Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
delivered at frontier
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ex quay
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
ex ship
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
ex works
U
یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
c.i.f.
U
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را به هزینه خود و باپرداخت حق بیمه لازم در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
free on quay
U
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
delivered duty paid
U
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
free on rail
U
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
spot sale
U
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
group contracts
U
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
impact shipment
U
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cumulative delivery diagram
U
منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
ex warehouse
U
تحویل در انبار فروشنده
tie in sales
U
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
caveat venditor
U
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
back order
U
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
particular lien
U
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
free carrier
U
یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
slot machine
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machines
U
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
gold import point
U
طلای خالص به فروشنده میدهد
break up value
U
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
owelty
U
سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
open policy
U
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
SEPP
U
سیستم تامین کننده خط امن بین جستجوگری کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان فروش کالاها از طریق اینترنت میدهد
STT
U
نشانه تامین اتصال امن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت برای اینترنت میدهد
vendors
U
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
vendor
U
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
secure transaction technology
U
سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
international commercial terms (incoterm
U
اینکوترمز
labeled cargo
U
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
handover
U
تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
text
U
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
texts
U
حالت فعال کامپیوتر یا صفحه نمایش که فقط حروف از پیش تعیین شده را نمایش میدهد و امکان نمایش تصاویر گرافیکی را فراهم نمیکند
framing
U
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
logical
U
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
dma
U
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
therein
U
دران
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
graphics
U
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support
U
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
ToolTips
U
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
slideway
U
راهی که دران سر
offing
U
دران نزدیکی ها
thereabout
U
دران حدود
therabout
U
دران حدود
procurement rate
U
نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
sales clerk
U
فروشنده
sales man
U
فروشنده
alienator
U
فروشنده
monger
U
فروشنده
seller
U
فروشنده
frontsman
U
فروشنده
bargainer
U
فروشنده
sellers
U
فروشنده
saleswoman
U
زن فروشنده
vender
U
فروشنده
vendor
U
فروشنده
shopman
U
فروشنده
supplier
U
فروشنده
dealers
U
فروشنده
dealer
U
فروشنده
salespersons
U
فروشنده
saleswomen
U
زن فروشنده
salesman
U
فروشنده
suppliers
U
فروشنده
salesperson
U
فروشنده
salespeople
U
فروشنده
sales clerks
U
فروشنده
vendors
U
فروشنده
salesgirl
U
فروشنده
salesgirls
U
فروشنده
salesmen
U
فروشنده
sales woman
U
فروشنده زن
then
U
انگاه دران هنگام
nautch
U
که دران رقاص میرقصند
therewith
U
دران هنگام بدانوسیله
it is not subject to review
U
دران روا نیست
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
seller's option
U
اختیار فروشنده
sellers surplus
U
مازاد فروشنده
duopoly
U
در انحصار دو فروشنده
marginal seller
U
فروشنده نهائی
dealers
U
فروشنده معاملات چی
saleswoman
U
بانوی فروشنده
saleswomen
U
بانوی فروشنده
seller's option
U
انتخاب فروشنده
computer salesman
U
فروشنده کامپیوتر
dealer
U
فروشنده معاملات چی
counter jumper
U
فروشنده دکان
computer vendor
U
فروشنده کامپیوتر
runners
U
فروشنده سیار
runner
U
فروشنده سیار
supplier evaluation
U
ارزیابی فروشنده
seller's market
U
بازار فروشنده
caveat venditor
U
اخطار به فروشنده
traveling man
U
فروشنده سیار
salesclerk
U
فروشنده مغازه
traveling salesman
U
فروشنده سیار
tallyman
U
فروشنده اقساطی
sales man
U
فروشنده سیار
errors slipped in
U
اشتباهاتی دران راه یافت
thereis not a p of truth init
U
ذرهای راستی دران نیست
thumbhole
U
حفرهای که شست دران جابگیرد
polytonality
U
ایجاد چندلحن دران واحد
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
polytony
U
ایجادچند لحن دران واحد
pot liquor
U
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
scrinium
U
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
swimming bath
U
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
crates
U
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
dripping pan
U
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
flashpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
actinology
U
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
oast
U
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
crate
U
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
mainstream
U
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
dish water
U
ابی که دران فرف شسته باشند
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
deadfall
U
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
flashingpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
cellaret
U
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
dish wash
U
ابی که دران فرف شسته باشند
gill net
U
دامی که چون ماهی دران بیافتد
flashpoints
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
haberdashers
U
فروشنده لباس مردانه
herbalist
U
فروشنده گیاهان طبی
counterbid
U
جواب خریداربه فروشنده
plumassier
U
فروشنده پرهای ارایشی
outfitter
U
فروشنده لوازم شکار
ironmongers
U
فروشنده اهن الات
stationer
U
فروشنده لوازم التحریر
offeror
U
فروشنده عرضه کننده
ironmonger
U
فروشنده اهن الات
cutler
U
فروشنده الات برنده
haberdasher
U
فروشنده لباس مردانه
herbalists
U
فروشنده گیاهان طبی
stationers
U
فروشنده لوازم التحریر
bottlegger
U
فروشنده مشروب قاچاق
touted
U
فروشنده اطلاعات شرطبندی
tout
U
فروشنده اطلاعات شرطبندی
supplier at arm's length
U
فروشنده آزاد
[اقتصاد]
aytomobile dealer
U
فروشنده یا دلال اتومبیل
outfitters
U
فروشنده لوازم شکار
herborist
U
فروشنده گیاهان طبی
herbist
U
فروشنده گیاهان طبی
hardwareman
U
فروشنده افزارواسباب فلزی
caveat venditor
U
ملتفت بودن فروشنده
third party vendor
U
فروشنده دسته سوم
trinketer
U
فروشنده جواهر بدلی
touting
U
فروشنده اطلاعات شرطبندی
tipster
U
فروشنده اطلاعات در شرطبندی
tipsters
U
فروشنده اطلاعات در شرطبندی
touts
U
فروشنده اطلاعات شرطبندی
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
book message
U
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
heaths
U
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
there is nothing in it
U
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
dry town
U
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
slugfest
U
مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
crematorium
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
effective beaten zone
U
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
dies non
U
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
heath
U
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
vortex filament
U
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
crematoria
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
the bill defined his powers
U
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
crematoriums
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
clerk
U
کارمند دفتری فروشنده مغازه
hawker
U
فروشنده دوره گرد وجار زن
hawkers
U
فروشنده دوره گرد وجار زن
staplers
U
فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
stapler
U
فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
asking price
U
قیمت مورد مطالبهی فروشنده
clerks
U
کارمند دفتری فروشنده مغازه
corsetiere
U
فروشنده شکم بند زنانه
tipster
U
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
tipsters
U
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
value added reseller
U
فروشنده تکمیلی دسته دوم
suppliers rating
U
درجه بندی نمودن فروشنده ها
supervisory
U
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
the room was seated for 00
U
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com