English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
a fried sausage U یک سوسیس سرخ کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
sausages U سوسیس
sausage U سوسیس
wurst U سوسیس
weenier U سوسیس
weeniest U سوسیس
weeny U سوسیس
weensy U سوسیس
bangers U سوسیس
banger U سوسیس
wiener U سوسیس
wienerwurst U سوسیس
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
hot dogs U سوسیس سوسیگ
hot dogs U ساندویچ سوسیس
hot dog U سوسیس سوسیگ
hot dog U ساندویچ سوسیس
liver sausage U سوسیس جگر
liverwurst U سوسیس جگر پخته
fish and chip shop U جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
frankfort U کالباس یاروده پرکرده از گوشت گاو سوسیس
frankfurter U کالباس یاروده پرکرده از گوشت گاو سوسیس
frankforter U کالباس یاروده پرکرده از گوشت گاو سوسیس
frankfurters U کالباس یاروده پرکرده از گوشت گاو سوسیس
frankfurt U کالباس یاروده پرکرده از گوشت گاو سوسیس
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
gelid U یخ کرده
unconscious U غش کرده
unconsciously U غش کرده
bouffant U پف کرده
souffle U پف کرده
beastby U کرده
infusions U دم کرده
bloat U پف کرده
soufflTs U پف کرده
infusion U دم کرده
turgid <adj.> U پف کرده
tumid <adj.> U پف کرده
puff pastry U پف کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
off the trail U پی گم کرده
souffles U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
picked U پاک کرده
refined U تمیز کرده
baggily U بطورباد کرده
rooted U ریشه کرده
purified U پاک کرده
fled U فرار کرده
bendon U نیت کرده
risen U طلوع کرده
billowy U باد کرده
iced U خنک کرده
mistaken U اشتباه کرده
begotten U تولید کرده
pulled U خشک کرده
swollen U ورم کرده
educated U تحصیل کرده
sawn U اره کرده
grown U رشد کرده
whey U شیرچرخ کرده
sweated U عرق کرده
chose U انتخاب کرده
swollen U اماس کرده
strained U صاف کرده
beheld U مشاهده کرده
clarified U صاف کرده
blubbery U ورم کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
intumescent U اماس کرده
it is very easily done U کرده میشود
let it be done U کرده شود
nodular U ورم کرده
off the track U ازخط پی گم کرده
overage U کم رشد کرده
ventricular U باد کرده
self taught U تحصیل کرده
smoothfaced U صاف کرده
testate U وصیت کرده
they have done their work U را کرده اند
tumid U اماس کرده
warm infusion U چیز دم کرده
airless U گرفته یا دم کرده
restrained U لگام کرده
tinned U قوطی کرده
intumescent U باد کرده
in flower U شکوفه کرده
ghi U کره اب کرده
deep rooted U ریشه کرده
inwrought U از تو کار کرده
distent U ورم کرده
enrooted U ریشه کرده
farci U دلمه کرده
farcie U دلمه کرده
farthingale U دامن پف کرده
fecit U درست کرده
fretty U اماس کرده
fubsy U قوز کرده
fucate U رنگ کرده
ghee U کره اب کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
iced ppa U خنک کرده
wedded U ازدواج کرده
hidden U پنهان کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
full-grown U رشدکامل کرده
gets U کسب کرده
puffed <adj.> U آماس کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
turgid <adj.> U باد کرده
carpeted U فرش کرده
tumid <adj.> U باد کرده
began U شروع کرده
bunged up U باد کرده
full grown U رشدکامل کرده
tumescent U ورم کرده
fried U سرخ کرده
get U کسب کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
knotted U ازدحام کرده
shots U اصابت کرده
shot U اصابت کرده
puffy <adj.> U باد کرده
decorated U زینت کرده
getting U کسب کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
protuberant U باد کرده
turgid <adj.> U آماس کرده
unruffled U ارام کرده
puffed <adj.> U باد کرده
inveterate U ریشه کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
painted U رنگ کرده
grown-ups U رشد کرده
grown-up U رشد کرده
puffed out <adj.> U باد کرده
blown U ورم کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
indrawn U جذب کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
deep-rooted U ریشه کرده
broiled meat U گوشت سرخ کرده
the tribes are all up U طغیان کرده اند
fries U گوشت سرخ کرده
they are on strike U اعتصاب کرده اند
dried fruit U میوه خشک کرده
magdalen or lene U فاحشه توبه کرده
school drop out U ترک تحصیل کرده
saute U در روغن سرخ کرده
cursed with porerty U نفرین کرده به گدایی
cowslip tea U گل گاو زبان دم کرده
newlywed U تازه ازدواج کرده
He has got too big for his boots . He tends to swagger . It has gone to his head . U خودش را گه کرده است
stum U اب انگورتازه درخم کرده
The door is jammed. در گیر کرده است.
married U عروسی کرده متاهل
ranker U افسر سربازی کرده
clerisy U طبقه تحصیل کرده
cecils U قیمه سرخ کرده
fresco a wall U دیوار سفید کرده را
made up U مصنوعی بزک کرده
foreseen U پیش بینی کرده
angrier U ورم کرده دژم
angriest U ورم کرده دژم
angry U ورم کرده دژم
de- U کرده را خنثی کردن
cultured U مهذب تحصیل کرده
i am f.caught U عجب گیری کرده ام
grenadine U مرغ دلمه کرده
Now you are picking on me. U حالادیگر به من بند کرده ای
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
made-up U مصنوعی بزک کرده
shaveling U ادم اصلاح کرده
borne U تحمل کرده یاشده
turgescent U باد کرده پرطمطراق
tumescent U اماس کرده اماسیده
tumid U ورم کرده متورم
fry U گوشت سرخ کرده
self-educated U پیش خودتحصیل کرده
trigmous U سه بار عروسی کرده
ingrained U دیرینه ریشه کرده
self educated U پیش خودتحصیل کرده
frying U گوشت سرخ کرده
you are mistaken U اشتباه کرده اید
neutralized U بیطرف کرده شده
I have lost my wallet . U کیف پولم را گه کرده ام
begun U شروع کرده یا شده
forgotten U فراموش کرده یا شده
he is on the wrong scent U سر رشته کار را گم کرده است
melba toast U نان سرخ کرده وبرشته
he was inured to drudgery U بجان کنی خو کرده بود
passant U تصویرجانوریکه دست خودرابلند کرده
it needs to be done carefully U باید بدقت کرده شود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com