Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
By trying to live like a king one ends by drawing .
<proverb>
U
آخر شاه منشى کاه کشى است .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ends
U
کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ends
U
خاتمه فرجام
ends
U
اخر
ends
U
انتها
ends
U
پایان
ends
U
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ends
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends
U
کد نشان دهنده انتهای خط
ends
U
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ends
U
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends
U
کد نشان دهنده انتهای رکورد
ends
U
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends
U
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends
U
سر
ends
U
نوک
ends
U
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends
U
کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ends
U
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
U
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends
U
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ends
U
زمین حریف
ends
U
میلههای تحت دفاع بازیگرمعین
ends
U
غایت
ends
U
خاتمه یافتن
ends
U
تمام کردن خاتمه دادن
ends
U
طرف بپایان رساندن
ends
U
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
ends
U
پایان یک دور
ends
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends
U
خاتمه
ends
U
نقط ه آخر یا بخش آخر
ends
U
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
candle ends
U
ته شمع
candle ends
U
باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
to be on her beam ends
U
درخطربودن
to be on her beam ends
U
نزدیک بوارونه شدن
to be on her beam ends
U
یک برشدن
ends and means
U
هدف و وسیله
economic ends
U
هدفهای اقتصادی
odd and ends
U
متفاوت
odd and ends
U
گوناگون
loose ends
U
ته مانده
loose ends
U
باقیمانده
beam ends
U
انتهای قسمت عقبی کشتی
beam-ends
U
انتهای قسمت عقبی کشتی
odds and ends
U
خرت و پرت
odds and ends
U
تکه وپاره
odds and ends
U
چیز باقیمانده
loose ends
U
انتهای تاریانخ
loose ends
U
سر ازاد نخ چیز استفاده نشده
fag ends
U
ته مانده
loose ends
U
عاطل
loose ends
U
انتهای شل هرچیزی
loose ends
U
بیکارافتاده
dead ends
U
انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
book ends
U
کتابنگهدار
fag ends
U
سرتیکهی پارچه
ends space
U
فاصله بین تارها
[تراکم تارها]
odds and ends
<idiom>
U
اشیاء جوروباجور
ends yarn
U
نخ های تار
fag ends
U
تهتیکه
dead ends
U
بن بست
dead ends
U
سر هرز
fag ends
U
وازده
fag ends
U
طناب ریش
fag ends
U
ته طناب
loose ends
<idiom>
U
بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
make ends meet
<idiom>
U
باپول شخصی گذران روزگار کردن
make ends meet
U
دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
to make both ends meet
U
در حدود درامد خود خرج کردن
burn the candle at both ends
<idiom>
U
یکسره کارمیکند
moment at fixed ends
U
لنگر سر گیردار تیر
means ends analysis
U
نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
king
U
ملک
to king it
U
شاهی کردن
did he a the king
U
ایاشاه رامخاطب ساخت روکردبه شاه
o king
U
ای پادشاه
king
U
سلطان
king
U
شهریار
king
U
شاه
king like
U
شاه صفت
king like
U
شاهوار
king like
U
شاه منش
o king
U
پادشاها
king
U
پادشاه
To break even . To make both ends meet.
