English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kamptulicon U یکجورفرش که ازقندران وچوب پنبه امیخته بهم درست میکنندو....است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
woodsheds U انبار الوار وچوب
woodshed U انبار الوار وچوب
beaded section U شیار برجسته روی گچ وچوب
asbestos U پنبه نسوز پنبه کوهی
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
mixture U امیخته
motley U امیخته
interwrought U در هم امیخته
zygose U امیخته
mixed U امیخته
medleys U امیخته
portmanteau U امیخته
portmanteaus U امیخته
medley U امیخته
mixtures U امیخته
portmanteaux U امیخته
cold mix U امیخته سرد
mixed gas U گاز امیخته
mixed mode U باب امیخته
coalescent U بهم امیخته
mixed crystal U کریستال امیخته
impanate U امیخته بنان
mixed number U عدد امیخته
immiscible U امیخته نشدنی
mixed tides U کشندهای امیخته
oil is immiscible with water U روغن با اب امیخته نمیشود
lemon squash U شربت امیخته ازابلیمووسوداواتر
prank U شوخی امیخته بافریب
pranks U شوخی امیخته بافریب
mincemeat U قیمه امیخته باکشمش
gold amalgam U جیوه امیخته بازر
mixed mode experssion U عبارت امیخته یاب
chrism U روغن امیخته بابلسان
oxyhydrogen U اکسیژن امیخته به ایدروژن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
d. butter U کره اب کرده و امیخته با ارد
mixed mode macro U درشت دستور امیخته باب
mixed radix notation U نشان گذاری امیخته مبنا
deep laid U امیخته به زیرکی یا حیله نهانی
neo platonism U فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
poudrette U کودی که از مدفوع و زغال امیخته باشد
think piece U مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
loam U خاک رس وشن که با گیاه پوسیده امیخته باشد
lingua francas U زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
law french U اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
lingua franca U زبان امیخته با زبانهای دیگر گویش مختلط
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
ingratiatory U طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
imbroglio U قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب مسئله غامض
omnim gatherum U امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
imbroglios U قطعه موسیقی درهم امیخته و نامرتب مسئله غامض
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
cotton U پنبه
carder U پنبه زن
collodion U پنبه
cotton yarn U نخ پنبه
cottons U پنبه
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
incorporating mill U کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
gouache U رنگ کاری با رنگی که در اب حل شده و با عسل و صمغ امیخته شده
pyrocellulose U پنبه باروتی
stopper U چوب پنبه
stoppers U چوب پنبه
pyrocotton U پنبه باروتی
cash crops U پنبه وتنباکو
bravado U پهلوان پنبه
pod U قوزه پنبه
lint U ضایعات پنبه
nitro cotton U باروت پنبه
cotton wool U پنبه لایی
asbestos U پنبه نسوز
asbestos U پنبه کوهی
cotton wool U لایی پنبه
pods U قوزه پنبه
corks U چوب پنبه
miuntain flax U سنگ پنبه
miuntain flax U پنبه کوهی
cotton plantation U پنبه زار
cotton plantation U پنبه کاری
cotton seed U پنبه دانه
cotton seed U تخم پنبه
cotton waste U ضایعات پنبه
cottonseed U تخم پنبه
cottonseed U پنبه دانه
guncotton U باروت پنبه
earth flax U پنبه کوهی
oxide zine U پنبه روی
floers of zinc U پنبه روی
feeding cloth U پنبه رسان
cotton plant U بوته پنبه
cotton plant U درخت پنبه
boll [cotton gin] غوزه پنبه
phellem U چوب پنبه
cork U چوب پنبه
abiston U پنبه نسوز
abiston U پنبه کوهی
absorbent cotton U پنبه هیدروفیل
asbeston U پنبه نسوز
asbestus U پنبه نسوز
asbestus U پنبه کوهی
asbestus U سنگ پنبه
bobber U چوب پنبه
rock cork U پنبه کوهی
card U پنبه زنی
cards U پنبه زنی
To cut ones head with cotton . <proverb> U با پنبه سر بریدن .
bullying U پهلوان پنبه
bullies U پهلوان پنبه
bullied U پهلوان پنبه
paper tigers U پهلوان پنبه
bully U پهلوان پنبه
floss U پنبه ابریشمی
Egyptian cotton U پنبه مصری
floats U چوب پنبه
floated U چوب پنبه
float U چوب پنبه
paper tiger U پهلوان پنبه
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
batting U پنبه حلاجی شده
gin U پنبه را پاک کردن
ginning U پنبه پاک کنی
basic crops U پنبه تنباکو و برنج
maco U پنبه درجه یک مصری
asbestos cement U سیمان پنبه کوهی
pourpoint U لحاف پنبه دار
asbestine U مانند پنبه نسوز
kapok U چوب پنبه سبک
loggerhead U نوعی افت پنبه
comber U ماشین پنبه زنی
mallow U پنیرک پنبه ایرانی
cotton gin U ماشین پنبه پاک کن
cotton cake U کنجاره پنبه دانه
cotton-mills U کارخانه ریسندگی پنبه ای
cottonseed oil U روغن پنبه دانه
cotton-waste U آشغال و ضایعات پنبه
gins U پنبه را پاک کردن
corked U چوب پنبه دار
mountain cork U یکجور پنبه کوهی
cork oak U درخت چوب پنبه کش
cork borer U چوب پنبه سوراخ کن
asbestos cement U سیمان پنبه نسوز
bung U چوب پنبه بشکه
bungs U چوب پنبه بشکه
stopper U باچوب پنبه بستن
stoppers U باچوب پنبه بستن
bunging U چوب پنبه بشکه
bunged U چوب پنبه بشکه
tampon U پنبه یا کهنه قاعدگی
tampons U پنبه یا کهنه قاعدگی
jargonize U بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
the cork went off with apop U چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
cotton grade U درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
bundle U بقچه کلاف پشم یا پنبه
phellogen U لایه چوب پنبه ساز
gins U ماشین پنبه پاک کنی
seed wool U پنبه خام یاپاک نکرده
gin U ماشین پنبه پاک کنی
angola yarn U نوعی نخ مخلوط از پنبه و پشم
subereous U از چوب پنبه گرفته شده
asbestos mica U عایق پنبه نسوز و میکا
peasecod U جلونیم تنه پنبه دار
quilting U پنبه دار پارچه لحافی
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
cloop U صدای کشیدن چوب پنبه ازشیشه
absorption U میزان جذب آب توسط پنبه یا پشم
cork U بافت چوب پنبه درخت بلوط
to bung up U با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن
mildew U کپک و قارچ بر روی الیاف پنبه
cellulose U الیاف سلولز [در پنبه کنف و غیره]
To pay no heed . To be inattentive . U پنبه درگوش گذاشتن ( بی توجه بودن )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com