English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fluke U یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
flukes U یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hogfish U یکنوع عقرب ماهی
electric eel U یکنوع ماهی بزرگ شبیه مارماهی
homosporous U دارای یکنوع هاگ غیر جنسی
tag U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tags U جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
consentaneous U دارای اتفاق اراء
formee U دارای انتهای مربع
palmate U دارای انتهای پهن
subulate U دارای نوک یا انتهای تیز
ganoid U دارای فلسهای سخت وبراق سگ ماهی
gurnard U نوعی ماهی دارای بالههای خاردار
sparling U ماهی قزل الا دارای گوشت لذید
trouty U دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
vertical U سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
grains U نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
eot U maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
lappets U [حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
pomfret U یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse U موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck U ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
haddock U ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
guppy U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppies U ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel U ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fished U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
balalaika U یکنوع رقص
balalaikas U یکنوع رقص
balas U یکنوع یاقوت سرخ
baccara U یکنوع بازی ورق
baccarat U یکنوع بازی ورق
gaskets U یکنوع کلاه کاسک
gasket U یکنوع کلاه کاسک
chutney U یکنوع چاشنی غذا
pignut U یکنوع بادام زمینی
davenport U یکنوع میزتحریر فریف
boldface U یکنوع حرف درشت
boxcar U یکنوع واگن باری
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
fer de lance U یکنوع مار سمی یاافعی
bingo U یکنوع بازی شبیه لوتو
baboon U یکنوع میمون یا عنتر دم کوتاه
baboons U یکنوع میمون یا عنتر دم کوتاه
reed organ U یکنوع الت موسیقی بادی
napalming U یکنوع گاز سوزاننده و اتش زا
balmoral U یکنوع نیم تنه پشمی
napalm U یکنوع گاز سوزاننده و اتش زا
balmoral U یکنوع چکمه یا پوتین بندی
balmoral U یکنوع کلاه نوک تیز
cithara U یکنوع الت موسیقی قدیمی
napalmed U یکنوع گاز سوزاننده و اتش زا
napalms U یکنوع گاز سوزاننده و اتش زا
grayfish U نوعی ماهی روغن سگ ماهی
brownie U یکنوع نان شیرینی میوه دار
emboly U یکنوع عمل جراحی مخصوص فتق
bireme U یکنوع قایق کوچک قدیمی دوپارویی
brownies U یکنوع نان شیرینی میوه دار
bazooka U یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
thaler U یکنوع سکه بزرگ نقره المانی
bazookas U یکنوع سلاح قابل حمل بازوکا
bongos U یکنوع طبل دوطرفه که بادست نواخته میشود
balalaika U بالالایکا یکنوع الت موسیقی شبیه گیتار
bongo U یکنوع طبل دوطرفه که بادست نواخته میشود
kevel U چوب یکنوع تیشه برای سنگ تراشی
beanie U یکنوع عرقچین کوچک که محصلین برسر می گذارند
balalaikas U بالالایکا یکنوع الت موسیقی شبیه گیتار
balbriggan U یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
barong U یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
accessed U اصابت
accesses U اصابت
accessing U اصابت
access U اصابت
impingement U اصابت
hit U اصابت
hits U اصابت
hitting U اصابت
bock U یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
addax U یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
hits U اصابت موفقیت
impact U اصابت گلوله
impacts U اصابت گلوله
surface of impact U سطح اصابت
hitting U اصابت گلوله
onset U هجوم اصابت
shots U اصابت کرده
shot U اصابت کرده
hit U اصابت گلوله
point of impact U نقطه اصابت
hit U اصابت موفقیت
hitting U اصابت موفقیت
hits U اصابت گلوله
line of impact U خط اصابت گلوله
direct hits U اصابت مستقیم
thunderstroke U اصابت صاعقه
impact area U محل اصابت
direct hit U اصابت مستقیم
impact point U نقطه اصابت
hit ratio U نسبت اصابت
impact pressure U فشار اصابت
strike U اصابت اعتصاب کردن
impact area U منطقه اصابت گلوله ها
biting angle U کوچکترین زاویه اصابت
beatten zone U منطقه مورد اصابت
strikes U اصابت اعتصاب کردن
attacks U اصابت یا نزول ناخوشی
center of impact registration U ثبت مرکز اصابت
effective pattern U منطقه اصابت موثر
impact registration U ثبت مرکز اصابت
impact point U محل اصابت گلوله
angle of incidence U زاویه اصابت گلوله
impact U اصابت اثر شدید
point of impact U محل اصابت گلوله
burst U محل اصابت گلوله
impacts U اصابت اثر شدید
bursts U محل اصابت گلوله
attack U اصابت یا نزول ناخوشی
attacked U اصابت یا نزول ناخوشی
impact pressure U نیروی اصابت فشار ترکش
impact U با شدت اصابت کردن ضربت
impacts U با شدت اصابت کردن ضربت
hitting U اصابت کردن به هدف زدن
vertical probable error U خطای اصابت قائم گلوله
pattern U نقشه طرح اصابت گلوله ها
the lot fell upon me U قرعه بنام من اصابت کرد
patterns U نقشه طرح اصابت گلوله ها
hits U اصابت کردن به هدف زدن
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
hit U اصابت کردن به هدف زدن
sea calf U گوساله ماهی سگ ماهی
absolute deviation U انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
impact registration U ثبت تیر بروش مرکز اصابت
direct hit U گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
surface of impact U سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
direct hits U گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
bull's-eyes U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's eye U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bomb impact plot U بردن محل اصابت بمب روی نقشه
pickerel U اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
linsey woolsey U یکنوع پارچه پشم ونخ یا پشم وکتان زبر
grand slams U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
accidentalism U اتفاق
accident U اتفاق
happening U اتفاق
happenings U اتفاق
accidentalness U اتفاق
fluke U اتفاق
confederacy U اتفاق
confederacies U اتفاق
accidents U اتفاق
coincidence U اتفاق
federal U اتفاق
occurrences U اتفاق
case U اتفاق
occurence U اتفاق
occurrence U اتفاق
cases U اتفاق
confederation U اتفاق
confederations U اتفاق
unity U اتفاق
flukes U اتفاق
accidence U اتفاق
league U اتفاق
joinder U اتفاق
event U اتفاق
events U اتفاق
togtherness U اتفاق
leagues U اتفاق
fortuity U اتفاق
coincidences U اتفاق
hap U اتفاق
chance U اتفاق
chanced U اتفاق
chances U اتفاق
chancing U اتفاق
lague U اتفاق
togetherness U اتفاق
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
unison U اتحاد اتفاق
supervention U اتفاق ناگهانی
Accompanied by. Together with . U به اتفاق (همراه )
chancing U اتفاق افتادن
accidentally <adv.> U برحسب اتفاق
come to pass U اتفاق افتادن
come about U اتفاق افتادن
renewal of the convention U تجدید اتفاق
casualist U معتقد به اتفاق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com