English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> U آخر شاه منشى کاه کشى است .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ends U کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ends U خاتمه فرجام
ends U اخر
ends U انتها
ends U پایان
ends U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ends U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends U کد نشان دهنده انتهای خط
ends U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ends U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends U کد نشان دهنده انتهای رکورد
ends U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends U ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends U سر
ends U نوک
ends U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends U کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ends U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ends U زمین حریف
ends U میلههای تحت دفاع بازیگرمعین
ends U غایت
ends U خاتمه یافتن
ends U تمام کردن خاتمه دادن
ends U طرف بپایان رساندن
ends U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U پایان یک دور
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends U خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends U خاتمه
ends U نقط ه آخر یا بخش آخر
ends U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
candle ends U ته شمع
candle ends U باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
to be on her beam ends U درخطربودن
to be on her beam ends U نزدیک بوارونه شدن
to be on her beam ends U یک برشدن
ends and means U هدف و وسیله
economic ends U هدفهای اقتصادی
odd and ends U متفاوت
odd and ends U گوناگون
loose ends U ته مانده
loose ends U باقیمانده
beam ends U انتهای قسمت عقبی کشتی
beam-ends U انتهای قسمت عقبی کشتی
odds and ends U خرت و پرت
odds and ends U تکه وپاره
odds and ends U چیز باقیمانده
loose ends U انتهای تاریانخ
loose ends U سر ازاد نخ چیز استفاده نشده
fag ends U ته مانده
loose ends U عاطل
loose ends U انتهای شل هرچیزی
loose ends U بیکارافتاده
dead ends U انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
book ends U کتابنگهدار
fag ends U سرتیکهی پارچه
ends space U فاصله بین تارها [تراکم تارها]
odds and ends <idiom> U اشیاء جوروباجور
ends yarn U نخ های تار
fag ends U تهتیکه
dead ends U بن بست
dead ends U سر هرز
fag ends U وازده
fag ends U طناب ریش
fag ends U ته طناب
loose ends <idiom> U بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
make ends meet <idiom> U باپول شخصی گذران روزگار کردن
make ends meet U دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
to make both ends meet U در حدود درامد خود خرج کردن
burn the candle at both ends <idiom> U یکسره کارمیکند
moment at fixed ends U لنگر سر گیردار تیر
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
king U ملک
to king it U شاهی کردن
did he a the king U ایاشاه رامخاطب ساخت روکردبه شاه
o king U ای پادشاه
king U سلطان
king U شهریار
king U شاه
king like U شاه صفت
king like U شاهوار
king like U شاه منش
o king U پادشاها
king U پادشاه
To break even . To make both ends meet. U خرج ودخل
king post U قطر شاغولی میان خرپا
king's blue U رنگ ابی متوسط
king hunt U شاه شکار
king post U عصا
king snake U انواع مارهای جنس Lampropeltis
good king U اسفناج صحرایی
king size U بزرگ
grizzly king U مگس ماهی گیری
king's wing U جناح شاه شطرنج
king side U جناح شاه شطرنج
king's counsel U قاضی دادگاه پادشاه
king dom U کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
king's spear U بوته سریش
king's round U مسابقه با کمانهای صلیبی با6 تیر
king's peg U نوشابهای که از شامپانی وکنیاک درست شده باشد
king's gambit U گامبی شاه شطرنج
king's evil U مرض خنازیر
king craft U سیاست
king's evidence U گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
king's english U انگلیسی اصیل
king's english U اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
king craft U سیاست پادشاهی
king dom U پادشاهی
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
king dom U سلطنت
fit for a king U لایق پادشاه
king ship U سلطنت
freshwater king U متصدی اب شیرین کن
king of england U پادشاه انگلستان
king of fruits U شاه میوه ها
king of fruits U شاه میوه
king of terrors U مرگ
king of kings U شاهنشاه
king craft U کشورداری
king closer U اجر کلاغ پر
king emperor U امپراطورانگلستان وهند
king crab U خرچنگ نعلی
king bird U یکجورخرمگس
king bird U یکجورمرغ بهشتی
king of birds U عقاب
king of birds U پادشاه مرغان :دال
fur king U بازرگان بزرگ پوست
king bolt U شاه پیچ
king ship U شهریاری
king ship U شاهی
he personated the king U شبیه شاه رادراورد
king post U تیر بزرگ عمودی شیروانی شاه تیر
king pin U زاویه کینگ پین
king of arms U متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
king pile U تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
he personated the king U سهم شاه رابازی کرد
king ship U پادشاهی
king post U ستون جرثقیل
king's spear U برواق
sea king U دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
king crab U خرچنگی که ماننداست به نعل
the king in council U شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
they attended the king U ایشان درخدمت پادشاه بودند
they crowed him king U تاج پادشاهی برسرش گذاشتن
worthy to become a king U شایسته شاه شدن
bare king U شاه تنها یا بی یاور شطرنج
was a king in yemen U پادشاهی برد در یمن
baring the king U تنها کردن شاه شطرنج
vice king U فرمانفرما
king-post U شاه تیر
vice king U نایب السلطنه
king's yellow U مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
king's wort U سنبل ختایی
King's side U سمتشاه
king-pendant U [تیر عمودی در خرپای میانی]
king's spear U سوسن سفید
king's spear U نرگس
drawing U نقشه کشی فرش
drawing U ترسیم
drawing U رسم
drawing U حدیده کردن
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing U کشیدن
drawing U رسم کردن
drawing U رسم فنی
drawing U نقشه کشی
drawing U طرح
drawing U نقشه کارگاهی
drawing U نقشه
drawing U قرعه کشی
drawing U هنر طراحی تابلو نقاشی
king post truss U خرپای ساده
king's indian defence U دفاع هندی شاه شطرنج
king pin inclination U انحراف کینگ پین
king's indian attack U حمله هندی شاه شطرنج
king's gambit declined U گامبی شاه پذیرفته نشده
king's bishop gambit U گامبی فیل شاه در گامبی شاه شطرنج
king's indian in reverse U هندی شاه معکوس
he gained access to the king U بشاه تقرب جست
he gained access to the king U نزدپادشاه باریافت
workshop drawing U رسم کارگاهی
mirror drawing U نقاشی از ایینه
tabular drawing U نقشه شیب
method of drawing up U طرز تنظیم
mechanical drawing U ترسیم مکانیکی
working drawing U طرح ونقشه کار
wash drawing U ابرنگ سیاه
loom drawing U [نقشه فرش که بصورت تمام رنگی بر روی کاغذ شطرنجی رسم شود.]
three view drawing U رسم فنی با سه نما
dy drawing lots U قرعه کشیدن
pen drawing U سیاهقلم
pen drawing U تصویر خطی تصویر مدادی
pencil drawing U تصویر مدادی
structural drawing U نقشه ساختمانی
special drawing right U حق برداشت ویژه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com