Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
combatant
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatants
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
force augmentation
U
عناصر تقویتی یکان
combatant
U
رزمنده
combatants
U
رزمنده
fighters
U
رزمنده
fighter
U
رزمنده
display board
U
تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
continuously set vector
U
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
ingredients
U
عناصر
ingredient
U
عناصر
target indications
U
عناصر هدف
known data
U
عناصر معلوم
conversion of data
U
تبدیل عناصر
representative elements
U
عناصر نماینده
data element
U
عناصر اطلاعات
orbital element
U
عناصر مداری
minor elements
U
عناصر جزئی
clemency
U
اعتدال عناصر
gft setting
U
عناصر خط کش تیر
firing data
U
عناصر تیر
intelligence data
U
عناصر اطلاعات
job elements
U
عناصر شغلی
known data
U
عناصر تیرمعلوم
essential elements
U
عناصر ضروری
transmutation
U
تبدیل عناصر
meteorological data
U
عناصر هواسنجی
minor elements
U
عناصر فرعی
component operation
U
عناصر عملیاتی
column head
U
عناصر سرستون
trace elements
U
عناصر کمیاب
cantilever elements
U
عناصر کنسولی
combat , elements
U
عناصر رزمی
antisurface
U
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
treadway
U
پل برای عناصر پیاده
transition series
U
گروه عناصر واسطه
interrupted
U
[عناصر معماری منقطع]
chart data
U
عناصر تیر نقشهای
constituent elements of crime
U
عناصر متشکله جرم
firing data
U
عناصر مربوط به تیراندازی
head
U
عناصر اولیه ستون
inner transition elements
U
عناصر واسطه داخلی
elemental
U
مربوط به عناصر ابتدائی
data
U
سوابق عناصر داده ها
periocic table
U
جدول تناوبی عناصر
basic data
U
عناصر تیر اولیه
essential elements of information
U
عناصر اصلی اخبار
combat , elements
U
عناصر درگیر در رزم
chaines
U
[عناصر بنایی شبیه پایه]
coriolis force
U
اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
direct plotting
U
تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
computing gunsight
U
دوربین محاسب عناصر تیر
computing sight
U
وسیله محاسبه عناصر تیر
quantification
U
معرفی عناصر یک جسم تعریف
replot data
U
عناصر دوباره بردن هدفها
record firing
U
عناصر تیر را ثبت کنید
topology
U
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
gun pointing data
U
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
integration
U
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
purge
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
filter
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
task element
U
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
filters
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
purges
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
aided matching
U
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
aided matching
U
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
purged
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
searches
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational
U
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
searched
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
circuit
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuits
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
articulation
U
[ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
two-dimensional
U
آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
charted
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
arrays
U
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
electrothermal printer
U
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
circulars
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
clustering
U
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
array
U
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
charts
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
circular
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
cartesian structure
U
ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
charting
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
centerpiece
U
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
half thickness
U
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
chart
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pert chart
U
نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
direct coupled transistor logic
U
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
direct plotting
U
تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
dichogamous
U
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
guerrillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
dichogamic
U
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
unit matrix
U
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
circuit
U
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
circuits
U
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
directors
U
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
director
U
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
array
U
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays
U
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
decomposing
U
تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
universal
U
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
repeats
U
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeat
U
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
electrothermal printer
U
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
elements of weather
U
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
thermal
U
نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
basic data
U
دادههای اولیه عناصر اولیه
leukon
U
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
zeroed out
U
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
force augmentation
U
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy
U
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenants
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
detailing
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
designations
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detail
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
parent
U
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
subactivity
U
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
line replacement
U
یکان تعویض کننده یکان جبهه
combat arms
U
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element
U
یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill
U
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
aeromedical unit
U
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit
U
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
staging unit
U
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
guiden
U
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
division slice
U
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
units
U
یکان
singly
U
یکان یکان
formation
U
یکان
unit
U
یکان
trains
U
عقبه یکان
command net
U
شبکه یکان
paratroop
U
یکان چترباز
command strength
U
استعداد یکان
organization chart
U
نمودارسازمان یکان
naval activity
U
یکان دریایی
motor unit
U
یکان موتوری
composite unit
U
یکان مختلط
boundaries
U
حدود یکان
separates
U
یکان مستقل
trained
U
عقبه یکان
combined command
U
یکان مرکب
combined arms
U
یکان مرکب
trains
U
بنه یکان
cavalry unit
U
یکان سوارزرهی
service force
U
یکان خدمات
parent
U
یکان اولیه
retraining command
U
یکان بازاموزی
combat , echelon
U
یکان رزمی
strangle
U
دورافتادن از یکان
train
U
بنه یکان
train
U
عقبه یکان
combatcommand
U
یکان رزمی
trained
U
بنه یکان
separated
U
یکان مستقل
separate
U
یکان مستقل
boundary
U
حدود یکان
divisional unit
U
یکان لشگری
intercommand
U
بین یکان
mixed
U
یکان مختلط
installation type
U
نوع یکان
organic
U
یکان سازمانی
identification code
U
کدشناسایی یکان
force basis
U
مبنای یکان
exempted station
U
یکان مخصوص
fire unit
U
یکان اتش
first seargeant
U
سرگروهبان یکان
frontalier
U
یکان مرزی
sergeant
U
سرگروهبان یکان
joint command
U
یکان مشترک
march unit
U
یکان راهپیمایی
designator code
U
کد تشخیص یکان
major command
U
یکان عمده
detached unit
U
یکان مامورشده
logistical command
U
یکان لجستیکی
stragglers
U
دورافتاده از یکان
stragglers
U
گم شده از یکان
straggler
U
دورافتاده از یکان
straggler
U
گم شده از یکان
sergeants
U
سرگروهبان یکان
distinguished unit
U
یکان ممتاز
mobility
U
تحرک یکان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com