Total search result: 201 (17 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
free carrier U |
یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
ex works U |
یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد |
 |
 |
free on quay U |
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد |
 |
 |
futures U |
قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده |
 |
 |
ex quay U |
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد |
 |
 |
free docks U |
نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند |
 |
 |
free on rail U |
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد |
 |
 |
c.i.f. U |
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را به هزینه خود و باپرداخت حق بیمه لازم در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد |
 |
 |
cash on delivery U |
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا |
 |
 |
free carrier U |
تحویل به حمل کننده کالا |
 |
 |
vendors U |
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد |
 |
 |
vendor U |
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد |
 |
 |
This company guarantees prompt delivery of goods. U |
این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید |
 |
 |
ex warehouse U |
تحویل در انبار فروشنده |
 |
 |
gurantee period U |
مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید |
 |
 |
delivery leadtime U |
زمان تحویل اولین قسمت وسایل |
 |
 |
delivery leadtime U |
زمان تحویل اولین پارتی وسایل |
 |
 |
private treaty U |
معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار |
 |
 |
delivery order U |
دستور تحویل کالا |
 |
 |
destination port U |
بندر تحویل کالا |
 |
 |
deliveries U |
تحویل کالا دادن |
 |
 |
delivery U |
تحویل کالا دادن |
 |
 |
goods inwards sheet U |
برگ تحویل کالا |
 |
 |
d. of goods U |
تحویل کالا یا اجناس |
 |
 |
free on truck U |
تحویل کالا روی کامیون |
 |
 |
freight forwarder U |
مقام تحویل دهنده کالا |
 |
 |
free on rail U |
تحویل کالا روی قطار |
 |
 |
contract for supply U |
قرارداد جهت ارائه کالا |
 |
 |
tie in sales U |
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد |
 |
 |
Payment on delivery of goods. U |
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا |
 |
 |
cod U |
وصول وجه در موقع تحویل کالا |
 |
 |
cod U |
پرداخت نقدی به مجرد تحویل کالا |
 |
 |
compensation trading U |
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید |
 |
 |
delivered at frontier U |
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد |
 |
 |
goods on approval U |
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط |
 |
 |
convention merchandies per route U |
قرارداد بین المللی جهت حمل کالا |
 |
 |
ex ship U |
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد |
 |
 |
particular lien U |
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا |
 |
 |
shelf life U |
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها |
 |
 |
freightliner U |
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight |
 |
 |
last in , first out U |
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده |
 |
 |
offeror U |
فروشنده عرضه کننده |
 |
 |
c & f U |
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است |
 |
 |
procuring activity U |
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده |
 |
 |
charges forward U |
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود |
 |
 |
kinked demand curve U |
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند . |
 |
 |
exerciser U |
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید |
 |
 |
consignor U |
حمل کننده کالا |
 |
 |
freight forwarder U |
حمل کننده کالا |
 |
 |
consignor U |
ارسال کننده کالا |
 |
 |
COMPAQ U |
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود |
 |
 |
mark up U |
سود توزیع کننده کالا |
 |
 |
first in first out U |
صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود |
 |
 |
bargaining chip U |
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب |
 |
 |
bargaining chips U |
عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب |
 |
 |
road haulier U |
حمل کننده کالا از طریق خشکی |
 |
 |
law of demand U |
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود |
 |
 |
cumulative delivery diagram U |
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد |
 |
 |
handover U |
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن |
 |
 |
escalation U |
مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد |
 |
 |
negotiated contract U |
قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم |
 |
 |
fifo U |
روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود |
 |
 |
fifo U |
اولین صادره از اولین وارده |
 |
 |
first strike U |
اولین ضربت در اولین حمله |
 |
 |
parol contract U |
قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی |
 |
 |
income elasticity of demand U |
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E |
 |
 |
SEPP U |
سیستم تامین کننده خط امن بین جستجوگری کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان فروش کالاها از طریق اینترنت میدهد |
 |
 |
rapallo treaty U |
قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا |
 |
 |
contra preferentum rule U |
درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد |
 |
 |
cob web theorem U |
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است . |
 |
 |
supporting goods U |
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد |
 |
 |
transire U |
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا |
 |
 |
phantom order U |
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی |
 |
 |
impact shipment U |
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد |
 |
 |
department store U |
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد |
 |
 |
department stores U |
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد |
 |
 |
cartels U |
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت |
 |
 |
cartel U |
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت |
 |
 |
barter with someone U |
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن |
 |
 |
to barter [to trade by barter] U |
دادوستد کالا با کالا کردن |
 |
 |
fifo U |