U
خرج ودخل
king post
U
قطر شاغولی میان خرپا
king's blue
U
رنگ ابی متوسط
king hunt
U
شاه شکار
king post
U
عصا
king snake
U
انواع مارهای جنس Lampropeltis
good king
U
اسفناج صحرایی
king size
U
بزرگ
grizzly king
U
مگس ماهی گیری
king's wing
U
جناح شاه شطرنج
king side
U
جناح شاه شطرنج
king's counsel
U
قاضی دادگاه پادشاه
king dom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
king's spear
U
بوته سریش
king's round
U
مسابقه با کمانهای صلیبی با6 تیر
king's peg
U
نوشابهای که از شامپانی وکنیاک درست شده باشد
king's gambit
U
گامبی شاه شطرنج
king's evil
U
مرض خنازیر
king craft
U
سیاست
king's evidence
U
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
king's english
U
انگلیسی اصیل
king's english
U
اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
king craft
U
سیاست پادشاهی
king dom
U
پادشاهی
king of beasts
U
پادشان جانوران :شیر
king dom
U
سلطنت
fit for a king
U
لایق پادشاه
king ship
U
سلطنت
freshwater king
U
متصدی اب شیرین کن
king of england
U
پادشاه انگلستان
king of fruits
U
شاه میوه ها
king of fruits
U
شاه میوه
king of terrors
U
مرگ
king of kings
U
شاهنشاه
king craft
U
کشورداری
king closer
U
اجر کلاغ پر
king emperor
U
امپراطورانگلستان وهند
king crab
U
خرچنگ نعلی
king bird
U
یکجورخرمگس
king bird
U
یکجورمرغ بهشتی
king of birds
U
عقاب
king of birds
U
پادشاه مرغان :دال
fur king
U
بازرگان بزرگ پوست
king bolt
U
شاه پیچ
king ship
U
شهریاری
king ship
U
شاهی
he personated the king
U
شبیه شاه رادراورد
king post
U
تیر بزرگ عمودی شیروانی شاه تیر
king pin
U
زاویه کینگ پین
king of arms
U
متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
king pile
U
تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
he personated the king
U
سهم شاه رابازی کرد
king ship
U
پادشاهی
king post
U
ستون جرثقیل
king's spear
U
برواق
sea king
U
دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
king crab
U
خرچنگی که ماننداست به نعل
the king in council
U
شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
they attended the king
U
ایشان درخدمت پادشاه بودند
they crowed him king
U
تاج پادشاهی برسرش گذاشتن
worthy to become a king
U
شایسته شاه شدن
bare king
U
شاه تنها یا بی یاور شطرنج
was a king in yemen
U
پادشاهی برد در یمن
baring the king
U
تنها کردن شاه شطرنج
vice king
U
فرمانفرما
king-post
U
شاه تیر
vice king
U
نایب السلطنه
king's yellow
U
مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
king's wort
U
سنبل ختایی
King's side
U
سمتشاه
king-pendant
U
[تیر عمودی در خرپای میانی]
king's spear
U
سوسن سفید
king's spear
U
نرگس
drawing
U
نقشه کشی فرش
drawing
U
ترسیم
drawing
U
رسم
drawing
U
حدیده کردن
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
کشیدن
drawing
U
رسم کردن
drawing
U
رسم فنی
drawing
U
نقشه کشی
drawing
U
طرح
drawing
U
نقشه کارگاهی
drawing
U
نقشه
drawing
U
قرعه کشی
drawing
U
هنر طراحی تابلو نقاشی
king post truss
U
خرپای ساده
king's indian defence
U
دفاع هندی شاه شطرنج
king pin inclination
U
انحراف کینگ پین
king's indian attack
U
حمله هندی شاه شطرنج
king's gambit declined
U
گامبی شاه پذیرفته نشده
king's bishop gambit
U
گامبی فیل شاه در گامبی شاه شطرنج
king's indian in reverse
U
هندی شاه معکوس
he gained access to the king
U
بشاه تقرب جست
he gained access to the king
U
نزدپادشاه باریافت
workshop drawing
U
رسم کارگاهی
mirror drawing
U
نقاشی از ایینه
tabular drawing
U
نقشه شیب
method of drawing up
U
طرز تنظیم
mechanical drawing
U
ترسیم مکانیکی
working drawing
U
طرح ونقشه کار
wash drawing
U
ابرنگ سیاه
loom drawing
U
[نقشه فرش که بصورت تمام رنگی بر روی کاغذ شطرنجی رسم شود.]
three view drawing
U
رسم فنی با سه نما
dy drawing lots
U
قرعه کشیدن
pen drawing
U
سیاهقلم
pen drawing
U
تصویر خطی تصویر مدادی
pencil drawing
U
تصویر مدادی
structural drawing
U
نقشه ساختمانی
special drawing right
U
حق برداشت ویژه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com