Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
A whole week
U
یک هفته تمام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
weekend
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekends
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
weeks
U
هفته
per week
U
هر هفته
week
U
هفته
weekly
U
هفته به هفته
weeklies
U
هفته به هفته
a week
U
یک هفته
eight day
U
هفته کوک
f.service
U
نمازمعمولی هفته
fair market
U
هفته بازار
week end
U
اخر هفته
inside of a week
U
در یک هفته کمتر
this d. a week
U
یک هفته از امروز
inside of a week
U
کمتر از یک هفته
next week
U
هفته گذشته
hebdomad
U
هفت هفته
to morrow week
U
از فردا یک هفته
midweek
U
میان هفته
last week
U
هفته گذشته
passion week
U
هفته مصیبت
running days
U
ایام هفته
weekdays
U
روز هفته
weekday
U
روز هفته
triweekly
U
هر سه هفته یکبار
for a week
U
برای یک هفته
Weekend
U
تعطیلات آخر هفته
I will be staying a few days
U
من میخواهم یک هفته بمانم.
nrxt monday
U
دوشنبه این هفته
week day
U
روز معمولی هفته
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
feria
U
یکی از ایام هفته
at least four times a week
U
کم کمش چهار بار در هفته
ferial
U
مربوط بمیان هفته عیدی
write me every week
U
هر هفته برای من نامه بنویسید
passion week
U
هفته پیش از رستاخیز مسیح
capacitor
U
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
Within the next few weeks .
U
درعرض چند هفته آیند ؟
We stayed at the seaside for one week .
U
یک هفته کنا ردریا ماندیم
embryo
U
جنین کمتر از هشت هفته
embryos
U
جنین کمتر از هشت هفته
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
She comes here at least once a week .
U
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Every day of the week but Sundays.
U
همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
per
U
برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
fetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
foetus
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
foetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
weekender
U
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Maundy Thursday
U
پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
semiweekly
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
sempiternal
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
What's the charge per week?
U
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
What is the price per week?
U
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
Trade ( business ) is slack this week .
U
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
They must give not less than 2 weeks' notice.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Thank God it's Friday!
[TGIF]
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank goodness
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
full track
U
تمام شنی خودرو تمام شنی
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
Can you watch the dog for us this weekend?
U
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
feria
U
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeships
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeship
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
groundhog day
U
روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
fairs
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
semimonthly
U
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
fullest
U
تمام
full
U
تمام
all night
U
در تمام شب
it is all up
U
تمام شد
rounded
U
پر تمام
entire
U
تمام
thru
U
تمام
whole
U
تمام
full length
U
تمام قد
incomplete
U
نا تمام
through
U
تمام
out and out
U
تمام
out-and-out
U
تمام
whole length
U
تمام قد
It's over.
U
تمام شد.
complete
U
تمام
completes
U
تمام
completing
U
تمام
off
U
تمام
lion's share
U
تمام
completed
U
تمام
full-length
U
تمام قد
full-face
U
تمام رخ
thorough
U
تمام
yame
U
تمام
full face
U
تمام رخ
yearlong
U
یکسال تمام
wrap up
U
تمام شدن
whole hog
U
تمام راه
by all means
U
با تمام وسائل
par excellence
U
به تمام معنی
full-page
U
تمام صفحه
an a fact
U
تمام شده
ammo zero
U
مهمات تمام
all this
U
تمام اینها
completive
U
تمام کننده
consummative
U
تمام کننده
consumptible
U
تمام شدنی
dyed-in-the-wool
U
تمام و کمال
f. sixmiles
U
6میل تمام
yean round
U
در تمام سال
dyed-in-the-wool
U
به تمام معنی
f. and fell
U
تمام بودن
end of mission
U
ماموریت تمام
dyed-in-the-wool
U
تمام عیار
depletable
U
تمام شدنی
cosecant
U
قطرفل تمام
spring-clean
U
تمام وکمالتمیزکردن
all day long
<idiom>
U
تمام روز
get (something) over with
<idiom>
U
تمام کردن
full
U
تمام تکمیل
all d.
U
در تمام روز
through
U
تمام شده
full-time
U
تمام وقت
body and soul
<idiom>
U
با تمام وجود
best of both worlds
<idiom>
U
تمام مزایا
full
U
تمام قدرت
fullest
U
تمام تکمیل
all risks
U
تمام خطرات
rounds complete
U
تیر تمام شد
give out
<idiom>
U
تمام شده
go through with
<idiom>
U
تمام کردن
defunct
U
تمام شده
due
U
تمام شده
exhaustible
U
تمام شدنی
peter
U
تمام شدن
fullest
U
تمام قدرت
all out
U
باشدت تمام
pukka
U
تمام عیار
holosymmetric
U
تمام وجه
holohedron
U
تمام وجهی
holohedral
U
تمام وجه
three whole years
U
سه سال تمام
he is fifty
U
تمام دارد
hade
U
شیب تمام
to blow over
U
تمام شدن
give out
U
تمام شدن
get through
U
تمام کردن
fully automatic machine
U
تمام اتومات
fully automatic
U
تمام اتوماتیک
fullword
U
تمام کلمه
in full
U
تمام وکمال
in full fig
U
درلباس تمام
thorough going
U
تمام وکمال
pucka
U
تمام عیار
processor
U
تمام کننده
payment in full
U
پرداخت تمام
run out of
U
تمام کردن
short measure full measure
U
پیمانه تمام
over with
U
تمام شده
the full of the moon
U
ماه تمام
mast high
U
تمام افراشته
the game is up
U
بازی تمام شد
the whole world
U
تمام دنیا
thoro
U
کامل تمام
thoro
U
تمام وکمال
round d.
U
دوجین تمام
fullmouthed
U
تمام دندان
full word
U
تمام کلمه
full duplex
U
تمام دو رشتهای
full blown
U
تمام کامل
full blown
U
تمام شکفته
full automatic
U
تمام اتوماتیک
to finish off
U
تمام کردن
to run away with
U
تمام کردن
to see out
U
تمام کردن
full adder
U
تمام افزایشگر
fulfill
U
تمام کردن
finisher
U
تمام کننده
fiddle away
U
تمام کردن
to see through
U
تمام کردن
to fill out
U
تمام کردن
full moon
U
ماه تمام
to eat up
U
تمام کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com