که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود |
 |
 |
say's law U |
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد |
 |
 |
demand elasticity U |
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا |
 |
 |
throughput capacity U |
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا |
 |
 |
cost contract U |
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه |
 |
 |
incongruously U |
بی ی نکه با هم جور باشدیاتطبیق نماید |
 |
 |
clearing house U |
شرکتی که چکها را نقد می نماید |
 |
 |
prepossessingly U |
چنانکه جلب توجه نماید |
 |
 |
clearing houses U |
شرکتی که چکها را نقد می نماید |
 |
 |
there is nothing like leather U |
هر کسیرا عقل خودبکمال نماید |
 |
 |
causatively U |
چنانکه دلالت برسبب نماید |
 |
 |
pseudoscope U |
شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید |
 |
 |
grandiosely U |
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید |
 |
 |
an inceptive verb U |
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید |
 |
 |
persuasively U |
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید |
 |
 |
adequately U |
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید |
 |
 |
an inceptive U |
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید |
 |
 |
consignee U |
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا |
 |
 |
to the echo U |
چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید |
 |
 |
dut of court U |
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید |
 |
 |
to eat humble pie U |
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید |
 |
 |
keyth rope system U |
شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید |
 |
 |
line of sight U |
خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید |
 |
 |
consulage U |
هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید |
 |
 |
nomothetes U |
کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار |
 |
 |
leadsman U |
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید |
 |
 |
bits U |
تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید |
 |
 |
bit U |
تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید |
 |
 |
appropriation U |
در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید |
 |
 |
Big Brother U |
دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید |
 |
 |
center of gyration U |
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید |
 |
 |
kelly U |
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید |
 |
 |
procurement rate U |
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد |
 |
 |
monger U |
فروشنده |
 |
 |
suppliers U |
فروشنده |
 |
 |
dealers U |
فروشنده |
 |
 |
salesmen U |
فروشنده |
 |
 |
supplier U |
فروشنده |
 |
 |
vendors U |
فروشنده |
 |
 |
dealer U |
فروشنده |
 |
 |
saleswoman U |
زن فروشنده |
 |
 |
saleswomen U |
زن فروشنده |
 |
 |
salesman U |
فروشنده |
 |
 |
vendor U |
فروشنده |
 |
 |
frontsman U |
فروشنده |
 |
 |
alienator U |
فروشنده |
 |
 |
sales man U |
فروشنده |
 |
 |
seller U |
فروشنده |
 |
 |
sales woman U |
فروشنده زن |
 |
 |
sellers U |
فروشنده |
 |
 |
sales clerk U |
فروشنده |
 |
 |
salesperson U |
فروشنده |
 |
 |
salesgirl U |
فروشنده |
 |
 |
salesgirls U |
فروشنده |
 |
 |
salespeople U |
فروشنده |
 |
 |
sales clerks U |
فروشنده |
 |
 |
salespersons U |
فروشنده |
 |
 |
vender U |
فروشنده |
 |
 |
shopman U |
فروشنده |
 |
 |
bargainer U |
فروشنده |
 |
 |
sales man U |
فروشنده سیار |
 |
 |
counter jumper U |
فروشنده دکان |
 |
 |
dealers U |
فروشنده معاملات چی |
 |
 |
seller's option U |
انتخاب فروشنده |
 |
 |
seller's option U |
اختیار فروشنده |
 |
 |
sellers surplus U |
مازاد فروشنده |
 |
 |
seller's market U |
بازار فروشنده |
 |
 |
caveat venditor U |
اخطار به فروشنده |
 |
 |
dealer U |
فروشنده معاملات چی |
 |
 |
marginal seller U |
فروشنده نهائی |
 |
 |
salesclerk U |
فروشنده مغازه |
 |
 |
supplier evaluation U |
ارزیابی فروشنده |
 |
 |
tallyman U |
فروشنده اقساطی |
 |
 |
saleswomen U |
بانوی فروشنده |
 |
 |
traveling salesman U |
فروشنده سیار |
 |
 |
traveling man U |
فروشنده سیار |
 |
 |
computer vendor U |
فروشنده کامپیوتر |
 |
 |
computer salesman U |
فروشنده کامپیوتر |
 |
 |
runner U |
فروشنده سیار |
 |
 |
runners U |
فروشنده سیار |
 |
 |
saleswoman U |
بانوی فروشنده |
 |
 |
duopoly U |
در انحصار دو فروشنده |
 |
 |
fiscal drag U |
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید . |
 |
 |
endorser U |
پشت نویس فردی که پشت سندی راامضاء می نماید |
 |
 |
line of vision U |
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید |
 |
 |
initiatory U |
اولین |
 |
 |
initials U |
اولین |
 |
 |
initialed U |
اولین |
 |
 |
headmost U |
اولین |
 |
 |
initial U |
اولین |
 |
 |
initialing U |
اولین |
 |
 |
initialled U |
اولین |
 |
 |
initialling U |
اولین |
 |
 |
dying declarations U |
در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید |
 |
 |
damage feasant U |
درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید |
 |
 |
corrector U |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
 |
 |
outfitters U |
فروشنده لوازم شکار |
 |
 |
touts U |
فروشنده اطلاعات شرطبندی |
 |
 |
herbalist U |
فروشنده گیاهان طبی |
 |
 |
touted U |
فروشنده اطلاعات شرطبندی |
 |
 |
hardwareman U |
فروشنده افزارواسباب فلزی |
 |
 |
tout U |
فروشنده اطلاعات شرطبندی |
 |
 |
tipsters U |
فروشنده اطلاعات در شرطبندی |
 |
 |
tipster U |
فروشنده اطلاعات در شرطبندی |
 |
 |
outfitter U |
فروشنده لوازم شکار |
 |
 |
cutler U |
فروشنده الات برنده |
 |
 |
herbalists U |
فروشنده گیاهان طبی |
 |
 |
touting U |
فروشنده اطلاعات شرطبندی |
 |
 |
herbist U |
فروشنده گیاهان طبی |
 |
 |
caveat venditor U |
ملتفت بودن فروشنده |
 |
 |
third party vendor U |
فروشنده دسته سوم |
 |
 |
stationers U |
فروشنده لوازم التحریر |
 |
 |
stationer U |
فروشنده لوازم التحریر |
 |
 |
plumassier U |
فروشنده پرهای ارایشی |
 |
 |
trinketer U |
فروشنده جواهر بدلی |
 |
 |
supplier at arm's length U |
فروشنده آزاد [اقتصاد] |
 |
 |
aytomobile dealer U |
فروشنده یا دلال اتومبیل |
 |
 |
herborist U |
فروشنده گیاهان طبی |
 |
 |
counterbid U |
جواب خریداربه فروشنده |
 |
 |
haberdashers U |
فروشنده لباس مردانه |
 |
 |
haberdasher U |
فروشنده لباس مردانه |
 |