched for money.
U
دست وبالم تنگ است (تحت فشار مالی )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com